قسّام بهشت و دوزخ آن عقدهگشای
ما را نگذارد که درآییم ز پای
تا کی بوَد این گرگ ربایی، بنمای
سرپنجهٔ دشمن افکن ای شیر خدای
|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات |
|
راهنمای نوار ابزار |
|
پیشخان کاربر |
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر |
|
اعلانهای کاربر |
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه) |
|
خروج از حساب کاربری گنجور |
|
لغزش به پایین صفحه |
|
لغزش به بالای صفحه |
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر |
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش |
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط |
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور |
|
کپی متن شعر جاری در گنجور |
|
همرسانی متن شعر جاری در گنجور |
|
نشان کردن شعر جاری |
|
ویرایش شعر جاری |
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری |
|
شعر یا بخش قبلی |
|
شعر یا بخش بعدی |
قسّام بهشت و دوزخ آن عقدهگشای
ما را نگذارد که درآییم ز پای
تا کی بوَد این گرگ ربایی، بنمای
سرپنجهٔ دشمن افکن ای شیر خدای
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به موضوع سرنوشت انسانها در بهشت و دوزخ میپردازد و بیان میکند که نمیگذارد ما از دلایل و رنجهای خود رهایی پیدا کنیم. شاعر به گرگصفتی اشاره میکند که انسان را شکار میکند و از خدا میخواهد که مانند شیری، در برابر دشمنان و مشکلات، ایستادگی کند.
هوش مصنوعی: قسام، که در زبان فارسی به معنای تعیینکننده یا تقسیمکننده است، به بهشت و دوزخ مربوط میشود و اینجا اشاره به کسی دارد که سرنوشت انسانها را در دنیای آخرت مشخص میکند. این جمله بیانگر این است که قسام اجازه نمیدهد که ما به آرامش برسیم و از مشکلات و سختیهای خود رهایی یابیم. به عبارت دیگر، در اینجا به نوعی ناتوانی و محدودیت در دستیابی به آرامش و آزادی در زندگی اشاره شده است.
هوش مصنوعی: تا کی باید این دزدی و چپاول ادامه داشته باشد؟ ای شیر خدا، نشان بده که چگونه میتوان دشمن را به زیر کشید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ای خالق ذوالجلال و ای بار خدای
تا چند روم دربدر و جای به جای
یا خانه امید مرا در دربند
یا قفل مهمات مرا دربگشای
از بهر خدای اگر تویی سرو سرای
یکباره ز من باز مگیر ای بت پای
دیدار عزیز کردی ای بار خدای
سیمرغ نهای روی رهی را بنمای
زانگه که مرا بیافریده است خدای
هر روز فزون بود مرا دانش و رای
گر بفکندم طعنه بدگوی ز پای
بتواند کند کوه را باد ز جای
بر شعر مرا دلیست ای بار خدای
در مدح و ثنای خسرو مدح آرای
می بترکدم دل اندرین تنگی جای
از بهر خدای را دوایی فرمای
در کارگه کوزهگری کردم رای
در پایه چرخ دیدم استاد بپای
میکرد دلیر کوزه را دسته و سر
از کله پادشاه و از دست گدای
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.