گنجور

 
ناصر بخارایی

به گوش یار پیغامی رساندن از سر یاری

نمی‌یارند یارانم، صبا برخیز اگر یاری

مثال عود در چنگش ز بار عشق نالیدم

فراق او دگر باره مضاعف شد به سرباری

به گوش گل رسان از من که چون غنچه دور از تو

به صد پاره دلی دارم، ندانم تا چه دلداری

به خون مردم چشمم خیالت آستین بر زد

مبادا دامنت گیرد غبار مردم آزاری

مرا در بارگاه وصل تو باری بود باری

اگر یاری کند همت، وگر یاری دهد یاری

تو عین چشمهٔ خضری،‌ چه نقصان باشد ار یکدم

ز جاه لطف تو آبی به سوی ما شود جاری

به خواری بر درت ناصر به خاک ره برابر شد

بخاری را عزیز من چرا داری بدین خواری

 
 
 
فرخی سیستانی

امیرا! تو به هر خوبی و نیکویی سزاواری

ازیرا خوب کرداری چنان چون خوب دیداری

توان گفتن ترا کاندر جهان فردی و بی یاری

به دانایی و بینایی و بیداری و هشیاری

حدیث ملک و کار عالم و شغل جهانداری

[...]

قطران تبریزی

ز بوی باد آزاری ز نقش ابر نیسانی

نه پندارم که با بستان بهشت عدن یاد آری

شده کافور مینائی براغ از صنع یزدانی

شده دینار مرجانی بباغ از فعل داداری

گل و شمشاد دیداری ترنج و نار پنهانی

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از قطران تبریزی
انوری

زهی کلک تو اندر چشم دولت کحل بیداری

به عونش کرده مدتها جهانداران جهانداری

مجیر دولت و دنیا و اندر دیدهٔ دولت

ز رای تست بینایی ز بخت تست بیداری

جهان مهر و کینت وجه ساز نعمت و محنت

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از انوری
مجیرالدین بیلقانی

جهان از برف پر کافور قیصوریست پنداری

بیاور باده روشن که شد روی هوا تاری

نه به زین موسمی باشد ز بهر عیش و میخواری

نه سلطان ارسلان دارد نظیری در جهانداری

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از مجیرالدین بیلقانی
عطار

تو را تا سر بود برجا کجا داری کله داری

که شمع از بی سری یابد کلاه از نور جباری

سر یک موی سر مفراز و سر در باز و سر بر نه

اگر پیش سر اندازان سزای تن، سری داری

چو بار آمد سر یحیی سرش بر تیرگی ماند

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه