گنجور

 
حافظ

هاتفی از گوشهٔ میخانه دوش

گفت ببخشند گنه، مِی بنوش

لطفِ الهی بِکُنَد کارِ خویش

مژدهٔ رحمت برساند سروش

این خِرَدِ خام به میخانه بَر

تا مِیِ لعل آوَرَدَش خون به جوش

گرچه وصالش نه به کوشش دهند

هر قَدَر ای دل که توانی بکوش

لطفِ خدا بیشتر از جرمِ ماست

نکتهٔ سربسته چه دانی؟ خموش

گوشِ من و حلقهٔ گیسویِ یار

رویِ من و خاکِ درِ مِی فروش

رندیِ حافظ نه گناهیست صَعب

با کَرَمِ پادشه عیب پوش

داورِ دین، شاه شجاع، آن که کرد

روحِ قدس حلقهٔ امرش به گوش

ای مَلِکُ العَرش مرادش بده

و از خطرِ چشمِ بَدَش دار گوش

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
غزل شمارهٔ ۲۸۴ به خوانش فریدون فرح‌اندوز
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
غزل شمارهٔ ۲۸۴ به خوانش م. کریمی
غزل شمارهٔ ۲۸۴ به خوانش فاطمه زندی
همهٔ خوانش‌هاautorenew
غزل شمارهٔ ۲۸۴ به خوانش فاطمه نیکو ایجادی
غزل شمارهٔ ۲۸۴ به خوانش افسر آریا
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
شرح صوتی غزل شمارهٔ ۲۸۴ به خوانش محمدرضا ضیاء
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش
عطار

مست شدم تا به خرابات دوش

نعره‌زنان رقص‌کنان دردنوش

جوش دلم چون به سر خم رسید

زآتشِ جوشش دلم آمد به جوش

پیر خرابات چو بانگم شنید

[...]

مولانا

شد سحر ای ساقی ما نوش، نوش

ای ز رخت در دل ما جوش، جوش

بادهٔ حمرای تو همچون پلنگ

گرگ غم اندر کف او موش، موش

چونک برآید به قصور دماغ

[...]

سعدی

گر یکی از عشق برآرد خروش

بر سر آتش نه غریب است جوش

پیرهنی گر بدرد ز اشتیاق

دامن عفوش به گنه بربپوش

بوی گل آورد نسیم صبا

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از سعدی
حکیم نزاری

پیر خرابات به من گفت دوش

ای پسر از خویش مگوی و خموش

گر سر ما داری و پروای ما

ناز مکن درد کش و دُرد نوش

سوخته باید که بود مرد کار

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه