گنجور

 
انوری

هر کرا با تو کار درگیرد

بهره از روزگار برگیرد

به سخن لب ز هم چو بگشایی

همه روی زمین شکر گیرد

چون زند غمزه چشم غمازت

دو جهان را به یک نظر گیرد

چشم تو آهویی است بس نادر

که همه صید شیر نر گیرد