گنجور

 
انوری

ای پسر بردهٔ قلندر گیر

پرده از روی کارها برگیر

کفر و اسلام کار کس نکند

آشیان زین دو شاخ برتر گیر

این دو معشوقهٔ دو قوم شدست

تو برو مذهب سه دیگر گیر

پای دربند آن و این چه کنی

خودسری باش و کار از سر گیر

رهبران تو رهزنان تواند

کم این مشتی احمق خر گیر

پیش کین رهبران رهت بزنند

راه بتخانهای آزر گیر