به گوش یار پیغامی رساندن از سر یاری
نمییارند یارانم، صبا برخیز اگر یاری
مثال عود در چنگش ز بار عشق نالیدم
فراق او دگر باره مضاعف شد به سرباری
به گوش گل رسان از من که چون غنچه دور از تو
به صد پاره دلی دارم، ندانم تا چه دلداری
به خون مردم چشمم خیالت آستین بر زد
مبادا دامنت گیرد غبار مردم آزاری
مرا در بارگاه وصل تو باری بود باری
اگر یاری کند همت، وگر یاری دهد یاری
تو عین چشمهٔ خضری، چه نقصان باشد ار یکدم
ز جاه لطف تو آبی به سوی ما شود جاری
به خواری بر درت ناصر به خاک ره برابر شد
بخاری را عزیز من چرا داری بدین خواری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر در مورد عشق و فراق است. شاعر از یار خود میخواهد که پیامی برای او به گوش یار برساند و از دردی که ناشی از دوری محبوبش است، سخن میگوید. او خود را همچون عودی میبیند که از عشق مینالد و دلش به خاطر فاصله از یار پارهپاره است. شاعر همچنین از زیبایی و عطوفت یار میگوید و تمنا میکند که یار به او یاری کند و به او نگاهی بیفکند. او اظهار میکند که اگر نتواند از لطف یار بهرهمند شود، همچون گل بیثمر و خوار خواهد بود. در نهایت، شاعر به ناله و گریه بر سر در یار میپردازد و به طلب محبت و توجه او تقاضا میکند.
هوش مصنوعی: دوستانم برای رساندن پیغام به محبوب، از سر محبت و یاری کوتاهی میکنند. ای باد صبا، اگر میتوانی کمک کن و پیامم را به او برسان.
هوش مصنوعی: من مانند عود در دست او به خاطر عشق، ناله میکنم و جدایی او دوباره به درد و رنجی مضاعف تبدیل شده است.
هوش مصنوعی: به گل بگو که من در دوری از تو مانند غنچهای شکفته نشده، دل شکسته و انباشته از غم دارم. نمیدانم چه چیزی میتواند تسلایم باشد.
هوش مصنوعی: به خاطر حس حسادت و مشکلات دیگر، ممکن است به دیگران آسیب برسانی. از این موضوع بپرهیز و سعی کن از عواقب این کار دوری کنی تا خودت به دردسر نیفتی و دامن تو آلود نشود.
هوش مصنوعی: در محضر محبت و ارتباط تو، اگر کسی کمک کند، بار سنگینی از دوش من برداشته میشود و اگر کسی دیگر نیز یاری کند، این یاری مضاعف خواهد بود.
هوش مصنوعی: تو مانند چشمهای سرسبز و زندهای، چه اشکالی دارد اگر یک لحظه از مقام و فضل تو، آبی به سوی ما جاری شود؟
هوش مصنوعی: ناصر، به خاک درت در افتاده و در حال ذلت و خواری است. عزیز من، چرا تو اینقدر در برابر او بیاحترامی کنی و او را در این حالت نامناسب بر زمین بگذاری؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
امیرا! تو به هر خوبی و نیکویی سزاواری
ازیرا خوب کرداری چنان چون خوب دیداری
توان گفتن ترا کاندر جهان فردی و بی یاری
به دانایی و بینایی و بیداری و هشیاری
حدیث ملک و کار عالم و شغل جهانداری
[...]
ز بوی باد آزاری ز نقش ابر نیسانی
نه پندارم که با بستان بهشت عدن یاد آری
شده کافور مینائی براغ از صنع یزدانی
شده دینار مرجانی بباغ از فعل داداری
گل و شمشاد دیداری ترنج و نار پنهانی
[...]
زهی کلک تو اندر چشم دولت کحل بیداری
به عونش کرده مدتها جهانداران جهانداری
مجیر دولت و دنیا و اندر دیدهٔ دولت
ز رای تست بینایی ز بخت تست بیداری
جهان مهر و کینت وجه ساز نعمت و محنت
[...]
جهان از برف پر کافور قیصوریست پنداری
بیاور باده روشن که شد روی هوا تاری
نه به زین موسمی باشد ز بهر عیش و میخواری
نه سلطان ارسلان دارد نظیری در جهانداری
تو را تا سر بود برجا کجا داری کله داری
که شمع از بی سری یابد کلاه از نور جباری
سر یک موی سر مفراز و سر در باز و سر بر نه
اگر پیش سر اندازان سزای تن، سری داری
چو بار آمد سر یحیی سرش بر تیرگی ماند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.