گنجور

 
حافظ

رهروان را عشق بس باشد دلیل

آب چشم اندر رهش کردم سبیل

موج اشک ما کی آرد در حساب

آن که کشتی راند بر خون قتیل

بی می و مطرب به فردوسم مخوان

راحتی فی الراح لا فی السلسبیل

اختیاری نیست بدنامی من

ضلنی فی العشق من یهدی السبیل

آتش روی بتان در خود مزن

ور نه در آتش گذر کن چون خلیل

یا بنه بر خود که مقصد گم کنی

یا منه پای اندرین ره بی‌دلیل

یا رسوم پیلبانی یاد گیر

یا مده هندوستان را یاد پیل

یا مکش بر چهره نیل عاشقی

یا فرو بر جامهٔ تقوی به نیل

حافظا گر معنیی داری بیار

ورنه دعوی نیست غیر از قال و قیل

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
شمارهٔ ۱۶ به خوانش محمدرضا مومن نژاد
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
سعدی

همچنان در فکرِ آن بیتم که گفت

پیل‌بانی بر لبِ دریایِ نیل:

«زیر پایت گر بدانی حالِ مور

همچو حالِ توست زیر پایِ پیل»

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سعدی
حکیم نزاری

التمغا شد که آقا تا به کیل

باز بیند جمع و خرج اردبیل

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از حکیم نزاری
حافظ

ای رُخَت چون خُلد و لَعلَت سَلسَبیل

سَلسَبیلت کرده جان و دل سَبیل

سبزپوشانِ خَطَت بر گِردِ لب

همچو مورانند گِردِ سَلسَبیل

ناوَکِ چشمِ تو در هر گوشه‌ای

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه