دیده دریا کُنَم و صبر به صحرا فِکَنَم
وَاندر این کار دلِ خویش به دریا فِکَنَم
از دلِ تنگِ گنهکار برآرم آهی
کآتش اندر گُنَهِ آدم و حوا فکنم
مایهٔ خوشدلی آنجاست که دلدار آنجاست
میکنم جهد که خود را مگر آنجا فکنم
بِگُشا بندِ قَبا ای مَهِ خورشید کُلاه
تا چو زلفت سَرِ سودا زده در پا فکنم
خوردهام تیرِ فلک، باده بده تا سرمست
عُقده در بندِ کَمرتَرکشِ جوزا فکنم
جرعهٔ جام بر این تختِ روان افشانم
غُلغُلِ چنگ در این گنبدِ مینا فکنم
حافظا تکیه بر ایّام چو سهو است و خطا
من چرا عِشرتِ امروز به فردا فکنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این غزل به توصیف احساسات و آرزوهای عمیق خود میپردازد. او تمایل دارد که دل خود را به دریا بیفکند و دردهای گناهکاران را با آهی آرامش دهد. عشق و خوشحالی را در حضور معشوق میبیند و تلاش میکند تا خود را به آنجا برساند. با اشاره به زلف معشوق، به زیبایی و پیچیدگی عشق اشاره میکند و از نوشیدن باده برای رهایی از غمها صحبت میکند. در نهایت، به این نکته میرسد که اتکای به روزهای گذشته خطاست و بهتر است از لحظات کنونی لذت ببرد.
هوش مصنوعی: میخواهم چشمانم را مانند دریا وسیع و عمیق کنم و صبرم را به بیابان رها کنم. در این میان، دل خود را به دریا بسپارم.
هوش مصنوعی: از دل پر از ناراحتی گناهکار، آهی میکشم که بتواند آتش را در گناه آدم و حوا بیفکند.
هوش مصنوعی: دلشاد بودن به این است که معشوق در کنار ما باشد. من تلاش میکنم تا خود را به آنجا برسانم و در کنار او باشم.
هوش مصنوعی: بند قبا را بگشا ای ماه مانند خورشید، تا من نیز مانند زلفهای تو، عشق و شوق خود را به نمایش بگذارم.
هوش مصنوعی: زندگی بر من سخت و پر از مشکلات بوده است، بگذار جرعهای بنوشم تا بتوانم با شادی و مستی، تمام این زخمها و عذابها را فراموش کنم و به تو نزدیک شوم.
هوش مصنوعی: من یک جرعه از شراب را بر این تختِ روان میریزم و صدای چنگ را در این گنبدِ مینا پخش میکنم.
هوش مصنوعی: حافظ میگوید که تکیه بر روزهای آینده اشتباه و خطاست. چرا باید لذت و خوشی امروز را به فردا منتقل کنم و از آن محروم بمانم؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
نکند میل دل من به تماشای چمن
که تماشای دل آنجاست که دلدار آنجاست
همین شعر » بیت ۳
مایهٔ خوشدلی آنجاست که دلدار آنجاست
میکنم جهد که خود را مگر آنجا فکنم
تماشا گه دل=مایه خوشدلی
عکس رخسار چو بر ساغر صهبا فکنم
گونه ای زردوشی در می حمرا فکنم
ای گدایان در میکده همت که به جهد
خویشتن را اگر از صومعه آنجا فکنم
وه که آن مغبچه پروا نکند گر خود را
[...]
به که بردیده گستاخ تمنا فکنم
پرده ای کز رخ آن آینه سیما فکنم
خوش نشین نیست چنان جوهر بینایی من
که به هر آینه رو طرح تماشا فکنم
بی تو گر چشم به رخسار بهشت اندازم
[...]
یاد مهدی چه کنم صبر به صحرا فکنم
و اندرین کار دل خویش به دریا فکنم
دیده دریا کنم از خون جگر در شوقش
راز سربسته خود را به خدا وافکنم
مایه خوشدلی آنجاست که دلداری هست
[...]
من به هر حیله بُوَد مقصد خود صاف کنم
به خوانینِ خراسان دو تلگراف کنم
وعده از جانب شَه رتبه و الطاف کنم
دست خطی دو سه بر قاین و بر خواف کنم
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۳۷ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.