عمر بگذشت به بیحاصلی و بوالهوسی
ای پسر جام مِیام ده که به پیری برسی
چه شکرهاست در این شهر که قانع شدهاند
شاهبازانِ طریقت به مقامِ مگسی
دوش در خیل غلامان درش میرفتم
گفت: «ای عاشق بیچاره تو باری چه کسی؟»
با دل خونشده چون نافه خوشش باید بود
هر که مشهور جهان گشت به مشکیننفسی
لمع البرق مِن الطّور و آنَستُ بهِ
فلَعَلّی لک آتٍ بشهابٍ قبسِ
کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش
وه که بس بیخبر از غلغل چندین جرسی
بال بگشا و صفیر از شجر طوبی زن
حیف باشد چو تو مرغی که اسیر قفسی
تا چو مجمر نفسی دامن جانان گیرم
جان نهادیم بر آتش ز پی خوشنفسی
چند پوید به هوای تو ز هر سو حافظ
یَسَر الله طریقاً بکَ یا ملتمِسی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعر به بیهودگی عمر و لزوم استفاده از لحظات زندگی اشاره دارد. شاعر از بیاعتنایی به غفلتها و خوابزدگی انسانها در زندگی میگوید و نارضایتی از آرامش و سادگی که بر جامعه حاکم شده است. او به عاشقوار بودن و شور و شوق زندگی تأکید میکند و از ضرورت بیداری و قدر دانستن لحظات مؤکد میسازد. در انتها، شاعر از خداوند طلب میکند تا راهی آسان برای رسیدن به مقصودش فراهم کند.
هوش مصنوعی: عمر به سرعت سپری شد و در دلش هیچ دستاوردی نداشت. ای پسر، به من شراب بده تا این لذتها را بچشم، چون با پیری دیگر وقتی برای خوشی نخواهد بود.
هوش مصنوعی: در این شهر چه خوشحالیهایی وجود دارد که بزرگترین و برترترین افراد و مقامها از پیروان راه و حقیقت، به سطحی پایینتر و جایی شبیه مگس راضی شدهاند.
هوش مصنوعی: دیشب در جمع یاران و خدمتگزاران دروازه وارد میشدم که ناگهان کسی گفت: «ای عاشق بیچاره، تو که هستی؟»
هوش مصنوعی: هر کس که در دنیا به شهرت و معروفیت رسیده، باید مثل نافهای خوشبو و دلنشین باشد، حتی اگر دلش پر از غصه و خون باشد.
هوش مصنوعی: درخششLightning در کوه طور را دیدم و با آن آشنا شدم. شاید به خاطر آن نشانه، در آینده شهابی از نور و روشنایی برای تو بیاورم.
هوش مصنوعی: کاروان رفت و تو هنوز در خواب هستی، در حالی که بیابان و مسیر جلویت قرار دارد. وای بر تو که بیخبر از صدای شاد و پرشور این سفر هستی.
هوش مصنوعی: پرهایت را بگشا و صدای زیبایی از درخت طوبی برآور، چون تو مرغی هستی که در قفس اسیر شدهای و این بسیار حیف است.
هوش مصنوعی: من همچون آتشدان، نفس جانان را در آغوش میگیرم؛ زیرا جانم را در راه خوشنفسی و آرامش قربانی کردهام.
هوش مصنوعی: چند بار به خاطر تو از هر طرف حرکت میکنم، حافظ، خداوند راهی را برای تو فراهم کند، ای کسی که طلب کردهای.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
شاخ انگور کهن دخترکان زاد بسی
که نه از درد بنالید و نه برزد نفسی
همه را زاد به یک دفعه، نه پیش و نه پسی
نه ورا قابلهای بود و نه فریادرسی
از کرم در من بیچاره نظر کن نفسی
که ندارم به جز از لطف تو فریادرسی
روی بنمای، که تا پیش رخت جان بدهم
چه زیان دارد اگر سود کند از تو کسی؟
در سرم نیست به جز دیدن تو سودایی
[...]
به شکرخنده اگر میببرد دل ز کسی
میدهد در عوضش جان خوشی بوالهوسی
گه سحر حمله برد بر دو جهان خورشیدش
گه به شب گشت کند بر دل و جان چون عسسی
گه بگوید که حذر کن شه شطرنج منم
[...]
گر درون سوختهای با تو برآرد نفسی
چه تفاوت کند اندر شکرستان مگسی
ای که انصاف دل سوختگان میندهی
خود چنین روی نبایست نمودن به کسی
روزی اندر قدمت افتم و گر سر برود
[...]
کس ندارم که پیامی برد از من به کسی
چون کنم دسترسم نیست به فریاد رسی
بر کسی شیفته ام باز من خام طمع
که چو من سوخته خرمن یله کرده است بسی
از منش یاد نمی آید و خود می داند
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳۰ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.