گنجور

 
انوری

از بس که کشیدم از تو بیداد

از دست تو آمدم به فریاد

فریاد از آن کنم که آمد

بر من ز تو ای نگار بیداد

داد از دل پر طمع چه دارم

بر خیره چرا کنم سر از داد

مردی چه طلب کنم ز آتش

نرمی چه طلب کنم ز پولاد

شادی ز دل منست غمگین

در عشق تو ای بت پری‌زاد

هرگز دل من مباد بی‌غم

گر تو به غم دل منی شاد

من جان و جهان به باد دادم

ای جان جهان ترا بقا باد

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode