گنجور

 
سلمان ساوجی

از سر دنیا و دین، مردانه در خواهم گذشت

مست و لایعقل، به کوی یار، بر خواهم گذشت

جان سپر کردم به پیشش، پیش از آن کاندر غمش

بگذرد تیر از سپر زیر سپر خواهم گذشت

از هوا، باد صبا جان می‌دهد در کوی دوست

در هوا داری من از باد سحر، خواهم گذشت

بعد ازین، من بر خط سودای خوبان چون قلم

گر قدم خواهم نهاد، اول ز سر خواهم گذشت

عمر من در کوی او با یک دم افتاد، ای رقیب

چند گویی در گذر یکدم که در خواهم گذشت

 
 
 
ناصر بخارایی

چون صبا در کوی تو آشفته بر خواهم گذشت

بر درت بیمار خواهم رفت و درخواهم گذشت

خاک ره خواهم شدن تا دهر بر بادم دهد

بر سر کوی شما زین رهگذر خواهم گذشت

شب همه شب سوختم چون شمع، هان ای باد صبح

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه