گنجور

 
انوری

وصلت به آبِ دیده میسر نمی‌شود

دستم به حیله‌هایِ دگر درنمی‌شود

هرچند گردِ پای و سرِ دل برآمدم

هیچم حدیثِ هجرِ تو در سر نمی‌شود

دل بیشتر ز دیده بپالود و همچنان

یک ذره‌ش آرزویِ تو کمتر نمی‌شود

با آنکه کس به شادیِ من نیست در غمت

زین یک متاعم این همه درخور نمی‌شود

گفتم که: کارم از غمِ عشقت به جان رسید

گفتی: مرا حدیثِ تو باور نمی‌شود

جانا از این حدیث تو را خود فراغتی‌ست

گر باورت همی شود و گر نمی‌شود

گویی چو زر شود همه کارت چو زر بود

کارت ز بی‌زری‌ست که چون زر نمی‌شود

منت خدای را که ز اقبالِ مجدِ دین

رویم از این سخن به عرق تر نمی‌شود

در هیچ مجلسی نبوَد تا چو انوری

یک شاعر و دو و سه توانگر نمی‌شود

چندان که از زمانت برآید بگیر نقد

در خاوران نی‌ام که میسر نمی‌شود

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
خاقانی

سر نیست کز تو بر سر خنجر نمی‌شود

تا سر نمی‌شود غمت از سر نمی‌شود

از شست عشق نو نپرد هیچ ناوکی

کان با قضای چرخ برابر نمی‌شود

هر دم به تیر غمزه بریزی هزار خون

[...]

عطار

یک حاجتم ز وصل میسر نمی‌شود

یک حجتم ز عشق مقرر نمی‌شود

کارم درافتاد ولیکن به یل برون

کاری چنین به پهلوی لاغر نمی‌شود

زین شیوه آتشی که مرا در دل اوفتاد

[...]

اوحدی

کو دیده‌ای که بی‌تو به خون تر نمی‌شود؟

یا رخ که از فراق تو چون زر نمی‌شود؟

زان طره باد نیست که نگرفت بوی مشک

زان زلف خاک نیست که عنبر نمی‌شود

پیوسته با منی و مرا با تو هیچ وقت

[...]

عبید زاکانی

بی روی یار صبر میسر نمی‌شود

بی‌صورتش حباب مصور نمی‌شود

با او دمی وصال به صد لابه سال‌ها

تقریر می‌کنیم و مقرر نمی‌شود

گفتم که بوسه‌ای بربایم ز لعل او

[...]

ناصر بخارایی

سر شد ز دست و مهر تو از سر نمی‌شود

یک ذره درد عشق تو کمتر نمی‌شود

ما خورده‌ایم چو خضر آب حیات عشق

وین منزلت به ملک سکندر نمی‌شود

گر سیل‌ها روان شود از چشم ما چه باک

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه