گرز خورشید جمالت ذرهای پیدا شود
هر دو عالم در هوایش، ذرهسان دروا شود
شمع دیدارش اگر از نور تجلی پرتوی
افکند بر کوه، چون پروانه نا پروا شود
عاشق صادق چه داند کعبه و بتخانه چیست؟
هر کجا یابد نشان یار خود آنجا شود
در شب هجرش به بوی وعده فردای وصل
حالیا جان میدهم تا صبح تا فردا شود
صد هزار آیینه دارد شاهد مه روی من
رو به هر آیینه کارد جان درو پیدا شود
در سرم سودای زلف توست و میدانم یقین
کاین سر سودایی من، در سر سودا شود
خرقه سالوس بر خواهم کشید از سر ولی
ترسم این زنار گبری در میان رسوا شود
میزنندم بر درش، چون حلقه و من همچنان
همتی در بسته باشد تا که این در، وا شود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیبایی معشوق و احساس عشق عمیق شاعر میپردازد. شاعر معتقد است که اگر جلال و جمال معشوق حتی به اندازه یک ذره هم نمایان شود، تمامی هستی در هوای او مجذوب خواهد شد. او از شمع نورانی عشق صحبت میکند که میتواند کوهها را به پروانهای بیپروا تبدیل کند. شاعر میگوید که عاشق واقعی تفاوتی بین کعبه و بتخانه نمیبیند و در هر جایی که نشانهای از یار خود پیدا کند، آنجا را وطن خود میداند. در شب جدایی، او برای رسیدن به وعده وصال جانش را میدهد. شاعر به آینهها و زیباییهای معشوق اشاره میکند و به سودای زلف او دستان خود را در گرداب عشق میبیند. در نهایت، او نشان میدهد که قیمت عشق را میداند و دنبال معشوق است، حتی اگر با درد و زحمت باشد.
هوش مصنوعی: اگر زیبایی تو مانند گرز خورشید، حتی به مقدار اندکی درخشش پیدا کند، هر دو جهان در عشق و محبت آن غرق میشوند و به مانند ذرهای از آن به سوی تو جذب خواهند شد.
هوش مصنوعی: اگر نوری که از وجود او میتابد به کوه بیفتد، مانند پروانهای بیپروا به دور آن خواهد چرخید.
هوش مصنوعی: عاشق واقعی اهمیت مکانهایی مانند کعبه یا بتخانه را نمیداند. او هر جا که نشانهای از معشوقش پیدا کند، همان جا میرود و در آنجا حضور مییابد.
هوش مصنوعی: در شبی که دوری او را میگذرانم، به یاد وعدهای که برای دیدار دوبارهاش دارم، اکنون خود را فدای آن میکنم تا صبح فرا برسد و دوباره به هم برسیم.
هوش مصنوعی: شاهد زیباروی من به مانند صد هزار آینه است. هر کجا که به خود بنگرد، درد و کشتن جان در آن آینهها نمایان میشود.
هوش مصنوعی: در دل من عشق به گیسوی تو زنده است و میدانم که این اشتیاق و جنون در سر من، به یک روزی به حقیقت خواهد پیوست.
هوش مصنوعی: من میخواهم لباس ریاکاری را از سر بردارم، اما نگرانم که این زنجیر کفرآمیز در میان، مرا رسوا کند.
هوش مصنوعی: من به در خانهاش میزنم، مانند حلقهای که به در آویزان است، اما همچنان ارادهام بسته و محدود است تا زمانی که آن در گشوده شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر که را شاه جهان بردارد و بنوازدش
در سخا گر قطرهای باشد چو صد دریا شود
آن نمیبینی که در باغ و چمن از خارها
در بهاران ز ابر نیسانی چه گل پیدا شود
چون شمال مهرگان اندر هوا پویا شود
زاغ گنگ اندر میان بوستان گویا شود
نار چون بیجاده گردد سیب چون مرجان شود
آب چون پیروزه گردد خاک چون مینا شود
هست هم دینار و هم دیبا گرامی از چه رو
[...]
از سر کو آن پری چون ناگهان پیدا شود
جای آن باشد که مردم در میان شیدا شود
من چنین دانم که باشد نسخه ای از روی او
صورتی از آینه خورشید اگر پیدا شود
ماه رویا، کی رسد در آفتاب روی تو
[...]
وقت آن آمد که بلبل در چمن گویا شود
بهر گل گوید «خوش آمد» تا دل گل وا شود
غنچه غناج و شاخ شوخ رنگ آمیزی گل
این دم طاووس گردد و آن سر ببغا شود
روی گل برچین شود چون درنیارد چین برو
[...]
گر دلم در زلف پنهان کردهای پیدا شود
مشک غمازست و این دزدی از او رسوا شود
ناحق افتادست زلفت در کف هر مدعی
چون بدست ما بیفتد حق بدست ما شود
ای صبا بر گوی امشب از زبان ما به شمع
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.