پدید آمد رسوم بی وفایی
نماند از کس نشان آشنایی
برند از فاقه نزد هر خسیسی
کنون اهل هنر دست گدایی
کسی کـاو فاضل است امروز در دهر
نمی بیند زغم یک دم رهایی
ولیکن جاهل است اندر تنعم
متاع او چو هست این دم بهایی
وگر شاعر بگوید شعر چون آب
که دل را زآن فزاید روشنایی
نبخشندش جویی از بخل و امساک
اگر خود فی المثل باشد سنایی
خرد در گوش هوشم دی همی گفت
برو صبری بکن در بینوایی
قناعت را بضاعت ساز و میسوز
در این درد و عنا چون بینوایی
بیا حافظ به جان این پند بشنو
که گر از پا درافتی با سر آیی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان بیوفایی و از بین رفتن روابط انسانی در جامعه اشاره دارد. شاعر به وضعیت کنونی اشاره میکند که هنرمندان و فاضلان به خاطر فقر و بیعدالتی به گدایی کشیده شدهاند و از درد و رنج مردم سخن میگوید. او همچنین به جهل و تنعم جاهلان اشاره دارد که به ارزشهای واقعی توجهی ندارند. شاعر از خرد و صبر سخن میگوید و توصیه میکند که در شرایط سخت باید قناعت را یاد بگیریم و صبر پیشه کنیم. در نهایت، حافظ به خود و دیگران یادآوری میکند که در مواجهه با مشکلات، باید از پا نیفتیم و همچنان به تلاش ادامه دهیم.
هوش مصنوعی: رسوم بیوفایی به وجود آمده و دیگر هیچ نشانهای از آشنایی و دوستی باقی نمانده است.
هوش مصنوعی: افراد بیهنر اکنون به خاطر دشواریهای مالی، هنرآموزان را تحقیر کرده و به آنها نگاه نمیکنند.
هوش مصنوعی: انسانی که در زمانه کنونی دانشمند و فرهیخته است، به هیچ وجه نمیتواند از اندوه و غم لحظهای آسوده باشد.
هوش مصنوعی: اما او در خوشی و لذتها نادان است؛ چرا که آنچه دارد فقط در این لحظه ارزش دارد.
هوش مصنوعی: اگر شاعر بگوید که شعر مانند آبی است که دل را روشن و زنده میکند، اشاره به این دارد که شعر میتواند روح انسان را شفاف و پرانرژی کند.
هوش مصنوعی: اگر کسی مانند سنایی بخیل و دست و دل تنگ باشد، دیگران هم به او رحم نمیکنند و از او انتقاد میکنند.
هوش مصنوعی: در دل من صدای خرد به گوش میرسد که به من میگوید: در این شرایط سخت و فقر، صبر کن و استقامت داشته باش.
هوش مصنوعی: در زندگی، آنچه داری را بپذیر و بر اساس همین امکانات، زندگیات را بساز. در این مسیر با مشکلات و دردها روبهرو خواهی شد، اما باید با آن مواجه شوی و زندگیات را به خوبی بگذرانید، حتی اگر در موقعیت دشواری به سر ببری.
هوش مصنوعی: به تو میگویم که ای حافظ، به خاطر این نصیحت گوش بده. اگر نتوانی سرپا بایستی و زمین بخوری، با سر و رویی تازه و با انرژی دوباره به جلو خواهی آمد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
بدو زیباست ملک و پادشایی
که هرگز ناید از ملکش جدایی
سر راهت نشینم تا بیایی
در شادی به روی ما گشایی
شود روزی بروز مو نشینی
که تا وینی چه سخت بیوفائی
نصیر دین که چشم پادشائی
نبیند چون تو فرخ کدخدائی
جهان را کدخدائی جز تو نبود
چنان چون نیست جز یزدان خدائی
اگر گویم بهمت آسمانی
[...]
ز هر شمعی که جویی روشنایی
به وحدانیتش یابی گوایی
دلا در راه حق گیر آشنایی
اگر خواهی که یابی روشنایی
چو مست خنب وحدت گشتی ای دل
میندیش آن زمان تا خود کجایی
در افتادی به دریای حقیقت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.