خیالِ نقشِ تو در کارگاهِ دیده کشیدم
به صورتِ تو نگاری ندیدم و نشنیدم
اگرچه در طلبت هم عِنانِ باد شِمالم
به گَردِ سروِ خرامانِ قامتت نرسیدم
امید در شبِ زلفت به روزِ عمر نبستم
طمع به دورِ دهانت ز کامِ دل بِبُریدم
به شوق چشمهٔ نوشت چه قطرهها که فشاندم
ز لَعلِ بادهفروشت چه عشوهها که خریدم
ز غمزه بر دلِ ریشم چه تیرها که گشادی
ز غصه بر سرِ کویت چه بارها که کشیدم
ز کویِ یار بیار ای نسیمِ صبح غباری
که بویِ خونِ دلِ ریش از آن تراب شنیدم
گناهِ چشمِ سیاهِ تو بود و گردنِ دلخواه
که من چو آهویِ وحشی ز آدمی بِرَمیدم
چو غنچه بر سرم از کویِ او گذشت نسیمی
که پرده بر دلِ خونین به بویِ او بِدَریدَم
به خاکِ پایِ تو سوگند و نورِ دیدهٔ حافظ
که بی رخِ تو فروغ از چراغ دیده ندیدم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و دلتنگی شاعر نسبت به معشوقش است. شاعر در ادامه بیان میکند که هرگز چهرهای به زیبایی معشوقش ندیده و تلاشهایش برای رسیدن به او بینتیجه مانده است. او در آرزوی عشقش زیسته و به خاطر زیبایی و جاذبه معشوقش دردها و غمهای بسیار را تحمل کرده است. شاعر همچنین به نسیم صبح اشاره میکند که بویی از معشوقش به همراه دارد و در نهایت، با سوگند به خاک پای معشوق، به بینوری زندگیاش بدون وجود او اعتراف میکند. در کل، شاعر نه تنها عشق و دلتنگی خود را به تصویر میکشد بلکه احساسات عمیق و رنجهای ناشی از دوری را نیز بیان میکند.
هوش مصنوعی: در ذهنم تصویر تو را با دقت و زیبایی زیادی تجسم کردم، اما در واقع هیچ تصویری از تو پیدا نکردم و حتی صدای تو را هم نشنیدم.
هوش مصنوعی: با اینکه در جستجوی تو هستم، ولی نتوانستم به زیبایی و شکوه تو نزدیک شوم.
هوش مصنوعی: در شبِ تار زلفهای تو بر امیدم دل نبستم و از آرزوی دوری لبهایت، شوق و آرزو در دل را قطع کردم.
هوش مصنوعی: به خاطر اشتیاقی که به نوشیدن متن نوشتهها دارم، چقدر از انگشتانم، مانند قطرههای شفاف، مرواریدهایی نازل شد و چه جذابیتهایی را برای خود به دست آوردم.
هوش مصنوعی: از نگاه طعنهآمیز تو، چه زخمها بر دل شکستهام ایجاد شده است و از غم و اندوهی که به خاطر دوریات بر دوش خود حس کردهام، چه بار سنگینی را تحمل کردهام.
هوش مصنوعی: ای نسیم صبح، از کوی معشوقهام غبار و بویی را بیاور که بوی خون دل شکستهای را از آن خاک شنیدهام.
هوش مصنوعی: چشمهای سیاه تو و زیباییات باعث شد که من مانند آهوی وحشی از انسانیت فاصله بگیرم و از آن دور شوم.
هوش مصنوعی: نسیمی مانند غنچه بر سرم وزید که وقتی به یاد او افتادم، پردههای دل شکستهام را با عطر او پاره کرد.
هوش مصنوعی: به خاک پای تو قسم و به نور چشمان حافظ، که بدون چهره تو هیچ نوری از چراغ چشمانم ندیدم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
دو هفته میگذرد کان مه دوهفته ندیدم
به جان رسیدم از آن تا به خدمتش نرسیدم
حریف عهد مودت شکست و من نشکستم
خلیل بیخ ارادت برید و من نبریدم
به کام دشمنم ای دوست عاقبت بنشاندی
[...]
ز بس مشقّت و محنت که در سفر بکشیدم
به جان رسیدم و در آرزوی دل نرسیدم
جهان بگشتم و بر کوی دوستان بگذشتم
به بخت و طالعِ خود کس ندیدم و نشنیدم
به داستان برم آن گه به دوستان بنویسم
[...]
گذشت عمر و دمی در رخ تو سیر ندیدم
ز هجر جان به لب آمد، به کام دل نرسیدم
چو غنچه تا به تو دل بستم، ای بهار جوانی
به هیچ جا ننشستم که جامه ای ندریدم
گه جدا شدن جان ز تن نباشد هرگز
[...]
نشان روی تو جستم به هر کجا که رسیدم
ز مهر، در تو نشانی ندیدم و نشنیدم
چه رنجها که نیامد به رویم از غم رویت
چه جورها که ز دست تو در جهان نکشیدم
هزار نیش جفا از تو نوش کردم و رفتم
[...]
بیاد قد تو بر سینه هر الف که بریدم
خطی ز کلک عدم بر وجود خویش کشیدم
بسینه بی تو بسی داغهای تازه نهادم
شکوفه عجب از نوبهار عشق بچیدم
وفا ز سرو قدی خواستم نگشت میسر
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.