گنجور

 
حافظ

زُلف بَر باد مَده تا نَدَهی بَر بادَم

ناز بُنیاد مَکُن تا نَکَنی بُنیادَم

مِی مَخور با هَمه کَس تا نَخورَم خونِ جِگَر

سَر مَکِش تا نَکِشَد سَر به فَلَک فَریادَم

زُلف را حَلقه مَکُن تا نَکُنی دَر بَندَم

طُرّه را تاب مَده تا نَدَهی بَر بادَم

یارِ بیگانه مَشو تا نَبَری از خویشم

غَمِ اَغیار مَخور تا نَکُنی ناشادَم

رُخ بَرافَروز که فارغ کُنی اَز بَرگِ گُلم

قَد بَراَفراز که اَز سَروْ کُنی آزادَم

شَمعِ هَر جَمع مَشو وَر نَه بِسوزی ما را

یادِ هَر قوم مَکُن تا نَرَوی اَز یادَم

شُهرهٔ شَهر مَشو تا نَنَهَم سَر دَر کوه

شورِ شیرین مَنَما تا نَکُنی فَرهادَم

رَحم کُن بَر مَنِ مِسکین و بِه فَریادَم رَس

تا به خاکِ دَرِ آصِف نَرِسَد فَریادَم

حافظ از جورِ تو حاشا که بِگَرداند روی

مَن اَز آن روز که دَر بَندِ توام آزادَم

 
 
 
امکانات حسابداری شخصی تدبیر
غزل شمارهٔ ۳۱۶ به خوانش فریدون فرح‌اندوز
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
غزل شمارهٔ ۳۱۶ به خوانش سلامه پژم
غزل شمارهٔ ۳۱۶ به خوانش فاطمه زندی
همهٔ خوانش‌هاautorenew
غزل شمارهٔ ۳۱۶ به خوانش م. کریمی
غزل شمارهٔ ۳۱۶ به خوانش افسر آریا
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
شرح صوتی غزل شمارهٔ ۳۱۶ به خوانش محمدرضا ضیاء
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش
سعدی

من از آن روز که دربند توام آزادم

پادشاهم که به دست تو اسیر افتادم

حافظ

همین شعر » بیت ۹

حافظ از جور تو حاشا که بگرداند روی

من از آن روز که دربند توام آزادم

امیر معزی

تا دلم بستدی ای ماه و ندادی دادم

کشتهٔ عشق شدم راز نهان بگشادم

سرد بردی دلم از عاشقی و جستن عشق

لاجرم زود شدم عاشق و گرم افتادم

پدر و مادر من بنده نبودند تو را

[...]

سعدی

من از آن روز که در بند توام آزادم

پادشاهم که به دست تو اسیر افتادم

همه غم‌های جهان هیچ اثر می‌نکند

در من از بس که به دیدار عزیزت شادم

خرم آن روز که جان می‌رود اندر طلبت

[...]

همام تبریزی

نرسیده‌ست به گوش تو مگر فریادم

ورنه هرگز ندهد دل که نیاری یادم

در همه شهر چو روی تو ندیدم رویی

که بر او فتنه شوی تا بستاند دادم

طاقت آمدنم نیست مگر خاک شوم

[...]

حکیم نزاری

به فلک می رسد از فرقتِ تو فریادم

تا نگویی که من از بندِ غمت آزادم

بی تو بر رویِ همه خلقِ جهان بستم در

لیکن از دیده بسی خونِ جگر بگشادم

دل تو داری و هنوزم طمعِ وصلی هست

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از حکیم نزاری
اوحدی

ای که رفتی و نرفتی نفسی از یادم

خاک پای تو چو گشتم چه دهی بر بادم؟

پس ازین پیش من از جور مکن یاد، که من

تا غلام تو شدم زین دگران آزادم

چند پرسی تو که: از عشق منت حاصل چیست؟

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه