گنجور

 
انوری

فهرست شعرها به ترتیب آخر حرف قافیه گردآوری شده است. برای پیدا کردن یک شعر کافی است حرف آخر قافیه آن را در نظر بگیرید تا بتوانید آن را پیدا کنید.

مثلا برای پیدا کردن شعری که مصرع «جمالت عشق می‌افزاید امروز» مصرع اول یکی از بیتهای آن است باید شعرهایی را نگاه کنید که آخر حرف قافیه آنها «ز» است.

حرف آخر قافیه

الف
ب
ت
د
ر
ز
س
ش
ل
م
ن
و
ه
ی

غزل شماره ۱: بیا ای جان، بیا ای جان، بیا فریاد رس ما را

غزل شماره ۲: جرمی ندارم بیش از این کز جان وفادارم تو را

غزل شماره ۳: ای کرده خجل بتان چین را

غزل شماره ۴: ای کرده در جهان غم عشقت سمر مرا

غزل شماره ۵: تا بود در عشق آن دلبر گرفتاری مرا

غزل شماره ۶: گر باز دگرباره ببینم مگر اورا

غزل شماره ۷: از دور بدیدم آن پری را

غزل شماره ۸: جانا به جان رسید ز عشق تو کار ما

غزل شماره ۹: ای غارت عشق تو جهان‌ها

غزل شماره ۱۰: ای از بنفشه ساخته گلبرگ را نقاب

غزل شماره ۱۱: خه‌خه به نام ایزد آن روی کیست یارب

غزل شماره ۱۲: خه از کجات پرسم چونست روزگارت

غزل شماره ۱۳: در همه عالم وفاداری کجاست

غزل شماره ۱۴: غم عشق تو از غمها نجاتست

غزل شماره ۱۵: تا دل مسکین من در کار تست

غزل شماره ۱۶: جرم رهی دوستی روی تست

غزل شماره ۱۷: دل در آن یار دلاویز آویخت

غزل شماره ۱۸: ای به دیده دریغ خاک درت

غزل شماره ۱۹: رخت مه را رخ و فرزین نهادست

غزل شماره ۲۰: گلبن عشق تو بی‌خار آمدست

غزل شماره ۲۱: پایم از عشق تو در سنگ آمدست

غزل شماره ۲۲: کارم ز غمت به جان رسیدست

غزل شماره ۲۳: حسن را از وفا چه آزارست

غزل شماره ۲۴: معشوقه به رنگ روزگارست

غزل شماره ۲۵: ز عشق تو نهانم آشکارست

غزل شماره ۲۶: ای یار مرا غم تو یارست

غزل شماره ۲۷: یارب چه بلا که عشق یارست

غزل شماره ۲۸: هر شکن در زلف تو از مشک دالی دیگرست

غزل شماره ۲۹: امید وصل تو کاری درازست

غزل شماره ۳۰: مهرت به دل و به جان دریغست

غزل شماره ۳۱: ای برادر عشق سودایی خوشست

غزل شماره ۳۲: کار دل از آرزوی دوست به جانست

غزل شماره ۳۳: عشق تو از ملک جهان خوشترست

غزل شماره ۳۴: عشق تو قضای آسمانست

غزل شماره ۳۵: هرکه چون من به کفرش ایمانست

غزل شماره ۳۶: مرا دانی که بی‌تو حال چونست

غزل شماره ۳۷: جمالت بر سر خوبی کلاهست

غزل شماره ۳۸: عشق تو دل را نکو پیرایه‌ایست

غزل شماره ۳۹: هرکس که غم ترا فسانه‌ست

غزل شماره ۴۰: بازماندم در غم و تیمار او تدبیر چیست

غزل شماره ۴۱: دل بی‌تو به صدهزار زاریست

غزل شماره ۴۲: ماه چون چهره زیبای تو نیست

غزل شماره ۴۳: از تو بریدن صنما روی نیست

غزل شماره ۴۴: روی برگشتنم از روی تو نیست

غزل شماره ۴۵: جانا دلم از خال سیاه تو به حالیست

غزل شماره ۴۶: عشق تو بی‌روی تو درد دلیست

غزل شماره ۴۷: در همه مملکت مرا جانیست

غزل شماره ۴۸: مکن ای دل که عشق کار تو نیست

غزل شماره ۴۹: بی‌مهر جمال تو دلی نیست

غزل شماره ۵۰: یار با من چون سر یاری نداشت

غزل شماره ۵۱: باز کی گیرم اندر آغوشت

غزل شماره ۵۲: رایت حسن تو از مه برگذشت

غزل شماره ۵۳: یار ما را به هیچ برنگرفت

غزل شماره ۵۴: سخت خوشی چشم بدت دورباد

غزل شماره ۵۵: از بس که کشیدم از تو بیداد

غزل شماره ۵۶: مرا با دلبری کاری بیفتاد

غزل شماره ۵۷: هرکس که ز حال من خبر یابد

غزل شماره ۵۸: جان ز رازت خبر نمی‌یابد

غزل شماره ۵۹: در دور تو کم کسی امان یابد

غزل شماره ۶۰: حسنت اندر جهان نمی‌گنجد

غزل شماره ۶۱: یار گرد وفا نمی‌گردد

غزل شماره ۶۲: عشق تو بر هرکه عافیت به‌سر آرد

غزل شماره ۶۳: یار دل در میان نمی‌آرد

غزل شماره ۶۴: عشق هر محنتی به روی آرد

غزل شماره ۶۵: زلف تو تکیه بر قمر دارد

غزل شماره ۶۶: تا ماه‌رویم از من رخ در حجیب دارد

غزل شماره ۶۷: مرا تا کی فلک رنجور دارد

غزل شماره ۶۸: با قد تو قد سرو خم دارد

غزل شماره ۶۹: جان نقش رخ تو بر نگین دارد

غزل شماره ۷۰: یار با هرکسی سری دارد

غزل شماره ۷۱: دلبر هنوز ما را از خود نمی‌شمارد

غزل شماره ۷۲: تا کار مرا وصل تو تیمار ندارد

غزل شماره ۷۳: به بیل عشق تو دل گل ندارد

غزل شماره ۷۴: دلم را انده جان می‌ندارد

غزل شماره ۷۵: آرزوی روی تو جانم ببرد

غزل شماره ۷۶: بدیدم جهان را نوایی ندارد

غزل شماره ۷۷: بتی دارم که یک ساعت مرا بی‌غم بنگذارد

غزل شماره ۷۸: عشقم این بار جان بخواهد برد

غزل شماره ۷۹: حلقه زلف تو بر گوش همی جان ببرد

غزل شماره ۸۰: روی تو آرام دلها می‌برد

غزل شماره ۸۱: صبر کن ای تن که آن بیداد هجران بگذرد

غزل شماره ۸۲: عشق تو را خرد نباید شمرد

غزل شماره ۸۳: ای مانده من از جمال تو فرد

غزل شماره ۸۴: جمالش از جهان غوغا برآورد

غزل شماره ۸۵: باز دستم به زیر سنگ آورد

غزل شماره ۸۶: حسنش از رخ چو پرده برگیرد

غزل شماره ۸۷: هر کرا با تو کار درگیرد

غزل شماره ۸۸: مرا صورت نمی‌بندد که دل یاری دگر گیرد

غزل شماره ۸۹: نه دل کم عشق یار می‌گیرد

غزل شماره ۹۰: دل راه صلاح برنمی‌گیرد

غزل شماره ۹۱: نه وعده وصلت انتظار ارزد

غزل شماره ۹۲: جانا دهان تنگت صد تنگ شکر ارزد

غزل شماره ۹۳: درد تو صدهزار جان ارزد

غزل شماره ۹۴: از وصل تو آتش جگر خیزد

غزل شماره ۹۵: چون کسی نیست که از عشق تو فریاد رسد

غزل شماره ۹۶: دست در وصل یار می‌نرسد

غزل شماره ۹۷: دردم فزود و دست به درمان نمی‌رسد

غزل شماره ۹۸: هرچه با من کنی روا باشد

غزل شماره ۹۹: نه چو شیرین لبت شکر باشد

غزل شماره ۱۰۰: رنگ عاشق چو زعفران باشد

غزل شماره ۱۰۱: ترا کز نیکوان یاری نباشد

غزل شماره ۱۰۲: مرا گر چون تو دلداری نباشد

غزل شماره ۱۰۳: بی‌عشق توام به سر نخواهد شد

غزل شماره ۱۰۴: حسن تو بر ماه لشکر می‌کشد

غزل شماره ۱۰۵: بدرود شب دوش که چون ماه برآمد

غزل شماره ۱۰۶: زلفت چو به دلبری درآمد

غزل شماره ۱۰۷: مرا تاثیر عشقت بر دل آمد

غزل شماره ۱۰۸: با روی دلفروزت سامان بنمی‌ماند

غزل شماره ۱۰۹: جانا دلم از غمت به جان آمد

غزل شماره ۱۱۰: عجب عجب که ترا یاد دوستان آمد

غزل شماره ۱۱۱: رخ خوبت خدای می‌داند

غزل شماره ۱۱۲: نه در وصال تو بختم به کام دل برساند

غزل شماره ۱۱۳: هرچه مرا روی تو به روی رساند

غزل شماره ۱۱۴: مرا مرنجان کایزد ترا برنجاند

غزل شماره ۱۱۵: حسن تو گر بر همین قرار بماند

غزل شماره ۱۱۶: طاقت عشق تو زین بیشم نماند

غزل شماره ۱۱۷: درد تو دلا نهان نماند

غزل شماره ۱۱۸: در همه آفاق دلداری نماند

غزل شماره ۱۱۹: عشق تو ز دل برید نتواند

غزل شماره ۱۲۰: گل رخسار تو چون دسته بستند

غزل شماره ۱۲۱: آن شوخ دیده دیده چو بر هم نمی‌زند

غزل شماره ۱۲۲: هرکرا عشقت به هم برمی‌زند

غزل شماره ۱۲۳: هرچ از وفا به جای من آن بی‌وفا کند

غزل شماره ۱۲۴: نوبت حسن ترا لطف تو گر پنج کند

غزل شماره ۱۲۵: گر وفا با جمال یار کند

غزل شماره ۱۲۶: معشوق دل ببرد و همی قصد دین کند

غزل شماره ۱۲۷: جان وصال تو تقاضا می‌کند

غزل شماره ۱۲۸: دل به عشقش رخ به خون تر می‌کند

غزل شماره ۱۲۹: حسن تو عشق من افزون می‌کند

غزل شماره ۱۳۰: یار در خوبی قیامت می‌کند

غزل شماره ۱۳۱: زلفش اندر جور تلقین می‌کند

غزل شماره ۱۳۲: عالمی در ره تو حیرانند

غزل شماره ۱۳۳: گرد ترا دل همی چنان خواهد

غزل شماره ۱۳۴: یارم این بار، بار می‌ندهد

غزل شماره ۱۳۵: هرکه دل بر چون تو دلداری نهد

غزل شماره ۱۳۶: دوش آنکه همه جهان ما بود

غزل شماره ۱۳۷: من آن نیم که مرا بی‌تو جان تواند بود

غزل شماره ۱۳۸: آن روزگار کو که مرا یار یار بود

غزل شماره ۱۳۹: دوش تا صبح یار در بر بود

غزل شماره ۱۴۰: ای دلبر عیار ترا یار توان بود

غزل شماره ۱۴۱: آنچه بر من در غم آن نامسلمان می‌رود

غزل شماره ۱۴۲: آب جمال جمله به جوی تو می‌رود

غزل شماره ۱۴۳: دست در روزگار می‌نشود

غزل شماره ۱۴۴: وصلت به آب دیده میسر نمی‌شود

غزل شماره ۱۴۵: چون نیستی آنچنان که می‌باید

غزل شماره ۱۴۶: دوستی یک دلم همی باید

غزل شماره ۱۴۷: دل در هوست ز جان برآید

غزل شماره ۱۴۸: ز هجران تو جانم می‌برآید

غزل شماره ۱۴۹: آنرا که غمت ز در درآید

غزل شماره ۱۵۰: صبر با عشق بس نمی‌آید

غزل شماره ۱۵۱: درد سر دل به سر نمی‌آید

غزل شماره ۱۵۲: یا وصل ترا عنایتی باید

غزل شماره ۱۵۳: ز عمرم بی‌تو درد دل فزاید

غزل شماره ۱۵۴: از نازکی که رنگ رخ یار می‌نماید

غزل شماره ۱۵۵: چو کاری ز یارم همی برنیاید

غزل شماره ۱۵۶: به عمری در کفم یاری نیاید

غزل شماره ۱۵۷: ز عهد تو بوی وفا می‌نیاید

غزل شماره ۱۵۸: طاقتم در فراق تو برسید

غزل شماره ۱۵۹: غارت عشقت به دل و جان رسید

غزل شماره ۱۶۰: ساقیا باده صبوح بیار

غزل شماره ۱۶۱: هیچ دانی که سر صحبت ما دارد یار

غزل شماره ۱۶۲: سلام علیک ای جفا پیشه یار

غزل شماره ۱۶۳: ای غم تو جسم را جانی دگر

غزل شماره ۱۶۴: دلدار به طبع گشت رام آخر

غزل شماره ۱۶۵: ای شده از رخ تو تاب قمر

غزل شماره ۱۶۶: ای پسر برده قلندر گیر

غزل شماره ۱۶۷: دلا در عاشقی جانی زیان‌گیر

غزل شماره ۱۶۸: ای جهان را به حضرت تو نیاز

غزل شماره ۱۶۹: تخته عشق برنوشتم باز

غزل شماره ۱۷۰: قیامت می‌کنی ای کافر امروز

غزل شماره ۱۷۱: جمالت عشق می‌افزاید امروز

غزل شماره ۱۷۲: چاره عشق تو نداند کس

غزل شماره ۱۷۳: جانا به غریبستان چندین بنماند کس

غزل شماره ۱۷۴: نگارا بر سر عهد و وفا باش

غزل شماره ۱۷۵: باز دوش آن صنم باده‌فروش

غزل شماره ۱۷۶: دوش در ره نگارم آمد پیش

غزل شماره ۱۷۷: به جان آمد مرا کار از دل خویش

غزل شماره ۱۷۸: کرا در شهر برگویم غم دل

غزل شماره ۱۷۹: ساقی اندر خواب شد خیز ای غلام

غزل شماره ۱۸۰: مست از درم درآمد دوش آن مه تمام

غزل شماره ۱۸۱: تا به مهر تو تولا کرده‌ام

غزل شماره ۱۸۲: به دو چشم تو که تا زنده‌ام

غزل شماره ۱۸۳: تا رنگ مهر از رخ روشن گرفته‌ام

غزل شماره ۱۸۴: یعلم‌الله که دوست‌دار توام

غزل شماره ۱۸۵: روی ندارم که روی از تو بتابم

غزل شماره ۱۸۶: کس نداند کز غمت چون سوختم

غزل شماره ۱۸۷: آخر در زهد و توبه دربستم

غزل شماره ۱۸۸: دل از خوبان دیگر برگرفتم

غزل شماره ۱۸۹: ای زلف تابدار ترا صدهزار خم

غزل شماره ۱۹۰: دردا و دریغا که دل از دست بدادم

غزل شماره ۱۹۱: برآنم کز تو هرگز برنگردم

غزل شماره ۱۹۲: ای مسلمانان ز جان سیر آمدم

غزل شماره ۱۹۳: در دست غم یار دلارام بماندم

غزل شماره ۱۹۴: بدان عزمم که دیگر ره به میخانه کمر بندم

غزل شماره ۱۹۵: دل باز به عاشقی درافکندم

غزل شماره ۱۹۶: زیر بار غمی گرفتارم

غزل شماره ۱۹۷: هرچند به جای تو وفا دارم

غزل شماره ۱۹۸: بیا که با سر زلف تو کارها دارم

غزل شماره ۱۹۹: تا به کوی تو رهگذر دارم

غزل شماره ۲۰۰: درد دل هر زمان فزون دارم

غزل شماره ۲۰۱: عشقت اندر میان جان دارم

غزل شماره ۲۰۲: هرچند غم عشقت پوشیده همی دارم

غزل شماره ۲۰۳: جز سر پیوند آن نگار ندارم

غزل شماره ۲۰۴: داری خبر که در غمت از خود خبر ندارم

غزل شماره ۲۰۵: یارم تویی به عالم یار دگر ندارم

غزل شماره ۲۰۶: اگر نقش رخت بر جان ندارم

غزل شماره ۲۰۷: نگارا جز تو دلداری ندارم

غزل شماره ۲۰۸: گر عزیزم بر تو گر خوارم

غزل شماره ۲۰۹: بیا تا ببینی که من بر چه کارم

غزل شماره ۲۱۰: عمر بی‌تو به سر چگونه برم

غزل شماره ۲۱۱: کارم به جان رسید و به جانان نمی‌رسم

غزل شماره ۲۱۲: دل رفت و این بتر بر دلبر نمی‌رسم

غزل شماره ۲۱۳: پای بر جای نیست همنفسم

غزل شماره ۲۱۴: کار جهان نگر که جفای که می‌کشم

غزل شماره ۲۱۵: نو به نو هر روز باری می‌کشم

غزل شماره ۲۱۶: ای آرزوی جانم در آرزوی آنم

غزل شماره ۲۱۷: ای دوست‌تر از جانم زین بیش مرنجانم

غزل شماره ۲۱۸: جانا ز غم عشق تو امروز چنانم

غزل شماره ۲۱۹: تو دانی که من جز تو کس را ندانم

غزل شماره ۲۲۰: ره فراکار خود نمی‌دانم

غزل شماره ۲۲۱: ترا من دوست می‌دارم ندانم چیست درمانم

غزل شماره ۲۲۲: از عشقت ای شیرین صنم گرچه به سر برمی‌زنم

غزل شماره ۲۲۳: بیا ای راحت جانم که جان را بر تو افشانم

غزل شماره ۲۲۴: من که باشم که تمنای وصال تو کنم

غزل شماره ۲۲۵: باز چون در خورد همت می‌کنم

غزل شماره ۲۲۶: تا نپنداری که دستان می‌کنم

غزل شماره ۲۲۷: بی‌تو جانا زندگانی می‌کنم

غزل شماره ۲۲۸: هر غم که ز عشق یار می‌بینم

غزل شماره ۲۲۹: دل را به غمت نیاز می‌بینم

غزل شماره ۲۳۰: سر آن دارم کامروز بر یار شوم

غزل شماره ۲۳۱: روز دو از عشق پشیمان شوم

غزل شماره ۲۳۲: چه گویی با تو درگیرد که از بندی برون آیم

غزل شماره ۲۳۳: تا رخت دل اندر سر زلف تو نهادیم

غزل شماره ۲۳۴: آخر به مراد دل رسیدیم

غزل شماره ۲۳۵: ای روی خوب تو سبب زندگانیم

غزل شماره ۲۳۶: دل بدادیم و جان نمی‌خواهیم

غزل شماره ۲۳۷: درمان دل خود از که جویم

غزل شماره ۲۳۸: ای بنده روی تو خداوندان

غزل شماره ۲۳۹: عشق بر من سر نخواهد آمدن

غزل شماره ۲۴۰: عاشقی چیست مبتلا بودن

غزل شماره ۲۴۱: هم مصلحت نبینی رویی به ما نمودن

غزل شماره ۲۴۲: آتش ای دلبر مرا بر جان مزن

غزل شماره ۲۴۳: به عمری آخرم روزی وفا کن

غزل شماره ۲۴۴: ای بت یغما دلم یغما مکن

غزل شماره ۲۴۵: ز من چهره خویش پنهان مکن

غزل شماره ۲۴۶: روی خوب خویش را پنهان مکن

غزل شماره ۲۴۷: شرم دار آخر جفا چندین مکن

غزل شماره ۲۴۸: ز من برگشتی ای دلبر دریغا روزگار من

غزل شماره ۲۴۹: ای باد صبحدم خبری ده ز یار من

غزل شماره ۲۵۰: چو کرد خیمه حسنت طناب خویش مکین

غزل شماره ۲۵۱: ایمن ز عارض تو این خط سیاه تو

غزل شماره ۲۵۲: ای قبای حسن بر بالای تو

غزل شماره ۲۵۳: ترک من ای من سگ هندوی تو

غزل شماره ۲۵۴: ای جان من به جان تو کز آرزوی تو

غزل شماره ۲۵۵: جرم رهی دوستی روی تو

غزل شماره ۲۵۶: ای مردمان بگویید آرام جان من کو

غزل شماره ۲۵۷: ای برده دل من و جفا کرده

غزل شماره ۲۵۸: ای ایزد از لطافت محضت بیافریده

غزل شماره ۲۵۹: ای رخت رشک آفتاب شده

غزل شماره ۲۶۰: هرگز از دل خبر نداشته‌ای

غزل شماره ۲۶۱: تا دل من برده‌ای قصد جفا کرده‌ای

غزل شماره ۲۶۲: سهل می‌گیرم چو با ما کرده‌ای

غزل شماره ۲۶۳: مسکین دلم به داغ جفا ریش کرده‌ای

غزل شماره ۲۶۴: بر مه از عنبر عذار آورده‌ای

غزل شماره ۲۶۵: تا که دستم زیر سنگ آورده‌ای

غزل شماره ۲۶۶: دامن اندر پای صبر آورده‌ای

غزل شماره ۲۶۷: زردرویم ز چرخ دندان‌خای

غزل شماره ۲۶۸: جانا به کمال صورتی‌ای

غزل شماره ۲۶۹: گر مرا روزگار یارستی

غزل شماره ۲۷۰: همچون سر زلف خود شکستی

غزل شماره ۲۷۱: یا بدان رخ نظری بایستی

غزل شماره ۲۷۲: ای دیر به دست آمده بس زود برفتی

غزل شماره ۲۷۳: چه ناز است آنکه اندر سرگرفتی

غزل شماره ۲۷۴: ای دل تو مرا به باد دادی

غزل شماره ۲۷۵: دیدی که پای از خط فرمان برون نهادی

غزل شماره ۲۷۶: ای دوست به کام دشمنم کردی

غزل شماره ۲۷۷: گر ترا روزی ز ما یاد آمدی

غزل شماره ۲۷۸: بس دل‌افروز و دلارام آمدی

غزل شماره ۲۷۹: گر ترا طبع داوری بودی

غزل شماره ۲۸۰: یاد می‌دار کانچه بنمودی

غزل شماره ۲۸۱: بی‌دلم ای یار همچنان که تو دیدی

غزل شماره ۲۸۲: دلم بردی نگارا وارمیدی

غزل شماره ۲۸۳: بدخوی‌تری مگر خبر داری

غزل شماره ۲۸۴: روی چون ماه آسمان داری

غزل شماره ۲۸۵: ما را تو به هر صفت که داری

غزل شماره ۲۸۶: تو گر دوست داری مرا ور نداری

غزل شماره ۲۸۷: گرفتم کز غم من غم نداری

غزل شماره ۲۸۸: یک دم به مراعات دلم گرم نداری

غزل شماره ۲۸۹: ندارم جز غم تو غمگساری

غزل شماره ۲۹۰: ای کار غم تو غمگساری

غزل شماره ۲۹۱: با من اندر گرفته‌ای کاری

غزل شماره ۲۹۲: نگفتی کزین پس کنم سازگاری

غزل شماره ۲۹۳: ای عاشقان گیتی یاری دهید یاری

غزل شماره ۲۹۴: الحق نه دروغ محتشم یاری

غزل شماره ۲۹۵: گرفتم سر به پیمان درنیاری

غزل شماره ۲۹۶: جانا اگر به جانت بیابم گران نباشی

غزل شماره ۲۹۷: مرا وقتی خوشست امروز و حالی

غزل شماره ۲۹۸: گر جان و دل به دست غم تو ندادمی

غزل شماره ۲۹۹: گر من اندر عشق تو جز درد یاری دارمی

غزل شماره ۳۰۰: یک زمان از غم نیاسایم همی

غزل شماره ۳۰۱: بختی نه بس مساعد یاری چنان که دانی

غزل شماره ۳۰۲: آگه نه‌ای ز حالم ای جان و زندگانی

غزل شماره ۳۰۳: بنامیزد به چشم من چنانی

غزل شماره ۳۰۴: ای غایت عیش این جهانی

غزل شماره ۳۰۵: گرد ماه از مشک خرمن می‌زنی

غزل شماره ۳۰۶: دلم بردی و برگشتی زهی دلدار بی‌معنی

غزل شماره ۳۰۷: نام وصل اندر زبانی افکنی

غزل شماره ۳۰۸: سر آن داری کامروز مرا شاد کنی

غزل شماره ۳۰۹: بی‌گناه از من تبرا می‌کنی

غزل شماره ۳۱۰: آخر ای جان جهان با من جفا تا کی کنی

غزل شماره ۳۱۱: از من ای جان روی پنهان می‌کنی

غزل شماره ۳۱۲: ناز از اندازه بیرون می‌کنی

غزل شماره ۳۱۳: باز آهنگ بلایی می‌کنی

غزل شماره ۳۱۴: دوستا گر دوستی گر دشمنی

غزل شماره ۳۱۵: در حسن قرین نوبهار آیی

غزل شماره ۳۱۶: این همه چابکی و زیبایی

غزل شماره ۳۱۷: ای همه دلبری و زیبایی

غزل شماره ۳۱۸: خه مرحبا و اهلا آخر تو خود کجایی

غزل شماره ۳۱۹: ای روی تو آیت نکویی

غزل شماره ۳۲۰: ای خوبتر ز خوبی نیکوتر از نکویی

غزل شماره ۳۲۱: قرطه بگشای و زمانی بنشین بیش مگوی