تو دانی که من جز تو کس را ندانم
تویی یار پیدا و یار نهانم
مرا جای صبر است و دانم که دانی
ترا جای شکرست و دانی که دانم
برانی که خونم به خواری بریزی
برای رضای تو من بر همانم
مرا گویی که از من به جز غم نبینی
همین است اگر راست خواهی گمانم
گر از وصل تو شاد گردم و گرنه
به هرسان که باشد ز غم درنمانم
میان من و تو هم اندر هم آمد
چو درجست و جوی تو جان بر میانم
عجب نیست کز انوری بر کرانی
مرا بین که اویم و زو بر کرانم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی عشق و وابستگی به معشوق است. شاعر اعلام میکند که هیچ کس دیگری جز معشوقش را نمیشناسد و همه چیزش به او وابسته است. او از عمق احساساتش میگوید و بیان میکند که حتی اگر معشوق او را ترک کند، همچنان بر عشق و ارادتش باقی خواهد ماند. احساسات او در ابعادی از غم و شادی متراکم است و به نوعی به عمیقترین ارتباط روحی میان خود و معشوقش اشاره دارد. شاعر به وجود پیوستگی و نزدیکی میان خود و معشوقش تأکید میکند، حتی اگر فیزیکی نتوانند یکدیگر را ملاقات کنند. این ابیات حاکی از عشق صادقانه و عمیق و همچنین استمرار در وفاداری به معشوق است.
هوش مصنوعی: تو میدانی که من هیچکس را جز تو نمیشناسم. تو هم یار آشکار من هستی و هم یار پنهانم.
هوش مصنوعی: من در جایی هستم که باید صبر کنم و تو نیز میدانی که باید شکرگزار باشی و از این موضوع آگاه هستی که من این را میدانم.
هوش مصنوعی: اگر بخواهی که خون من بر زمین ریخته شود تا رضایت تو جلب شود، من همچنان بر سر عهد و آرزوهایم ایستادهام.
هوش مصنوعی: شما میگویید که از من جز غم چیزی نمیبینید، ولی اگر بخواهید راست بگویید، من هم همین فکر را در مورد شما دارم.
هوش مصنوعی: اگر از وصل تو خوشحال شوم یا نه، در هر صورت از درد و اندوه خلاص نخواهم شد.
هوش مصنوعی: میان من و تو، وقتی که به هم میرسیم، مانند جستوجویی است که جانم در میانه این ارتباط قرار دارد.
هوش مصنوعی: عجیب نیست که من در کنار انوری دیده میشوم، چون خودم نیز در کنار او هستم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چو در پاش گردد به معنی زبانم
رسد مرحبا از زمین و زمانم
به صورت و نوا و بصیت معانی
طرب بخش روحم، فرحزای جانم
خرد در بها نقد هستی فرستد
[...]
ضعیفم به جان وز ضعیفی چنانم
که از سختی جان کشیدن به جانم
به دل خونم آری به جان در گزندم
به رخ زردم آری به تن ناتوانم
همه شاخ خشکست در مرغزارم
[...]
ز دانش مرا بس، که نام تو دانم
سوادم همین بس که نام تو خوانم
چرا نالم از ضعف، آن قوّتم بس
که آهی به عمری به پایان رسانم
جز آه شرربار حسرت ثمر کو!
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.