آن غالیهخط گر سوی ما نامه نوشتی
گردون! ورق هستی ما درننوشتی
هر چند که هجران ثمر وصل برآرد
دهقان جهان! کاش که این تخم نکِشتی
آمرزش نقد است کسی را که در این جا
یاریست چو حوری و سرایی چو بهشتی
در مصطبهٔ عشق تنعم نتوان کرد
چون بالش زر نیست، بسازیم به خشتی
مفروش به باغ ارم و نخوت شداد
یک شیشه می و نوشلبی و لبِ کِشتی
تا کی غم دنیای دنی ای دل دانا؟
حیف است ز خوبی که شود عاشق زشتی
آلودگی خرقه، خرابی جهان است
کو راهروی، اهلِ دلی، پاکسرشتی؟
از دست چرا هِشت سرِ زلف تو حافظ؟
تقدیر چنین بود، چه کردی که نهِشتی؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ای باد که بر خاک در دوست گذشتی
پندارمت از روضه بستان بهشتی
دور از سببی نیست که شوریده سودا
هر لحظه چو دیوانه دوان بر در و دشتی
باری مگرت بر رخ جانان نظر افتاد
[...]
چون فتنه شدم بر رخت، ای حور بهشتی
رفتی و مرا در غم خود زار بهشتی
با دست تو من پای فشارم به چه قوت؟
با روی تو من صبر نمایم به چه پشتی؟
بر خاک سر کوی تو یک روز بگریم
[...]
اکنون که ز گل باز چمن شد چو بهشتی
ساقی می گلرنگ طلب بر لب کشتی
زنگ غمت از دل می خونرنگ برد پاک
بشنو که چنین گفت مرا پاک سرشتی
گر محتسبت بر کدوی باده زند سنگ
[...]
گر کاتب قدرت به سر من ننوشتی
از صومعه دل میل نکردی به کنشتی
خرم دل آن کس که میسر شود او را
یاری و صراحی شراب و لب کشتی
گو بر سر خم می گلنار بمانید
[...]
هرگوشه چو مینا، صنم حور سرشتی
در زیر فلک نیست چو میخانه بهشتی
تنگ است چنان عرصه افلاک که گویی
چون خانه خم گشته بنا، بر سر خشتی
چون غنچه که باشد که گریبان نکند چاک؟
[...]
معرفی آهنگهای دیگر
تا به حال ۷ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.