من خیال یار دارم، گر کسی را بر دل است
کز خیال او شوم، خالی، خیالی باطل است
چشم عیارش، به قصد خواب هرشب تا سحر
در کمین مردم چشم است و مردم، غافل است
عشق، در جان است و می، در جام و شاهد، در نظر
در چنین حالت، طریق پارسایی، مشکل است
بر نمیدارد حجاب، از هودج لیلی، صبا
تا خلایق را شود روشن، که مجنون، عاقل است
ما ز دریاییم، همچون قطره و دریا، زما
لیکن از ما در میان ما حجابی حایل است
یار اگر با ما به صورت می کند، بیگانگی
صورت او را به معنی، آشنایی با دل است
رحمتی بر جان سلمان کن، که رحمت، واجب است
ناتوانی را که بار افتاده در آب و گل است
ناتوان جان را به جان دادن، رسانیدم به لب
یکدم ای جان خوش برا،کین آخرینت منزل است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق عاشقانه و تنهایی شاعر میپردازد. شاعر از خیال یار و عشق سخن میگوید و بیان میکند که اگر کسی به فکر او باشد، این فکر بیهوده خواهد بود. او حس میکند که عشق و زیبایی در زندگیاش وجود دارد، اما در عین حال، رفع حجابها و دستیابی به حقیقت عشق دشوار است. شاعر خود را همچون قطرهای از دریا میبیند، که با وجود کوچک بودنش، حجابهایی وجود دارد که او را از درک عمیقتر دور میکند. ارتباط با یار، به ظاهر در دسترس نیست، اما او را در عمق دلش آشنا میداند. در نهایت، شاعر به ناتوانی و رنج انسانی اشاره میکند و از یار میخواهد تا رحمت خود را شامل حال او کند.
هوش مصنوعی: من همیشه به یاد محبوبم هستم و اگر کسی بخواهد من را از این یاد و خیال خالی کند، چنین خیالی بیاساس و بیثمری است.
هوش مصنوعی: چشم زیبا و دلربای او، هر شب تا صبح در انتظار است تا خواب افرادی را که غافلند برباید.
هوش مصنوعی: عشق در دل انسان است، شراب در ظرف است و معشوق در دیدگان. در چنین وضعیتی، راه رسیدن به پارسایی و دوری از این جذبهها دشوار است.
هوش مصنوعی: نسیم نمیگذارد پردهای که لیلی در آن نشسته کنار برود، تا مردم بفهمند که مجنون واقعا عاقل است.
هوش مصنوعی: ما از جنس دریا هستیم، مانند قطرهای کوچک در دریا، اما بین ما و دریا حجاب و مانعی وجود دارد که ما را از درک کامل آن جدا میکند.
هوش مصنوعی: اگر محبوب با ما به ظاهر و چهره راحتی کند، در حقیقت، وجود جسمانی او برای دل ما آشنا و نزدیک است.
هوش مصنوعی: به سلمان نیکوکار لطف و رحمت کن، زیرا به کسی که ضعیف و ناتوان است، کمک کردن لازم و ضروری است؛ او در دنیای دشواری به سر میبرد.
هوش مصنوعی: برای جان ناتوانم، به آستانهی جان دادن رسیدم. ای جان، خوشا به حالت که این آخرین منزل توست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
پای دل در کوی عشقت تا به زانو در گِل است
همّتی دارید با من زانکه کاری مشکل است
من ندانم کین دل دیوانه را مقصود چیست
کو همیشه سوی سرگردانی من مایل است
فیل محمودی فرو ماند اگر بیند به خواب
[...]
تا دلم در دست آن سیمین بر سنگین دل است
زیر پای من ز آب چشم و خون دل گل است
جز جفای من نگردد در دل سنگین او
بر ندارد سنگ خارا آنچه او را در دل است
نیست نرمی در دلش با دیده پرآب من
[...]
بار دل بر تن نهادن کار ارباب دل است
این که عیسی بار خر بر دوش گیرد مشکل است
ای عزیزان رهرو راه دلارام است دل
چون سبکبار است پیش از کاروان در منزل است
مرغ عرشی آرزوی آشیان دارد ولی
[...]
گرچه از باران دیده خاک آن کو پر گل است
پای عاشق در گل از دست دل از دست دل است
بنده را گر پیش خویش از مقیلان خوانی رواست
هر که رو در قبله روی تو دارد مقبل است
دل همه تن اشک خونین گشت و آمد سوری چشم
[...]
یار اگر در دیده پنهان است پیدا در دل است
گر به صورت میکند دوری به معنی واصل است
من به سر آیم به سوی او چو آب آشفتهوار
گر نیاید سرو ما شاید که پایش در گل است
من چو سروم ایستاده پیش او بر یک قدم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.