تا به کوی تو رهگذر دارم
کس نداند که من چه سر دارم
دل ربودی و قصد جان کردی
رسم و آیین تو ز بر دارم
داستانی ز غصهٔ همه سال
قصهٔ عمر جان شکر دارم
جز غم عاشقی ز بی سیمی
صد هزاران غم دگر دارم
عهد و پیمان شکستهای بر هم
سر برآوردهای خبر دارم
هر غمی کز تو باشدم حقا
ای دو دیده به دیده بردارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و درد دل خود میگوید. او میگوید که راهی به سوی محبوب خود دارد، در حالی که دیگران از عمق احساسات او بیخبرند. دل محبوب را ربوده و با این کار جان او را در خطر انداخته است. شاعر از غمها و مشکلاتی که با عشقش تجربه کرده، سخن میگوید و به یاد میآورد که برای سالها در درد و غم زندگی کرده است. او به امید عشق و پیمانی که شکسته شده، احساساتی عمیق را منتقل میکند و تمامی غمها را به محبوب خود نسبت میدهد.
هوش مصنوعی: هیچکس نمیداند که من در دل چه راز و حیرتی دارم، در حالی که به سوی خانهات میروم.
هوش مصنوعی: تو دلم را ربودی و به جانم زدی، من عادت و روش تو را از حفظ دارم.
هوش مصنوعی: در طول سالها داستان غصهها و دردهایم را مرور میکنم، اما به خاطر زندگیام شکرگزارم.
هوش مصنوعی: به جز غم عاشق بودن، دردهای دیگری نیز دارم که به حدی زیاد است که نمیتوانم آنها را بشمارم.
هوش مصنوعی: من از شکستن عهد و پیمانی که با هم داشتیم خبر دارم و میدانم که تو نیز با سر بلند به آن اشاره کردهای.
هوش مصنوعی: هر اندوهی که از تو ناشی شود، ای چشمانم، واقعاً آن را از نگاه خود دور میکنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دل ز تو آن زمان که بر دارم
از دل و جانت دوست تر دارم
اگر از باده جام پر دارم
زیبدم، زانکه جام در دارم
ها نظر کن که در نظر دارم
از هویت چنین خبر دارم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.