مرا مرنجان کایزد ترا برنجاند
ز من مگرد که احوال تو بگرداند
در آن مکوش که آتش ز من برانگیزی
که آب دیدهٔ من آتش تو بنشاند
اگر ندانی حال دلم روا باشد
خدای عز و جل حال من همی داند
مرا به بندگی خود قبول کن زان پیش
که هرکه دیده مرا بندهٔ تو میخواند
مباش ایمن بر حسن و کامرانی خویش
که هرچه گردون بدهد زمانه بستاند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از معشوقش میخواهد که او را آزرده نکند و به او توجه کند، چون حال او را درک نمیکند. شاعر نگران است که اگر معشوق آتش خشمش را برانگیزد، اشکهای او این آتش را خاموش نخواهد کرد. او همچنین تأکید میکند که خداوند از دل او آگاه است و از معشوق خواهش میکند که او را به عنوان بندهاش بپذیرد. در پایان، شاعر به معشوق هشدار میدهد که نباید به زیبایی و کامیابی خود اطمینان کند، زیرا زمان میتواند همه چیز را گرفته و تغییر دهد.
هوش مصنوعی: مرا آزار نده، زیرا اگر تو را ناراحت کند، من از تو دور میشوم و حال تو تغییر میکند.
هوش مصنوعی: تلاش نکن که من را به خشم بیاوری، زیرا اشکهای من توانایی خاموش کردن آتش تو را دارند.
هوش مصنوعی: اگر تو احوال دل مرا ندانى، خداوند بزرگ به حال من آگاه است.
هوش مصنوعی: لطفاً مرا به عنوان بنده خود بپذیرید قبل از اینکه دیگران مرا به عنوان بنده تو بشناسند.
هوش مصنوعی: هرگز به زیبایی و خوشبختی خود اعتماد نکن، چرا که هر چیزی که زمان به تو بدهد، میتواند به راحتی از تو بگیرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خدای جل جلاله ز من چنین داند
که هرکه نام خداوند بر زبان راند
چو از دریچهٔ گوش اندر آیدم به دماغ
دلم به دست نیاز از دماغ بستاند
حواس ظاهر و باطن که منهیان دلند
[...]
خدای داند معنی میان نطفه نهادن
به دست مرد جز این نیست کآب نطفه براند
از آفتاب وهوا دان که تخم یابد بالش
ز برزگر چه برآید جز آنکه تخم فشاند
حلال زادهٔ صورت چه سودمند که فعلش
[...]
خدیو عرصه ملک و پناه دولت و دین
که عقل محض سلیمان ثانیت خواند
تویی که پنجه زور آزمای کین توزت
به قهر جرم زمین را ز جا بجنباند
سنان رمح تو بالا نشین شده چه عجب
[...]
ایا شهی که ضمیرت بچشم گوشۀ فکر
رموز غیب ز لوح ازل فروخواند
نسیم لطف تو اومید را روان بخشد
خیال تیغ تو اندیشه را بسوزاند
زهر زمین که غبار نیاز برخیزد
[...]
پناه تیغ و قلم آفتاب مشرق ملک
توئی که نور تو خورشید را بپوشاند
توئی که حرف مدیر تو هر سحر، گیتی
برای رفع حوادث بر آسمان خواند
کنار بحر زند موج ز آب دیده ی ابر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.