یکی، دوستی را که زمانها ندیده بود گفت: کجایی که مشتاق بودهام؟
گفت: مشتاقی به که ملولی.
دیر آمدى، اى نگار سرمست
زودت ندهیم دامن از دست
معشوقه که دیر دیر بینند
آخر، کم از آنکه سیر بینند؟
شاهد که با رفیقان آید، به جفا کردن آمده است؛ به حکمِ آنکه از غیرت و مُضادّت خالی نباشد.
اِذٰا جِئتَنی فی رُفْقَةٍ لِتَزُورَنی
وَ اِنْ جِئْتَ فی صُلْحٍ فَأَنتَ مُحارِبُ
به یک نفس که برآمیخت یار با اَغیار
بسی نماند که غیرت وجودِ من بکشد
به خنده گفت که من شمعِ جمعم ای سعدی
مرا از آن چه که پروانه خویشتن بکُشد؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
کسی به دوستی که مدّتها دیدار نکرده بود گفت: به کدام جایگاه رفته بودی که آرزومند دیدار بودهام؟
پاسخ داد: آرزوی دیدار داشتن بهتر از بیزار گشتن و دلتنگ آمدن [از ملاقاتِ بسیار]
دیر آمدی ای زیبای مستِ بادهٔ حسن، دامنت را به آسانی و شتاب رها نمیکنیم
محبوب را چون زود زود نتوان دید، به هر حال کمینه آنکه وی را در همان یکبار ملاقات چندانکه دل میخواهد، باید دیدار کنند.
زیبارویی که با یاران به دیدارِ یار آید، به ستم و بیمهری آمده است، چه این گونه دیدار بی رشگ و خلاف میانِ رقیبان متصوّر نمیشود.
چون با گروهی به دیدارم آمدی، اگر به آشتی هم آمده باشی، در حقیقت سرِ جنگ و ستیز داری.
یکدم که یار با رقیبان به عشرت نشست، چیزی نماند که رشک مرا به هلاکت رساند.
خندان میگفت که ای سعدی، من چراغِ انجمنم، مرا پروا نیست که پروانهای جان در شعلهٔ من بازد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۶ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.