مهدی در ۷ سال و ۳ ماه قبل، دو شنبه ۲۰ بهمن ۱۳۹۳، ساعت ۰۷:۰۹ نوشته:
دست حافظ درد نکنه با این اشعار زیبایش. جدا اون وقتی که حاکمان به فکر قدرت طلبی و کشور گشایی بودند( زمان زندگی حافظ ) حضرت حافظ در پی مستی و سرخوشی و عشق وحالش بود .جوووونا یاد بگیرند.دمش گرم.
حدیث در ۶ سال و ۱۱ ماه قبل، دو شنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۱۴ نوشته:
آقا مهدی حافظ یه عارف بوده و شعراش همه عرفانین و معنی ظاهری ندارن.. دوسه تا کتاب درموردش مطالعه کنین بد نیس.. "مستی و سرخوشی" و اینا همه کنایه هاشه که البته قدرت فهمشو همه ندارن!!!!!!و اینطوری برداش میکنن شایدم قصدشون سوء استفادس! هه.. البته فک نکین با شما بودما..
کامیار در ۴ سال و ۷ ماه قبل، یک شنبه ۹ مهر ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۰۵ نوشته:
در جواب حدیث هدف از زندگی داشتن احساس رضایت و به عبارتی شاد بودن و شاد کردن همه میباشد و جناب حافظ هم از این امر جدا نمی باشد و با شعرهایش راههای رسیدن به این خوشی ها و لذایذ را نمایش میدهد
غزل در ۳ سال و ۴ ماه قبل، سه شنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۷، ساعت ۰۹:۵۸ نوشته:
جالبترین چیز واسه یه هنرمند اینه که هر کس از دریچه دید خودش برداشت متفاوتی از کار هنریش داره و به نظر من حافظ هم از این قاعده مستثنی نیست. اجازه بدیم هر کس هر طور دوست داره از هنر حافظ لذت ببره! هر کس یه سبک و روشی واسه زندگی داره که بر مبنای برداشتها و باورهاشه تا زمانی که به من یا جامعه آسیب نزنه که اون هم جای بحث داره چرا باید بخوام نظرشو عوض کنم؟ جهان که دستگاه فتوکپی نیست، همه زیباییش هم در همین تفاوتهاشه.
هادی در ۱ سال و ۱ ماه قبل، یک شنبه ۱۷ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۱۸:۳۹ نوشته:
خیام رباعی ای دارد بدین شکل: لب بر لب کوزه بردم از غایت آز تا زو طلبم واسطه عمر دراز لب بر لب من نهاد و کیگفت به راز عمری چو تو بوده ام دمی با من ساز این رباعی اگرچه منسوب به حافظ است اما اگر مشخصا به ایشان هم تعلق داشته باشد در زمره اشعاری ست که تحت تاصیر اندیشه خیامی ست . البته باید ذکر کنم که در مصرع اول رباعی حضرت خواجه واژه گیسو درست تر است . در گیسویش آویختم از روزی نیاز ..... ضمنا اصرار به آنکه هر واژه و تعبیر حافظ را بر حسب باور و عقاید ایدئولوژیک خودمان به آسمان و کائنات و خدا و فلان و بهمان وصل کنیم چندان درست نیست. حافظ شاعری اندیشمند و متفکر و بسیار زیرک است که واژگان و تعابیر خاص خودش را دارد.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
چون کشته ببینیام، دو لب گشته فراز
از جان تهی این قالب فرسوده به آز
بر بالینم نشین و میگوی بناز:
کای من تو بکشته و پشیمان شده باز
تا روی ترا بدیدم ای شمع تراز
نی کار کنم نه روزه دارم نه نماز
چون با تو بوم مجاز من جمله نماز
چون بی تو بوم نماز من جمله مجاز
آن شد که ترا رفت همی با ما ناز
و آن شد که مرا بود بروی تو نیاز
ما ناز تو و نیاز خویش ، ای پرساز
بر سنگ زدیم و صبر کردیم آغاز
چون کشته ببینم دو لب کرده فراز
وز جان تهی این قالب فرسوده به آز
بر بالینم نشسته می گوی بناز
که کشته ترا من و پشیمان شده باز
چرخ از دم کون برنمی گردد باز
گاهیم به ناز دارد و گه به نیاز
کس نیست که از منش فرو گوید راز
کز ما بدگر کنده بروتی پرداز
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال ۶ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه appsمنو
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه appsمنو
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه appsمنو
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه appsمنو
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه appsمنو
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه appsمنو
برای حاشیهگذاری باید در گنجور ثبت نام کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.