تاق ابروی تو منزلگه بیماران است
دام گیسوی تو مأوای گرفتاران است
چشم جادوی تو شد پیشرو عیاران
زلف هندوی تو سرحلقهٔ طراران است
روز و شب مار سر زلف تو در چشم من است
تا چه چشمه است که آرامگه ماران است
تا چو یوسف تو پس پرده نشستی ای دوست
بر سر کوی تو غوغای خریداران است
چشم من روشنی از خاک در میکده یافت
روشن آن دیده که خاک در خَمّاران است
خانه پرداز شود رند که در مذهب عشق
سالک آن است که در حلقهٔ میخواران است
بر بناگوش تو شد زنگی خال تو مقیم
باغ فردوس چرا جای گنهکاران است
مردم از صحبت اغیار اگر مینالند
ناله و زاری ناصر همه از یاران است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چشم مستانه تو آفت هشیاران است
فتنه و عربده او همه با یاران است
سر بوسیدن پای تو نه تنها ماراست
این خیالیست که اندر سر بسیاران است
عارضت هست بسی تازهتر از گلبرگی
[...]
چشم سر مست خوشت، فتنه هشیاران است
هر که شد مست می عشق تو، هشیار، آن است
در خرابات خیال تو خرد را ره، نیست
یعنی او نیز هم از زمره هشیاران است
دلم از مصطبه عشق تو، بویی بشنید
[...]
باده ساغرت از خون دل یاران است
وای اغیار اگر این اجر وفاداران است
زلف در پای تو افتد به تظلم چپ و راست
بسکه در تاب زسودای گرفتاران است
نیست چشمت ز شبان غمم آگه آری
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.