با رخ و زلف تو دل را روز بازار امشب است
تا درین سودا برآید جان شیرین بر لب است
در سر زلف تو دلهای پریشان جمع شد
حلقه حلقه هر شبی فریاد یارب یارب است
خواست تا از ماه رویت چرخ تابد روی مهر
آفتاب از شرم سرخ و زرد و در تاب و تب است
شارب خمرست خط مشکبارت گرد لب
خضر را ماند که از آب حیاتش مشرب است
چشم ساقی در خم ابروست تیر اندر کمان
روی شاهد در شکنج رلف مه در عقرب است
صورتش از روی معنی جان به قالب میدهد
جان فدای قامتش تا جان من در قالب است
چندم ای زاهد به هر مذهب دلالت میکنی
مذهب مردان راه عشق ترک مذهب است
آب چشم از ضعف ناصر را به هر سو میبرد
در طریق عاشقی گلگون اشکم مرکب است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن که زلف و عارض او غیرت روز و شب است
جان من از مهر و ماه روش هر دم در تب است
رشک عناب است یا خود پسته خندان او
سیب سیمین است خود یا آن ترنج غبغب است
باز ابر چشم من بسیار باران شد، مگر
[...]
تا بدیدم حلقه زلف تو، روز من، شب است
تا ببوسیدم سر کوی تو، جانم بر لب است
یا رب! آن ابرو، چه محرابی است کز سودای او؟
در زوایای فلک، پیوسته یارب یارب، است
پیش عکس عارضت، میرم که شمع از غیرتش
[...]
آن شبِ قدری که گویند اهلِ خلوت امشب است
یا رب این تأثیرِ دولت در کدامین کوکب است؟
تا به گیسویِ تو دستِ ناسزایان کم رسد
هر دلی از حلقهای در ذکرِ یارب یارب است
کشته چاه زنخدان توام کز هر طرف
[...]
گرچه ابر زندگی جان بخش و صافی مشرب است
بی دهانت آب خضر از جانب او با لب است
تا پدید آمد ز رویت زلف اشک افشان شدیم
شب چو پیدا می شود گاهِ طلوع کوکب است
گر مزید حسن خواهی زلف را کوته مساز
[...]
سردمهریهای دوران را تلافی از تب است
سوزن خار ملامتها ز نیش عقرب است
نه همین ما میگدازیم از غم بخت سیاه
هرکجا روشندلی دیدیم شمع این شب است
ناله هرجا میرسد رنگ دگر بر میکند
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.