خوشتر از کوی خرابات نباشد جایی
که به پیرانه سرم دست دهد ماوایی
آرزو میکندم از تو چه پنهان دارم
شیشهٔ باده و طلعت خوش زیبایی
جای من دیر مغان است مروح وطنی
رای من رای بتان است مبارک رایی
چه کنی نوش که در دیر چو من شیدا نیست
نیست این جز سخن بوالهوس رعنایی
به ادب باش که هر کس نتواند گفتن
سخن پیر مگر برهمنی یا رایی
صنما غیر تو در خاطر ما کی گنجد
که مرا نیست به غیر از تو به کس پروایی
رحم کن بر دل مجروح خراب حافظ
زآن که هست از پی امروز یقین فردایی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از حافظ به زیبایی بیانگر عشق و اشتیاق است. شاعر از مکان محبوبش، یعنی خرابات، یاد میکند که در آنجا آرامش مییابد و در انتظار زیباییهای یار است. او آرزو میکند تا همیشه در این مکان بماند و نمیتواند جز عشق یار به چیزی دیگر بیندیشد. شاعر تأکید میکند که در این دیوانگی عشق، هیچکس مانند او در انتظار نیست و از دیگران میخواهد که با ادب باشند و عشق را به درستی درک کنند. در نهایت، حافظ با اشاره به دل مجروحش، امید به فردایی بهتر را در دل دارد.
هوش مصنوعی: هیچ جایی بهتر از محلهی خراباتیها نیست که در سن پیری بتوانم در آنجا پناه بگیرم.
هوش مصنوعی: آرزو میکنم از تو چه چیزهایی را پنهان کنم؛ شیشهی شراب و چهرهی زیبای تو.
هوش مصنوعی: جای من در کنار اهل عیش و زندگی است و وطن من همان جاست. نظر من هم نظر معبودها و محبوبهاست که همواره خوشبخت و مطلوب است.
هوش مصنوعی: چه کار میتوانی بکنی وقتی در میخانه کسی مانند من دیوانه وجود ندارد؟ این تنها سخن بازیگوشی است.
هوش مصنوعی: با ادب و احترام برخورد کن، زیرا کسی که نتواند از خ wise بزرگ سخن بگوید، تنها میتواند حرفهای افرادی بیمایه یا کمعقل را تکرار کند.
هوش مصنوعی: ما هیچ کسی را جز تو در ذهن نداریم و هیچ توجهی به دیگران نمیکنیم.
هوش مصنوعی: به دل شکسته و آسیبدیده حافظ رحم کن، زیرا امروز هر چه که باشد، بدون تردید فردایی در پیش است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
بود آیا که خرامان ز درم بازآیی؟
گره از کار فروبستهٔ ما بگشایی؟
نظری کن، که به جان آمدم از دلتنگی
گذری کن: که خیالی شدم از تنهایی
گفته بودی که: بیایم، چو به جان آیی تو
[...]
بده ای کف تو را قاعده لطف افزایی
کف دریا چه کند خواجه به جز دریایی
چون تو خواهی که شکرخایی غلط اندازی
ز پی خشم رهی ساعد و کف میخایی
صنما مغلطه بگذار و مگو تا فردا
[...]
تو پری زاده ندانم ز کجا میآیی
کآدمیزاده نباشد به چنین زیبایی
راست خواهی نه حلال است که پنهان دارند
مثل این روی و نشاید که به کس بنمایی
سرو با قامت زیبای تو در مجلس باغ
[...]
اثر لطف خدایی که چنین زیبایی
تا تو منظور منی شاکرم از بینایی
نیست ما را شب وصل تو میسر زیرا
که شب تیره شود روز چو رخ بنمایی
چون خیال تو ز پیشم نفسی خالی نیست
[...]
محرمی کو که پیامی برد از من جایی
خدمتی رفع کند پیش جهان آرایی
عجبی ، نادرهیی ، طُرفه کشی ، چالاکی
شکرینی ، نمکینی ، صنمی ، زیبایی
امشب ای پیکِ صبا گر قدمی رنجه کنی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.