گنجور

 
انوری

عشق تو دل را نکو پیرایه‌ایست

دیده را دیدار تو سرمایه‌ایست

تیر مژگان ترا خون ریختن

در طریق عشق کمتر پایه‌ایست

از وفا فرزند اندوه ترا

دل ز مادر مهربانتر دایه‌ایست

بنده گشت از بهر تو دل دیده را

گرچه دل را دیده بد همسایه‌ایست

زان مرا وصلت به دست هجر داد

کز پی هر آفتابی سایه‌ایست

 
 
 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
غزل شمارهٔ ۳۸ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم