گنجور

 
حافظ سعدی

در این بخش شعرهایی را فهرست کرده‌ایم که در آنها حافظ مصرع یا بیتی از سعدی را عیناً نقل قول کرده است:


  1. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴ :: سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۰

    حافظ (بیت ۷): جز این قدر نتوان گفت در جمال تو عیب - که وضع مهر و وفا نیست روی زیبا را

    سعدی (بیت ۳): جز این قدر نتوان گفت بر جمال تو عیب - که مهربانی از آن طبع و خو نمی‌آید

  2. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳ :: سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۴

    حافظ (بیت ۵): عاشق که شد که یار به حالش نظر نکرد - ای خواجه درد نیست وگرنه طبیب هست

    سعدی (بیت ۱): دردی‌ست درد عشق که هیچش طبیب نیست - گر دردمند عشق بنالد غریب نیست

  3. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹ :: سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۸

    حافظ (بیت ۲): چون چشم تو دل می‌برد از گوشه نشینان - همراه تو بودن گنه از جانب ما نیست

    سعدی (بیت ۳): دنبال تو بودن گنه از جانب ما نیست - با غمزه بگو تا دل مردم نستاند

  4. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۰ :: سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۵

    حافظ (بیت ۹): سر پیوند تو تنها نه دل حافظ راست - کیست آن کش سر پیوند تو در خاطر نیست

    سعدی (بیت ۱): کیست آن کش سر پیوند تو در خاطر نیست - یا نظر با تو ندارد مگرش ناظر نیست

  5. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۳ :: سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۳

    حافظ (بیت ۱۲): غیر از این نکته که حافظ ز تو ناخشنود است - در سراپای وجودت هنری نیست که نیست

    سعدی (بیت ۴): در سراپای وجودت هنری نیست که نیست - عیبت آن است که بر بنده نمی‌بخشایی

  6. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۲ :: سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۶

    حافظ (بیت ۲): حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست - که آشنا سخن آشنا نگه دارد

    سعدی (بیت ۸): حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست - یکی تمام بود مطلع بر اسرارم

  7. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۳ :: سعدی » رسائل نثر » شمارهٔ ۶ - تقریرات ثلاثه

    حافظ (بیت ۱۰): زاهد ار رندیِ حافظ نکند فهم چه شد؟ - دیو بُگْریزَد از آن قوم که قرآن خوانند

    سعدی (بیت ۵): دیو بگریزد از آن قوم که قرآن خوانند - آدمیزاده نگه دار که مصحف ببرد

  8. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۶ :: سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱

    حافظ (بیت ۸): می خور که صد گناه ز اغیار در حجاب - بهتر ز طاعتی که به روی و ریا کنند

    سعدی (بیت ۳): هفتاد زلت از نظر خلق در حجاب - بهتر ز طاعتی که به روی و ریا کنیم

  9. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۹ :: سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۸

    حافظ (بیت ۷): گفتم رَوَم به خواب و ببینم جمالِ دوست - حافظ ز آه و ناله امانم نمی‌دهد

    سعدی (بیت ۱): گفتم مگر به خواب ببینم خیال دوست - اینک علی الصباح نظر بر جمال دوست

  10. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۹ :: سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۶

    حافظ (بیت ۱): منم که دیده به دیدارِ دوست کردم باز - چه شُکر گویَمَت ای کارسازِ بنده نواز

    سعدی (بیت ۶): مرا که دیده به دیدار دوست برکردم - حلال نیست که بر هم نهم به تیر از دوست

  11. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۵ :: سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۵

    حافظ (بیت ۲): اگر چه خرمن عمرم غم تو داد به باد - به خاک پای عزیزت که عهد نشکستم

    سعدی (بیت ۱): به خاک پای عزیزت که عهد نشکستم - ز من بریدی و با هیچ کس نپیوستم

  12. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۶ :: سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۱

    حافظ (بیت ۹): حافظ از جور تو حاشا که بگرداند روی - من از آن روز که دربند توام آزادم

    سعدی (بیت ۱): من از آن روز که دربند توام آزادم - پادشاهم که به دست تو اسیر افتادم

  13. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۳ :: سعدی » مواعظ » مثنویات » شمارهٔ ۳۲

    حافظ (بیت ۶): من از بازویِ خود دارم بسی شُکر - که زورِ مردم آزاری ندارم

    سعدی (بیت ۵): کجا خود شکر این نعمت گزارم - که زور مردم آزاری ندارم

  14. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۳ :: سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایت شمارهٔ ۲

    حافظ (بیت ۶): من از بازویِ خود دارم بسی شُکر - که زورِ مردم آزاری ندارم

    سعدی (بیت ۵): کجا خود شکر این نعمت گزارم - که زور مردم آزاری ندارم

  15. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۴ :: سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۳

    حافظ (بیت ۸): محمود بُوَد عاقبتِ کار در این راه - گر سر بِرَوَد در سرِ سودایِ اَیازم

    سعدی (بیت ۱): گر دست دهد دولت ایام وصال - ور سر برود در سر سودای محال

  16. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۸ :: سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹

    حافظ (بیت ۳): مایهٔ خوشدلی آنجاست که دلدار آنجاست - می‌کنم جهد که خود را مگر آنجا فکنم

    سعدی (بیت ۶): نکند میل دل من به تماشای چمن - که تماشای دل آنجاست که دلدار آنجاست

    تماشا گه دل=مایه خوشدلی

  17. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۳ :: سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۶ - پند و موعظه

    حافظ (بیت ۲): وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم - که در طریقتِ ما کافریست رنجیدن

    سعدی (بیت ۲۲): قفا خورند و ملامت برند و خوش باشند - شب فراق به امید بامداد وصال

  18. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۱ :: سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۳

    حافظ (بیت ۳): در کوی عشق شوکت شاهی نمی‌خرند - اقرار بندگی کن و اظهار چاکری

    سعدی (بیت ۹): سعدی تو کیستی که دم دوستی زنی - دعوی بندگی کن و اقرار چاکری

  19. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۶ :: سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۵

    حافظ (بیت ۵): خیال تیغ تو با ما حدیث تشنه و آب است - اسیر خویش گرفتی بکش چنان که تو دانی

    سعدی (بیت ۷): سر از کمند تو سعدی به هیچ روی نتابد - اسیر خویش گرفتی بکش چنان که تو دانی

  20. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۴ :: سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۱

    حافظ (بیت ۶): صبر بر جور رقیبت چه کنم گر نکنم - عاشقان را نبود چاره بجز مسکینی

    سعدی (بیت ۵): صبر بر جور رقیبت چه کنم گر نکنم - همه دانند که در صحبت گل خاری هست

  21. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۹ :: سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۳

    حافظ (بیت ۳): بر اهرمن نتابد انوار اسم اعظم - ملک آن توست و خاتم فرمای هر چه خواهی

    سعدی (بیت ۱۱): شهر آن توست و شاهی فرمای هر چه خواهی - گر بی عمل ببخشی ور بی‌گنه برانی



در این بخش مجموعه شعرهایی از دو شاعر را که توأماً هموزن و همقافیه هستند در گروه‌های مجزا فهرست کرده‌ایم:


  1. حافظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴:ماهی که قدش به سرو می‌ماند راست - آیینه به دست و روی خود می‌آراست


    سعدی » گلستان » دیباچه:زآن گه که تو را بر من مسکین نظر است - آثارم از آفتاب مشهورتر است


  2. حافظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵:من با کمر تو در میان کردم دست - پنداشتمش که در میان چیزی هست


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸:آن یار که عهدِ دوستاری بشکست - می‌رفت و منش گرفته دامان در دست

    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹:شب‌ها گذرد که دیده نتوانم بست - مردم همه از خواب و من از فکر تو مست

    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰:هشیار سری بُوَد ز سودای تو مست - خوش آن‌که ز روی تو دلش رفت ز دست!

    سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱:آن کیست که دل نهاد و فارغ بنشست - پنداشت که مهلتی و تأخیری هست

    سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲:تدبیر صواب از دل خوش باید جست - سرمایهٔ عافیت کفافست نخست

    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۲:خیری که برآیدت به توفیق از دست - در حق کسی کن که درو خیری هست


  3. حافظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷:از چرخ به هر گونه همی‌دار امید - وز گردش روزگار می‌لرز چو بید


    سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۱:هرکس به نصیب خویش خواهند رسید - هرگز ندهند جای پاکان به پلید

    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۱۹:گفتم که برآید آبی از چاه امید - افسوس که دلو نیز در چاه افتاد


  4. حافظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۲:در سنبلش آویختم از روی نیاز - گفتم من سودازده را کار بساز


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۱:تا سر نکنم در سرت ای مایهٔ ناز - کوته نکنم ز دامنت دست نیاز

    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۲:نامردم اگر زنم سر از مهر تو باز - خواهی بکشم به هجر و خواهی بنواز


  5. حافظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۶:ماهی که نظیر خود ندارد به جمال - چون جامه ز تن برکشد آن مشکین‌خال


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۳:گر دست دهد دولت ایام وصال - ور سر برود در سر سودای محال


  6. حافظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۰:قسّام بهشت و دوزخ آن عقده‌گشای - ما را نگذارد که درآییم ز پای


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۲:گیرم که به فتوای خردمندی و رای - از دایرهٔ عقل برون ننهم پای


  7. حافظ » قطعات » قطعه شمارهٔ ۲:سرای مدرسه و بحثِ عِلم و طاق و رَواق - چه سود، چون دلِ دانا و چشمِ بینا نیست؟


    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۳۶:شهی که پاس رعیت نگاه می‌دارد - حلال باد خراجش که مزد چوپانیست

    سعدی » رسائل نثر » شمارهٔ ۶ - تقریرات ثلاثه:شهی که حفظ رعیّت نگاه می‌دارد - حلال باد خراجش که مزد چوپانی‌ست


  8. حافظ » قطعات » قطعه شمارهٔ ۷:به عهد سلطنت شاه شیخ ابواسحاق - به پنج شخص عجب ملک فارس بود آباد

    حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۱:شراب و عیش نهان چیست؟ کارِ بی‌بنیاد - زدیم بر صفِ رندان و هر چه بادا باد

    حافظ » مقدّمهٔ جمع آورندهٔ دیوان حافظ:غزل‌سرایی حافظ بدان رسید که چرخ - نوای زهره به رامشگری بهشت از یاد


    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰ - در نصیحت و ستایش:جهان بر آب نهاده‌ست و زندگی بر باد - غلام همّت آنم که دل بر او ننهاد

    سعدی » مواعظ » مراثی » در مرثیهٔ اتابک ابوبکر بن سعد زنگی:به اتّفاق، دگر دل به کَس نباید داد - زِ خستگی که درین نوبت اتّفاق افتاد

    سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۱۹:فرشته خوی شود آدمی به کم خوردن - وگر خورد چو بهایم بیوفتد چو جماد

    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۱۰۷:بر آنچه می‌گذرد دل منه که دجله بسی - پس از خلیفه بخواهد گذشت در بغداد


  9. حافظ » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۰:روح القدس آن سروش فرخ - بر قبهٔ طارم زبرجد


    سعدی » مواعظ » مثنویات » شمارهٔ ۳۵:سلطان باید که خیر درویش - خواهد، نه مراد خاطر خویش

    سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۷:دیر آمدى، اى نگار سرمست - زودت ندهیم دامن از دست

    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۶۲:وامش مده آن که بی نماز است - گرچه دهنش ز فاقه باز است


  10. حافظ » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۱:به سمع خواجه رسان ای ندیم وقت‌شناس - به خلوتی که در او اجنبی صبا باشد


    سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۴۳:هزار خویش که بیگانه از خدا باشد - فدای یک تن ِ بیگانه کآشنا باشد

    سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۱۳:عَلی‌الصَّباح به رویِ تو هر که برخیزد - صباحِ روزِ سلامت بر او مَسا باشد


  11. حافظ » قطعات » قطعه شمارهٔ ۲۱:سال و فال و مال و حال و اصل و نسل و تخت و بخت - بادت اندر شهریاری، برقرار و بر دوام

    حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۹:عشقبازیّ و جوانیّ و شرابِ لَعلْ‌فام - مجلسِ اُنس و حریفِ همدم و شُربِ مدام


    سعدی » مواعظ » قصاید و قطعات عربی » شعر ۲۲ - وله ایضا:انا دلادل ابنة الکرم لابناء الکرام - اجلب الراحة والراح لقلب المستهام


  12. حافظ » قطعات » قطعه شمارهٔ ۲۲:سَروَرِ اَهلِ عَمایِم، شمعِ جمعِ انجمن - صاحبِ صاحب‌قَران، خواجه قوام‌الدین حَسَن

    حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۰:افسر سلطان گل پیدا شد از طرف چمن - مقدمش یا رب مبارک باد بر سرو و سمن


    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۷۵:گر بدانستی که خواهد مرد ناگه در میان - جامه چندین کی تنیدی پیله گرد خویشتن


  13. حافظ » قطعات » قطعه شمارهٔ ۲۷:به گوش جان رهی منهی ای ندا در داد - ز حضرت احدی لا اله الّا الله

    حافظ » قطعات » قطعه شمارهٔ ۲۸:به روز شنبهٔ سادس ز ماه ذی الحجّه - به سال هفتصد و شصت از جهان بشد ناگاه

    حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۶:خنک نسیم معنبر شمامه‌ای دل‌خواه - که در هوای تو برخاست بامداد پگاه


    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۰ - درستایش اتابک مظفرالدین سلجوقشاه:در بهشت گشادند در جهان ناگاه - خدا به چشم عنایت به خلق کرد نگاه

    سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۲۵:دو بامداد اگر آید کسی به خدمتِ شاه - سِیُم، هرآینه در وی کند به لطف نگاه


  14. حافظ » قطعات » قطعه شمارهٔ ۲۹:به من سلام فرستاد دوستی امروز - که ای نتیجهٔ کلکت سواد بینایی

    حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۱:به چشم کرده‌ام ابروی ماه سیمایی - خیال سبزخطی نقش بسته‌ام جایی


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۶:دریچه‌ای ز بهشتش به روی بگشایی - که بامداد پگاهش تو روی بنمایی

    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۰ - تنبیه و موعظت:دریغ روز جوانی و عهد برنایی - نشاط کودکی و عیش خویشتن رایی

    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۱ - تغزل و ستایش صاحب دیوان:شبی و شمعی و گوینده‌ای و زیبایی - ندارم از همه عالم دگر تمنایی

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۹۳:امید عافیت آنگه بود موافق عقل - که نبض را به طبیعت شناس بنمایی

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۹۶:ضمیر مصلحت اندیش هر چه پیش آید - به تجربت بزند بر محک دانایی

    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۷۸:امید عافیت آن گه بود موافق عقل - که نبض را به طبیعت شناس بنمایی


  15. حافظ » قطعات » قطعه شمارهٔ ۳۲:خسروا دادگرا شیردلا بحرکفا - ای جلال تو به انواع هنر ارزانی

    حافظ » قطعات » قطعه شمارهٔ ۳۳:ساقیا باده که اکسیر حیات است بیار - تا تن خاکی من عین بقا گردانی

    حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۲:احمد الله علی معدلة السلطان - احمد شیخ اویس حسن ایلخانی


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۴:کبر یک سو نِه اگر شاهد درویشانی - دیوِ خوش‌طبع بِه از حورِ گره‌پیشانی


  16. حافظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱ - در مدح شاه شجاع:شد عرصهٔ زمین چو بساط ارم جوان - از پرتو سعادت شاه جهان‌ستان


    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۲ - در انتقال دولت از سلغریان به قوم دیگر:این منتی بر اهل زمین بود از آسمان - وین رحمت خدای جهان بود بر جهان


  17. حافظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲ - قصیدهٔ در مدح قوام الدین محمد صاحب عیار وزیر شاه شجاع:ز دلبری نتوان لاف زد به آسانی - هزار نکته در این کار هست تا دانی


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۶:نگویم آب و گل است آن وجود روحانی - بدین کمال نباشد جمال انسانی

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۲۲۱:مقابلت نکند با حجر به پیشانی - مگر کسی که تهور کند به نادانی

    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۶۳:کرم به جای فروماندگان چو نتوانی - مروتست نه چندانکه خود فرومانی

    سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایتِ شمارهٔ ۱۰:ز بخت، روی‌تُرُش‌کرده، پیشِ یارِ عزیز - مرو، که عیش بر او نیز تلخ گردانی

    سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایت شمارهٔ ۱۹:ز قدر و شوکتِ سلطان نگشت چیزی کم - از التفات به مهمان‌سرایِ دهقانی

    سعدی » گلستان » باب ششم در ضعف و پیری » حکایت شمارهٔ ۱:ندیده‌ای که چه سختی همی‌رسد به کسی - که از دهانش به در می کنند دندانی

    سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » جدال سعدی با مدعی در بیان توانگری و درویشی:توانگران را وقف است و نذر و مهمانی - زکات و فطره و اعتاق و هدی و قربانی


  18. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳:اگر آن تُرکِ شیرازی به‌‌ دست‌ آرَد دلِ ما را - به خال هِندویَش بَخشَم سَمَرقند و بُخارا را


    سعدی » دیوان اشعار » ملحقات و مفردات » شمارهٔ ۱:ز حد بگذشت مشتاقی و صبر اندر غمت یارا - به وصل خود دوایی کن دل دیوانه ما را


  19. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴:صبا به لُطف بگو آن غزالِ رَعنا را - که سَر به کوه و بیابان، تو داده‌ای ما را


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴:اگر تو فارغی از حال دوستان یارا - فراغت از تو میسّر نمی‌شود ما را

    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵:شب فراق نخواهم دَواج دیبا را - که شب، دراز بُوَد خوابگاه تنها را

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۳:سپاس دار خدای لطیف دانا را - که لطف کرد و به هم برگماشت اعدا را

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۴ - ظاهرا در ستایش صاحب دیوان است:سخن به ذکر تو آراستن مراد آنست - که پیش اهل هنر منصبی بود ما را


  20. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵:دل می‌رود ز دستم صاحب‌دلان خدا را - دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷:مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا - گر تو شکیب داری طاقت نمانْد ما را


  21. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹:رونق عهد شباب است دگر بُستان را - می‌رسد مژدهٔ گل بلبل خوش‌الحان را


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷:چه کند بنده که گردن ننهد فرمان را - چه کند گوی که عاجز نشود چوگان را

    سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳:ای که انکار کنی عالم درویشان را - تو ندانی که چه سودا و سر است ایشان را


  22. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳:می‌دمد صبح و کِلِّه بست سحاب - الصَبوح الصَبوح یا اصحاب


    سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » جدال سعدی با مدعی در بیان توانگری و درویشی:تشنگان را نماید اندر خواب - همه عالَم، به چشم، چشمهٔ آب


  23. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶:خَمی که ابرویِ شوخِ تو در کمان انداخت - به قصد جانِ منِ زارِ ناتوان انداخت


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱:چه فتنه بود که حسن تو در جهان انداخت - که یک دم از تو نظر بر نمی‌توان انداخت


  24. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱:دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست - گفت با ما منشین، کز تو سلامت برخاست


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰:عشق ورزیدم و عقلم به ملامت برخاست - کان که عاشق شد از او حکم سلامت برخاست


  25. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲:چو بشنوی سخنِ اهلِ دل، مگو که خطاست - سخن شناس نه‌ای جان من خطا این جاست


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳:اگر مراد تو ای دوست بی‌مرادی ماست - مراد خویش دگرباره من نخواهم خواست

    سعدی » گلستان » باب چهارم در فواید خاموشی » حکایت شمارهٔ ۱:هنر به چشم عداوت بزرگتر عیب است - گل است سعدی و در چشم دشمنان خار است

    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۱۰۶:جوان گوشه نشین شیرمرد راه خداست - که پیر خود نتواند ز گوشه‌ای برخاست


  26. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵:شکفته شد گل حَمرا و گشت بلبل مست - صَلایِ سرخوشی، ای صوفیانِ باده پرست

    حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸:به جانِ خواجه و حقِ قدیم و عهدِ درست - که مونسِ دمِ صبحم، دعایِ دولتِ توست


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰:چنان به موی تو آشفته‌ام به بوی تو مست - که نیستم خبر از هر چه در دو عالم هست

    سعدی » مواعظ » مراثی » ذکر وفات امیرفخرالدین ابی‌بکر طاب ثراه:وجود عاریتی دل درو نشاید بست - همانکه مرهم جان بود دل به نیش بخست

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۲:چنین که هست نماند قرار دولت و ملک - که هر شبی را بی‌اختلاف روزی هست

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۳:علاج واقعه پیش از وقوع باید کرد - دریغ سود ندارد چو رفت کار از دست

    سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۵:توانم آنکه نیازارم اندرون کسی - حسود را چه کنم کو ز خود به رنج در است؟

    سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۱۰:به بازوانِ توانا و قوّتِ سرِ دست - خطاست پنجهٔ مسکینِ ناتوان بشکست

    سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۲۰:به آستین ملالی که بر من افشانی - طمع مدار که از دامنت بدارم دست


  27. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵:برو به کارِ خود ای واعظ این چه فریادست - مرا فِتاد دل از ره، تو را چه اُفتادست؟

    حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷:بیا که قصرِ اَمَل سخت سست بنیادست - بیار باده که بنیادِ عمر بر بادست


    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶ - موعظه و نصیحت:هر آن نصیبه که پیش از وجود ننهادست - هر آن که در طلبش سعی می‌کند بادست


  28. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹:باغِ مرا چه حاجتِ سرو و صنوبر است؟ - شمشادِ خانه‌پرورِ ما از که کمتر است؟


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳:از هر چه می‌رود، سخنِ دوست خوش‌تر است - پیغام آشنا، نفَسِ روح‌پرور است


  29. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶:گل در بَر و می در کف و معشوق به کام است - سلطانِ جهانم به چنین روز غلام است


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۷:بر من که صبوحی زده‌ام خرقه حرام است - ای مجلسیان راه خرابات کدام است


  30. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴:ز گریه مَردُمِ چشمم نشسته در خون است - ببین که در طلبت حالِ مَردُمان چون است


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۴:ز من مپرس که در دست او دلت چون است - ازو بپرس که انگشت‌هاش در خون است


  31. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸:سرِ ارادتِ ما و آستانِ حضرت دوست - که هر چه بر سرِ ما می‌رود ارادتِ اوست


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۹:بتا هلاک شود دوست در محبت دوست - که زندگانی او در هلاک بودن اوست

    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۱:سفر دراز نباشد به پای طالب دوست - که زنده ابدست آدمی که کشته اوست


  32. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۰:مردم دیدهٔ ما جز به رُخَت ناظر نیست - دل سرگشتهٔ ما غیرِ تو را ذاکر نیست


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۵:کیست آن کَش سر پیوند تو در خاطر نیست - یا نظر با تو ندارد مگرش ناظر نیست


  33. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۰:پیرانه سَرَم عشقِ جوانی به سر افتاد - وان راز که در دل بِنَهفتم به درافتاد


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۵:زان گه که بر آن صورت خوبم نظر افتاد - از صورت بی طاقتیم پرده برافتاد


  34. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۶:کسی که حُسن و خَطِ دوست در نظر دارد - محقق است که او حاصل بصر دارد


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۸:کس این کند که دل از یار خویش بردارد؟ - مگر کسی که دل از سنگ سخت‌تر دارد


  35. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۰:بتی دارم که گِرد گل ز سُنبل سایه‌بان دارد - بهارِ عارضش خطّی به خونِ ارغوان دارد


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۰:غلام آن سبک‌روحم که با من سر گران دارد - جوابش تلخ و پنداری شکر زیر زبان دارد

    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۳۰:تواضع گرچه محبوبست و فضل بیکران دارد - نباید کرد بیش از حد که هیبت را زیان دارد


  36. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۵:شاهد آن نیست که موییّ و میانی دارد - بندهٔ طلعتِ آن باش که آنی دارد


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۴:آن شکرخنده که پرنوش دهانی دارد - نه دل من که دل خلق جهانی دارد


  37. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۳:سال‌ها دفترِ ما در گرو صَهبا بود - رونقِ میکده از درس و دعایِ ما بود

    حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۴:یاد باد آن که نَهانَت نظری با ما بود - رَقَمِ مِهرِ تو بر چهرهٔ ما پیدا بود


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۶:نفسی وقت بهارم هوس صحرا بود - با رفیقی دو که دایم نتوان تنها بود


  38. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۶:آن یار کز او خانهٔ ما جایِ پَری بود - سر تا قدمش چون پَری از عیب بَری بود


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۱:یا رب شب دوشین چه مبارک سحری بود - کاو را به سر کشته هجران گذری بود


  39. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۹:کنون که در چمن آمد گُل از عَدَم به وجود - بنفشه در قدمِ او نهاد سر به سجود


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۵:تو را سماع نباشد که سوز عشق نبود - گمان مبر که برآید ز خام هرگز دود

    سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵:اگر خدای نباشد ز بنده‌ای خشنود - شفاعت همه پیغمبران ندارد سود

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۰۵:امیر ما عسل از دست خلق می‌نخورد - که زهر در قدح انگبین تواند بود

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۰۶:چه گنج‌ها بنهادند و دیگری برداشت - چه رنج‌ها بکِشیدند و دیگری آسود

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۱۰:هزار سال به امید تو توانم بود - اگر مراد برآید هنوز باشد زود


  40. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۰:از دیده خونِ دل همه بر رویِ ما رَوَد - بر رویِ ما ز دیده چه گویم چه‌ها رَوَد


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۲:عیبی نباشد از تو که بر ما جفا رود - مجنون از آستانه لیلی کجا رود؟

    سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷:بسیار سالها به سر خاک ما رود - کاین آب چشمه آید و باد صبا رود


  41. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۳:هرگزم نقشِ تو از لوحِ دل و جان نَرَوَد - هرگز از یادِ من آن سروِ خرامان نَرَوَد


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۵:هر که را باغچه‌ای هست به بستان نرود - هر که مجموع نشسته‌ست پریشان نرود


  42. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۶:ترسم که اشک در غمِ ما پرده‌در شود - وین رازِ سر به مُهر به عالَم سَمَر شود

    حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۳۲:عشقت نه سرسری‌ست که از دل به در شود - مهرت نه عارضی‌ست که جای دگر شود


    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۳۴:گر هیمه عود گردد و گر سنگ در شود - مشنو که چشم آدمی تنگ پر شود


  43. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۰:اگر به بادهٔ مُشکین دلم کشد، شاید - که بویِ خیر ز زهدِ ریا نمی‌آید


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۶:به حسن دلبر من هیچ در نمی‌باید - جز این دقیقه که با دوستان نمی‌پاید

    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۹:فراق را دلی از سنگ سختتر باید - مرا دلیست که با شوق بر نمی‌آید

    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۰:مرو به خواب که خوابت ز چشم بِرباید - گرت مشاهدهٔ خویش در خیال آید

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۲۰:حقیقتیست که دانا سرای عاریتی - ز بهر هشتن و پرداختن نفرماید

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۲۱ - در مدح صاحب دیوان:سفینهٔ حکمیات و نظم و نثر لطیف - که بارگاه ملوک و صدور را شاید

    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۱۴:گمان مبر که جهان اعتماد را شاید - که بی‌عدم نبود هر چه در وجود آید


  44. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۸:جهان بر ابرویِ عید از هِلال وَسمه کشید - هِلال عید در ابرویِ یار باید دید

    حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۹:رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید - وظیفه گر برسد، مصرفش گُل است و نَبید


    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۱۷ - ظاهرا در مدح صاحب دیوان است:به سمع خواجه رسانید اگر مجال بود - که ای خزانهٔ ارزاق را کف تو کلید


  45. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۵:الا ای طوطیِ گویا‌یِ اسرار - مبادا خالی‌ات شِکَّر ز مِنقار


    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۹۵:گرت خوی من آمد ناسزاوار - تو خوی نیک خویش از دست مگذار


  46. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۶:عید است و آخِرِ گُل و یاران در انتظار - ساقی به رویِ شاه ببین ماه و مِی بیار


    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۳۶:فریاد پیرزن که برآید ز سوز دل - کیفر برد ز حملهٔ مردان کارزار


  47. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۸:هزار شُکر که دیدم به کامِ خویشت باز - ز رویِ صدق و صفا گشته با دلم دَمساز

    حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۹:منم که دیده به دیدارِ دوست کردم باز - چه شُکر گویَمَت ای کارسازِ بنده نواز

    حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۱۳:صبا به مقدم گل راح روح بخشد باز - کجاست بلبل خوشگوی؟ گو برآر آواز!


    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۱ - در وصف شیراز:خوشا سپیده‌دمی باشد آنکه بینم باز - رسیده بر سر الله اکبر شیراز

    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۲ - در لیلةالبراة فرموده‌است:شبی چنین در هفت آسمان به رحمت باز - ز خویشتن نفسی ای پسر به حق پرداز

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۴۳:جزای نیک و بد خلق با خدای انداز - که دست ظلم نماند چنین که هست دراز

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۴۴:گروهی از سر بی‌مغز بیخبر گویند - بریده به سر بدگوی تا نگوید راز


  48. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۰:چو برشکست صبا زلفِ عنبرافشانش - به هر شکسته که پیوست تازه شد جانش


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۹:خوش است درد که باشد امید درمانش - دراز نیست بیابان که هست پایانش

    سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایتِ شمارهٔ ۱۲:نماند جانور از وحش و طَیْر و ماهی و مور - که بر فلک نشد از بی‌مرادی افغانش


  49. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۲:بِبُرد از من قرار و طاقت و هوش - بتِ سنگین دلِ سیمین بناگوش


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۳:خطا کردی به قول دشمنان گوش - که عهد دوستان کردی فراموش

    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۴:قیامت باشد آن قامت در آغوش - شراب سلسبیل از چشمه نوش

    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۵:یکی را دست حسرت بر بناگوش - یکی با آن که می‌خواهد در آغوش

    سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۲۱:نگویند از سر بازیچه حرفی - کز آن پندی نگیرد صاحبِ هوش

    سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۷:فراموشت نکرد ایزد در آن حال - که بودی نطفهٔ مدفون و مدهوش


  50. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۴:هاتفی از گوشهٔ میخانه دوش - گفت ببخشند گنه، مِی بنوش


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۷:گر یکی از عشق برآرد خروش - بر سر آتش نه غریب است جوش

    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۴۵:زنده‌دل از مرده نصیحت نیوش - مرده‌دل از زنده نگیرد به گوش


  51. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۰:دلم رمیده شد و غافلم منِ درویش - که آن شِکاریِ سرگشته را چه آمد پیش

    حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۱۵:به جد و جهد چو کاری نمی‌رود از پیش - به کردگار رها کرده به مصالح خویش


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۸:دلی که دید که غایب شده‌ست از این درویش - گرفته از سر مستی و عاشقی سر خویش

    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۴۳:به شکر آنکه تو در خانه‌ای و اهلت پیش - نظر دریغ مدار از مسافر درویش


  52. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۵:سَحَر به بویِ گلستان دَمی شدم در باغ - که تا چو بلبلِ بیدل کُنَم عِلاجِ دِماغ


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۳:به عمر خویش ندیدم شبی که مرغ دلم - نخواند بر گل رویت چه جای بلبل باغ


  53. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۹:اگر شراب خوری جُرعه‌ای فَشان بر خاک - از آن گناه که نَفعی رسد به غیر چه باک؟

    حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۰:هزار دشمنم اَر می‌کنند قصدِ هلاک - گَرَم تو دوستی از دشمنان ندارم باک


    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۸۲:کسی که لطف کند با تو خاک پایش باش - وگر ستیزه برد در دو چشمش آکن خاک


  54. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۲:خوش خبر باشی ای نسیمِ شِمال - که به ما می‌رسد زمانِ وصال


    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۴۵:سایه پرورده را چه طاقت آن - که رود با مبارزان به قتال


  55. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۳:شَمَمتُ روحَ وِدادٍ و شِمتُ برقَ وِصال - بیا که بویِ تو را میرم ای نسیمِ شِمال


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۷:جزای آن که نگفتیم شکر روز وصال - شب فراق نخفتیم لاجرم ز خیال

    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۶ - پند و موعظه:توانگری نه به مال است پیش اهل کمال - که مال تا لب گور است و بعد از آن اَعمال

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۵۹:چنانکه مشرق و مغرب به هم نپیوندند - میان عالم و جاهل تألفست محال

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۶۱:کَسان که تلخیِ حاجت نیازمودَستَند - تُرُش کنند و بِتابند روی از اهلِ سؤال

    سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۱۳:قرار بر کفِ آزادگان نگیرد مال - نه صبر در دلِ عاشق نه آبْ در غربال


  56. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۶:اگر به کویِ تو باشد مرا مَجالِ وصول - رَسَد به دولتِ وصلِ تو کارِ من به اصول


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۰:من ایستاده‌ام اینک به خدمتت مشغول - مرا از آن چه که خدمت قبول یا نه قبول

    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۱:نشسته بودم و خاطر به خویشتن مشغول - در سرای به هم‌کرده از خُروج و دُخول


  57. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۸:ای رُخَت چون خُلد و لَعلَت سَلسَبیل - سَلسَبیلت کرده جان و دل سَبیل

    حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۱۶:رهروان را عشق بس باشد دلیل - آب چشم اندر رهش کردم سبیل


    سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۲۲:همچنان در فکرِ آن بیتم که گفت - پیل‌بانی بر لبِ دریایِ نیل:

    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۷۶:پیش درویشان بود خونت مباح - گر نباشد در میان مالت سبیل


  58. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۴:دوش بیماری چشم تو بِبُرد از دستم - لیکن از لطفِ لبت صورتِ جان می‌بستم


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۷:من خود ای ساقی از این شوق که دارم مستم - تو به یک جرعه دیگر ببری از دستم


  59. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۵:به غیر از آن که بِشُد دین و دانش از دستم - بیا بگو که ز عشقت چه طَرْف بَربَستَم


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۵:به خاک پای عزیزت که عهد نشکستم - ز من بریدی و با هیچ کس نپیوستم


  60. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۶:زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم - ناز بنیاد مکن تا نکَنی بنیادم

    حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۷:فاش می‌گویم و از گفتهٔ خود دلشادم - بندهٔ عشقم و از هر دو جهان آزادم


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۱:من از آن روز که در بند توام آزادم - پادشاهم که به دست تو اسیر افتادم


  61. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۲:خیالِ نقشِ تو در کارگاهِ دیده کشیدم - به صورتِ تو نگاری ندیدم و نشنیدم


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۱:دو هفته می‌گذرد کآن مه دوهفته ندیدم - به جان رسیدم از آن تا به خدمتش نرسیدم


  62. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۸:من که باشم که بر آن خاطِر عاطِر گذرم؟ - لطف‌ها می‌کنی ای خاکِ دَرَت، تاجِ سرم


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۳:می‌روم وز سر حسرت به قفا می‌نگرم - خبر از پای ندارم که زمین می‌سپرم


  63. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۰:تو همچو صبحی و من شمعِ خلوتِ سَحَرم - تبسمی کن و جان بین که چون همی‌سِپرَم


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۴:نرفت تا تو برفتی خیالت از نظرم - برفت در همه عالم به بی دلی خبرم

    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۵:یک امشبی که در آغوش شاهد شکرم - گرم چو عود بر آتش نهند غم نخورم

    سعدی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۳:مرا به صورت شاهد نظر حلال بود - که هرچه می‌نگرم شاهدست در نظرم


  64. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۵:در خراباتِ مُغان گر گذر افتد بازم - حاصلِ خرقه و سجاده، روان دربازم


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۷:از تو با مصلحت خویش نمی‌پردازم - همچو پروانه که می‌سوزم و در پروازم

    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۸:نظر از مدعیان بر تو نمی‌اندازم - تا نگویند که من با تو نظر می‌بازم


  65. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۱:گر من از سرزنشِ مدَّعیان اندیشم - شیوهٔ مستی و رندی نَرَوَد از پیشم


    سعدی » دیوان اشعار » ملحقات و مفردات » شمارهٔ ۲۰:دیدی ای دل که دگر باره چه آمد پیشم - چه کنم با که بگویم چه خیال اندیشم؟


  66. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۳:چِل سال بیش رفت که من لاف می‌زنم - کز چاکرانِ پیرِ مُغان کمترین منم


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۱:گر تیغ برکشد که محبان همی‌زنم - اول کسی که لاف محبت زند منم


  67. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۴:به مژگان سیَه کردی هزاران رِخنه در دینم - بیا کز چَشمِ بیمارت هزاران دَرد برچینم

    حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۶:گَرَم از دست برخیزد که با دلدار بنشینم - ز جامِ وصل مِی‌ نوشم، ز باغِ عیش گل چینم


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۳:ز دستم بر نمی‌خیزد که یک دم بی تو بنشینم - به جز رویت نمی‌خواهم که روی هیچ کس بینم


  68. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۷:فتوی پیرِ مُغان دارم و قولیست قدیم - که حرام است مِی آنجا که نه یار است ندیم


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۱:امشب آن نیست که در خواب رود چشم ندیم - خواب در روضهٔ رضوان نکند اهل نعیم

    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۲:ما دگر کس نگرفتیم به جای تو ندیم - الله الله تو فراموش مکن عهد قدیم

    سعدی » رسائل نثر » شمارهٔ ۴ - رساله در عقل و عشق:سالک راه خدا پادشه ملک سخن - ای ز الفاظ تو آفاق پر از درّ یتیم


  69. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۲:بگذار تا ز شارع میخانه بگذریم - کز بهر جرعه‌ای همه محتاج این دریم


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۷:بگذار تا مقابل روی تو بگذریم - دزدیده در شمایل خوب تو بنگریم


  70. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۹:سرم خوش است و به بانگ بلند می‌گویم - که من نسیم حیات از پیاله می‌جویم


    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۱ - تغزل و ستایش صاحب دیوان:من آن بدیع صفت را به ترک چون گویم - که دل ببرد به چوگان زلف چون گویم


  71. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۹:چو گل هر دم به بویت جامه در تن - کنم چاک از گریبان تا به دامن


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۳:بکن چندان که خواهی جور بر من - که دستت بر نمی‌دارم ز دامن

    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۵۷:دلت خوش باد و چشم از بخت روشن - به کام دوستان و رغم دشمن

    سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۳۱:خلافِ رایِ سلطان رای جُستن - به خونِ خویش باشد دست شستن

    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۱۸:شبانی با پدر گفت: ای خردمند - مرا تعلیم ده پیرانه یک پند


  72. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۳:منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن - منم که دیده نیالوده‌ام به بد دیدن


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۵:میان باغ حرام است بی تو گردیدن - که خار با تو مرا به که بی تو گل چیدن


  73. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۰:ای قبای پادشاهی راست بر بالای تو - زینتِ تاج و نگین از گوهرِ والای تو


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۳:راستی گویم به سروی ماند این بالای تو - در عبارت می‌نیاید چهره زیبای تو


  74. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۱:لبش می‌بوسم و در می‌کشم می - به آب زندگانی برده‌ام پی


    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۹۷:مرا گر صاحب دیوان اعلی - چرا گوید به خدمت می‌نیایی

    سعدی » مواعظ » مثنویات » شمارهٔ ۵:نخست اندیشه کن آنگاه گفتار - که نامحکم بود بی‌اصل دیوار

    سعدی » مواعظ » مثنویات » شمارهٔ ۸:چه سرپوشیدگان مرد بودند - که گوی نخوت از مردان ربودند

    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۵۲:بلند آواز نادان گردن افراخت - که دانا را به بی شرمی بینداخت

    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۹۸:نه هر بازو که در وی قوتی هست - به مردی عاجزان را بشکند دست


  75. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۶:آن غالیه‌خط گر سوی ما نامه نوشتی - گردون! ورق هستی ما درننوشتی

    حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۵۰:اکنون که ز گل باز چمن شد چو بهشتی - ساقی می گلرنگ طلب بر لب کشتی


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۷:ای باد که بر خاک در دوست گذشتی - پندارمت از روضه بستان بهشتی


  76. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۷:ای قصهٔ بهشت ز کویت حکایتی - شرح جمال حور ز رویت روایتی


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۱:ای از بهشت جزوی و از رحمت آیتی - حق را به روزگار تو با ما عنایتی


  77. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۰:سحر با باد می‌گفتم حدیث آرزومندی - خطاب آمد که «واثق شو به الطاف خداوندی»


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۹:نگارا وقت آن آمد که دل با مهر پیوندی - که ما را بیش از این طاقت نمانده‌ست آرزومندی

    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۷۳:تو با این لطف دلبندی چرا با ما نپیوندی - نقاب از بهر آن باشد که روی زشت بربندی


  78. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۳:چو سرو اگر بخرامی دمی به گلزاری - خورد ز غیرت روی تو هر گلی خاری


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۲:دو چشم مست تو برداشت رسم هشیاری - و گر نه فتنه ندیدی به خواب بیداری

    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۴:مرا دلیست گرفتار عشق دلداری - سمن بری صنمی گلرخی جفاکاری

    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۵:من از تو روی نپیچم گرم بیازاری - که خوش بود ز عزیزان تحمل خواری

    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۶ - در پند و ستایش:بزن که قوت بازوی سلطنت داری - که دست همت مردانت می‌دهد یاری

    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۷ - در ستایش:گرین خیال محقق شود به بیداری - که روی عزم همایون ازین طرف داری

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۲۰۴:اگر ممالک روی زمین به دست آری - وز آسمان بربایی کلاه جباری

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۲۰۶:شنیده‌ام که فقیهی به دشتوانی گفت - که هیچ خربزه داری رسیده؟ گفت آری

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۲۰۷:گر از خراج رعیت نباشدت باری - تو برگ حاشیت و لشکر از کجا آری؟


  79. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۴:شهری‌ست پُر ظریفان وز هر طرف نگاری - یاران! صلای عشق است گر می‌کنید کاری

    حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۴۴:چون در جهان خوبی امروز کامکاری - شاید که عاشقان را کامی ز لب بر آری


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۹:چون است حال بستان ای باد نوبهاری - کز بلبلان برآمد فریاد بی‌قراری

    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۳:عمری به بوی یاری کردیم انتظاری - زآن انتظار ما را نگشود هیچ کاری


  80. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۵:تو را که هر چه مراد است در جهان داری - چه غم ز حال ضعیفان ناتوان داری؟


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۹:حدیث یا شکر است آن که در دهان داری - دوم به لطف نگویم که در جهان داری


  81. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۱:خوش کرد یاوری فلکت روز داوری - تا شکر چون کنی و چه شکرانه آوری


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۳:ای برق اگر به گوشه آن بام بگذری - آنجا که باد زهره ندارد خبر بری

    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۱:رفتی و همچنان به خیال من اندری - گویی که در برابر چشمم مصوری

    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۴:کس درنیامده‌ست بدین خوبی از دری - دیگر نیاورد چو تو فرزند مادری

    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۸:هر نوبتم که در نظر ای ماه بگذری - بار دوم ز بار نخستین نکوتری

    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۵ - در پند و اندرز:ای نفس اگر به دیدهٔ تحقیق بنگری - درویشی اختیار کنی بر توانگری

    سعدی » مواعظ » قصاید و قطعات عربی » شعر ۱۹ - وله ایضا:یا ملوک الجمال رفقا باسری - یا صحاة ارحموا تقلب سکری

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۲۰۳:غماز را به حضرت سلطان که راه داد؟ - همصحبت تو همچو تو باید هنروری


  82. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۵:عمر بگذشت به بی‌حاصلی و بوالهوسی - ای پسر جام مِی‌ام ده که به پیری برسی


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸۰:گر درون سوخته‌ای با تو برآرد نفسی - چه تفاوت کند اندر شکرستان مگسی


  83. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۲:یا مبسما یحاکی درجا من اللالی - یا رب چه درخور آمد گردش خط هلالی

    حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۴:بگرفت کار حسنت چون عشق من کمالی - خوش باش زان که نبود این هر دو را زوالی


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۵:هرگز حسد نبردم بر منصبی و مالی - الا بر آن که دارد با دلبری وصالی


  84. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۳:سلام الله ما کر اللیالی - و جاوبت المثانی و المثالی


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۴:تَرَحَّمْ ذِلَّتی یا ذَا المعالی - وَ واصِلْنی اِذا شَوَّشْتَ حالی

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۲۱۶:نظر کردم به چشم رای و تدبیر - ندیدم بِه زِ خاموشی، خِصالی


  85. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۵:رفتم به باغ صبحدمی تا چنم گلی - آمد به گوش ناگهم آواز بلبلی


    سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰:هر روز باد می‌برد از بوستان گلی - مجروح می‌کند دل مسکین بلبلی

    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۹ - در ستایش امیر انکیانو:دنیا نیرزد آنکه پریشان کنی دلی - زنهار بد مکن که نکردست عاقلی


  86. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۱:ز دلبرم که رساند نوازش قلمی - کجاست پیک صبا گر همی کند کرمی؟


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۶:مرا تو جان عزیزی و یار محترمی - به هر چه حکم کنی بر وجود من حکمی


  87. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۴:هواخواه توام جانا و می‌دانم که می‌دانی - که هم نادیده می‌بینی و هم ننوشته می‌خوانی


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۹:بر آنم گر تو باز آیی که در پایت کنم جانی - و زین کم‌تر نشاید کرد در پای تو قربانی

    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۱:بهار آمد که هر ساعت رود خاطر به بستانی - به غلغل در سماع آیند هر مرغی به دستانی

    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۶۴:ز خیرت خیر پیش آید، بکن چندانکه بتوانی - مکافات بدی کردن، نمی‌گویم تو خود دانی

    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۷۸:خدا را در فراخی خوان و در عیش و تن آسانی - نه چون کارت به جان آید خدا از جان و دل خوانی

    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۷۹:گهی کاندر بلا مانی ... ... ... خدا خوانی - چو بازت عافیت بخشد سر از طاعت بگردانی


  88. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۵:گفتند خلایق که تویی یوسف ثانی - چون نیک بدیدم به حقیقت به از آنی


    سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳ - این غزل در تذکرهٔ مرآت الخیال امیر علیخان سودی به نام شیخ سعدی است:بربود دلم در چمنی سرو روانی - زرین کمری، سیمبری، موی میانی

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۲۱۹:ای طفل که دفع مگس از خود نتوانی - هر چند که بالغ شدی آخر نه تو آنی


  89. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۷:دو یار زیرک و از بادهٔ کهن دو منی - فراغتی و کتابی و گوشهٔ چمنی


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۳:اگر تو میل محبت کنی و گر نکنی - من از تو روی نپیچم که مستحب منی

    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۶۵:قضا دگر نشود ور هزار ناله و آه - به کفر یا به شکایت برآید از دهنی


  90. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۹:صبح است و ژاله می‌چکد از ابر بهمنی - برگ صبوح ساز و بده جام یک منی


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۲:آسوده خاطرم که تو در خاطر منی - گر تاج می‌فرستی و گر تیغ می‌زنی

    سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱:پاکیزه روی را که بود پاکدامنی - تاریکی از وجود بشوید به روشنی


  91. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۶:بلبل، ز شاخِ سرو، به گلبانگِ پهلوی - می‌خوانْد دوش، درسِ مقاماتِ معنوی


    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۲۲۷:هر دم زبان مرده همی گوید این سخن - لیکن تو گوش هوش نداری که بشنوی


  92. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۰:در همه دِیر مغان نیست چو من شیدایی - خرقه جایی گرو باده و دفتر جایی

    حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۴۳:خوشتر از کوی خرابات نباشد جایی - که به پیرانه سرم دست دهد ماوایی


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۳:تو پری زاده ندانم ز کجا می‌آیی - کآدمیزاده نباشد به چنین زیبایی


  93. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۲:سلامی چو بوی خوش آشنایی - بدان مردم دیدهٔ روشنایی


    سعدی » دیوان اشعار » ملحقات و مفردات » شمارهٔ ۲۴:چنان خوب رویی بدان دلربایی - دریغت نیاید به هر کس نمایی


  94. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۳:ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی - دل بی‌ تو به جان آمد وقت است که بازآیی


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۱:هر کس به تماشایی رفتند به صحرایی - ما را که تو منظوری خاطر نرود جایی


  95. حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۶:صراحی دگر بارم از دست برد - به من باز بنمود می دستبرد


    سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۴۱:بزرگش نخوانند اهل خرد - که نامِ بزرگان به زشتی برد


  96. حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۲۸:دریغا خلعت حسن جوانی - گرش بودی طراز جاودانی


    سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۴:اگر خود هفت سُبْع از بر بخوانی - چو آشفتی الف ب ت ندانی


  97. حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۳۵:پدید آمد رسوم بی وفایی - نماند از کس نشان آشنایی


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۲:تو با این لطف طبع و دلربایی - چنین سنگین دل و سرکش چرایی

    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۷:گرم راحت رسانی ور گزایی - محبت بر محبت می‌فزایی

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۹۴:خداوندان نعمت را کرم هست - ولیکن صبر به بر بینوایی

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۹۵:طبیبی را حکایت کرد پیری - که می‌گردد سرم چون آسیایی

    سعدی » گلستان » دیباچه:بمانَد سال‌ها این نظم و ترتیب - ز ما هر ذرّه خاک افتاده جایی


  98. حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۳۶:بیار باده و بازم رهان ز مخموری - که هم به باده توان کرد دفع رنجوری


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۳:تو در کمند نیفتاده‌ای و معذوری - از آن به قوت بازوی خویش مغروری

    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۷۰:به پارسایی و رندی و فسق و مستوری - چو اختیار به دست تو نیست معذوری


  99. حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۵۱ - رباعی:زآن بادهٔ دیرینهٔ دهقان پرورد - در ده که تراز عمر نو خواهم کرد


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۳:کس عهد وفا چنانکه پروانهٔ خرد - با دوست به پایان نشنیدیم که برد

    سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱:ای قدر بلند آسمان پیش تو خرد - گوی ظفر از هر که جهان خواهی برد

    سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲:شاها سم اسبت آسمان می‌سپرد - از کید حسود و چشم بد غم نخورد

    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۱۳:از مایهٔ بیسود نیاساید مرد - مار از دم خویش چند بتواند خورد

    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۲۶:در گرگ نگه مکن که بزغاله برد - یک روز ببینی که پلنگش بدرد

    سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۴:دانی که چه گفت زال با رستمِ گرد؟ - دشمن نتوان حقیر و بیچاره شمرد

    سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایت شمارهٔ ۲۷:صیّاد نه هر بار شَگالی ببَرَد - افتد که یکی روز پلنگش بخورَد

    سعدی » رسائل نثر » شمارهٔ ۱ - در تقریر دیباچه:دل عشق تو را واقعۀ نوح شمرد - زان روی سفینه‌ای فراهم آورد


  100. حافظ » مقدّمهٔ جمع آورندهٔ دیوان حافظ:دور مجنون گذشت و نوبت ماست - هرکسی پنج روز نوبت اوست


    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۵:یکی از بخت کامران بینی - دیگری تنگ عیش و کوته‌دست

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۲۵:دست بر پشت مار مالیدن - به تلطف نه کار هشیارست

    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۴۴:جنگ و زورآوری مکن با مست - پیش سرپنجه در بغل نه دست


  101. حافظ » مقدّمهٔ جمع آورندهٔ دیوان حافظ:به سال باء و صاد و ذال ابجد - ز روز هجرت میمون احمد


    سعدی » مواعظ » مثنویات » شمارهٔ ۳۸:کتاب از دست دادن سُست‌رایی‌ست - که اغلب خوی مردم بی‌وفایی‌ست

    سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۳۹:اگر دانش به روزی در فزودی - ز نادان تنگ‌روزی‌تر نبودی

    سعدی » گلستان » باب ششم در ضعف و پیری » حکایت شمارهٔ ۷:دریغا گردن طاعت نهادن - گرش همراه بودی دست دادن

    سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۵:حریف سفله در پایان مستی - نیندیشد ز روز تنگدستی

    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۳۴:به چشمِ خویش دیدم در بیابان - که آهسته سَبَق بُرد از شتابان


  102. حافظ » مقدّمهٔ جمع آورندهٔ دیوان حافظ:چشم و چراغ جمع رسُل هادی سبل - سلطان چار بالش ایوان اصفیا


    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱:شکر و سپاس و منت و عزت خدای را - پروردگار خلق و خداوند کبریا

    سعدی » گلستان » دیباچه:اقلیم پارس را غم از آسیب دهر نیست - تا بر سرش بُوَد چو تویی سایهٔ خدا