تا بر نخیزی، از سر دنیا و هر چه هست
با یار خویشتن، نتوانی دمی، نشست
امشب، چه فتنه بود که انگیخت چشم او
کاهل صلاح و گوشه نشینان شدند مست
عاشق ندید، در حرم دل، جمال یار
بر غیر یار، تا در اندیشه، در نبست
صوفی به رقص، بر سر کوی، بکوفت پای
عارف ز ذوق، بر همه عالم فشاند دست
ساقی قدح به مردم هشیار ده، که من
دارم، هنوز، نشوهای از ساغر الست
این مطربان راهزن، امشب ز صوفیان
خواهند برد، خرقه و دستار و هر چه هست
من جان کجا برم، ز کمندش که باد صبح
جانها بداد، تا ز سر زلف او بجست
صیدی، که در کمند تو، روزی اسیر شد
ز اندیشه خلاص همه عمر، باز رست
اصنام اگر به روی تو، مانندهاند نیست
فرقی میان مذهب اسلام و بت پرست
خواهی که سربلند شوی، از هوای او
سلمان چو خاک در قدم یار گرد پست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی عشق و حالاتی میپردازد که دلبستگان در مواجهه با معشوق خود تجربه میکنند. شاعر از ناکامی در دستیابی به آرامش و نشستن با یار سخن میگوید و به حال و هوای مستی و فتنهای که چشم محبوب ایجاد کرده، اشاره دارد. او شوق و شور عاشقان را توصیف میکند که در محضر یار به رقص و مستی میپردازند. همچنین، او از تعارض بین عشق واقعی و ظواهر مذهبی سخن میگوید و در نهایت بر لزوم خضوع و خاکساری در برابر معشوق تأکید دارد. این شعر به طور کلی تآثیر عشق و وابستگی بر روح و وجود انسان را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: تا وقتی که از دنیا و تمام امور آن برنخیزی، نخواهی توانست با دوست و همراه خود حتی به مدت کوتاهی آرام بگیری.
هوش مصنوعی: امشب چشمان او چه شور و هیجانی به پا کرد که کسانی که به کار خویش بیتوجه بودند و دور از فعالیت، به حال خوشی درآمدند.
هوش مصنوعی: عاشق نمیتواند زیبایی معشوق را در جایی غیر از معشوق خود ببیند. تا زمانی که در دل و فکرش عشق واقعی وجود نداشته باشد، نمیتواند به غیر از محبوبش چیزی بیندیشد.
هوش مصنوعی: صوفی در حال رقصیدن است و با پاهایش بر زمین میکوبد، در حالیکه عارف به شوق و ذوق، دستانش را به سمت همه عالم میگستراند.
هوش مصنوعی: ساقی، جامی به کسانی که هوشیارند بده، چون من هنوز از نشئهٔ بادهٔ نخستین، سرمست هستم.
هوش مصنوعی: امشب این موسیقیدانان دزد به سراغ صوفیان میآیند تا لباسها و وسایلشان را بربایند.
هوش مصنوعی: کجا میتوانم بروم که از چنگال او رهایی یابم؟ نسیم صبح جانها را به آنها هدیه میدهد، تا من هم از بهت زلف او فرار کنم.
هوش مصنوعی: شخصی که روزی به دام تو افتاده و اسیر شد، تمام عمرش به فکر رهایی از آن بوده است.
هوش مصنوعی: اگر بتها هم شبیه چهرهی تو باشند، تفاوتی بین دین اسلام و بتپرستی وجود ندارد.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی در زندگی موفق و سر بلند باشی، باید دل به محبوب بسپاری و خود را در خدمت او قرار دهی، حتی اگر این به معنای تواضع و فروتنی باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای از ستیهش تو همه مردمان به مست
دعویت صعب منکر و معنیت سخت سست
ایام وَرد و موسم عید پیمبرست
گیتی ز بوی هر دو سراسر معطرست
گلزارها به آمدن آن مزین است
محرابها به آمدن این منوّر ست
آن مونس و حریف می و نَقل مجلس است
[...]
ای آن که هر چه بایدت از بخت نیک هست
هرگز مباد در جاه تو شکست
تا از قضا پدید شد آثار هست و نیست
پیدا نشد ذات تو از نیست هیچ هست
معلوم شد مگر که تو از نسل آدمی
[...]
کور و کر و دراز و سطبر است و سرنگون
سرگرد و بن قوی و سیه پوش و احمر است
طناز و پر هراس و چو پستانست در لباس
کناس و دیر آس و میانش رگ آور است
نامش قضیب و خوره و کالم بدان و ایر
[...]
هربنده ای که ایزد بی یار یار اوست
بی شک و شبهه در دو جهان کار کار اوست
آن بی نیاز بنده نواز لطیفه ساز
کز هر سوئی که در نگری کار و بار اوست
ازچرخ بی قرار و زمین قرار گیر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.