اگر نقش رخت بر جان ندارم
به زلف کافرت ایمان ندارم
ز تو یک درد را درمان مبادم
اگر صد درد بیدرمان ندارم
ز عشقت رازها دارم ولیکن
ز بیصبری یکی پنهان ندارم
صبوری را مگر معذور داری
دلی میباید و من آن ندارم
مرا گویی ز پیوندم چه داری
چه دارم جز غم هجران ندارم
گر از تو بوسهای خواهم به جانی
تو گویی بوسهٔ ارزان ندارم
لبت دندانم از جا برکشیدست
چو گویی با لبت دندان ندارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بیان احساسات عمیق و دردناکی میپردازد که ناشی از عشق ناکام و جدایی است. او میگوید که بدون عشق معشوق، زندگیاش معنایی ندارد و دردهایش بیدرمان هستند. شاعر از رازها و پیوندهای عاشقانهاش سخن میگوید، اما تأکید میکند که تنها غم جدایی را در دل دارد. همچنین، او اشاره میکند که تلاشهایش برای نزدیکی به معشوق بیثمر است و حتی در درخواست یک بوسه، احساس میکند که معشوق بر او بیاعتنا است. در نهایت، شاعری که در جستوجوی محبت و درک است، با حسرت و ناامیدی از وضعیت خود سخن میگوید.
هوش مصنوعی: اگر نتوانم تصویر تو را در دل و جان خود حفظ کنم، به زیباییهای موی تو نیز اعتقادی ندارم.
هوش مصنوعی: اگر به یک درد تو پاسخ دهم، هیچ فایدهای ندارد چون صد درد دیگر درمانناپذیر دارم.
هوش مصنوعی: من از عشق تو اسراری دارم، اما از بیصبریام هیچ چیزی را نمیتوانم پنهان کنم.
هوش مصنوعی: برای تحمل کردن مشکلات، باید دلی قوی و صبر داشته باشی، اما من چنین دلی ندارم.
هوش مصنوعی: میگویی دربارهی پیوند ما چه احساسی دارم و چه چیزهایی دارم؟ جز اندوه جدایی چیزی در دل ندارم.
هوش مصنوعی: اگر از تو بوسهای بخواهم، تو به من خواهی گفت که بوسهای ارزان و بیمقدار نیست.
هوش مصنوعی: لبت مثل اینکه باعث شده دندانهایم از جای خودشان حرکت کنند، گویی با لبهایت اصلاً دندان ندارم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگر عشقت به جای جان ندارم
به زلف کافرت ایمان ندارم
چو گفتی ننگ میداری ز عشقم
که من معشوق اینم کان ندارم
اگر جانم بخواهد شد ز عشقت
[...]
نگارا، بیتو برگ جان ندارم
سر کفر و غم ایمان ندارم
به امید خیالت میدهم جان
وگرنه طاقت هجران ندارم
مرا گفتی که: فردا روز وصل است
[...]
اگر عشقت به جای جان ندارم
به زلف کافرت ایمان ندارم
چو گفتی ننگ می داری ز عشقم
غم عشق تو را پنهان ندارم
تو می گفتی مکن در من نگاهی
[...]
دلا صبر از رخ جانان ندارم
به عشق او سر و سامان ندارم
صبا از من پیامی بر، بر یار
کزین پس طاقت هجران ندارم
بود مشکل مرا درد فراقت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.