گل رخسار تو چون دسته بستند
بهار و باغ در ماتم نشستند
صبا را پای در زلف تو بشکست
چو چین زلف تو بر هم شکستند
که خواهد رست از این آسیب فتنه
که نوک خار و برگ گل نرستند
کرا در باغ رخسارت بود راه
از آن دلها که در زلف تو بستند
که در هر گلستانش گاه و بیگاه
ز غمزهت یک جهان ترکان مستند
چو در پیش لبت از بیم چشمت
همه خواهندگان لبها ببستند
منه بر کار این بیچارگان پای
چه خواهی کرد مشتی زیردستند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره زیبایی و جذابیت شخصی است که شاعر به شدت به آن دلباخته است. شاعر به وصف زیبایی گل مانند و دلربایی معشوق پرداخته و بیان میکند که به دلیل این زیبایی، همهجا به سوگ و غم نشستهاند. زلفهای معشوق مانند زنجیری هستند که دلها را در چنگ خود گرفتهاند. شاعر از تأثیر نگاه معشوق بر دیگران میگوید که همه به خاطر جذبه او دچارشیفتگی شدهاند و خوف از نگاه او، موجب بسته شدن لبهای عاشقان شده است. در نهایت، شاعر از بیچارگی کسانی که این زیبایی را ستایش میکنند، یاد میکند و به تعهد عاطفی خود نسبت به معشوق اشاره میکند.
هوش مصنوعی: چهره زیبای تو مانند گل است و به خاطر این زیبایی بهار و باغها در سوگ نشستهاند.
هوش مصنوعی: نسیم ملایم به زلفهای تو برخورد و به خاطر زیبایی و پیچیدگی آنها، خود را از پا درآورد و شکست.
هوش مصنوعی: کسی که از این مشکلات و فتنهها نجات پیدا کند، در واقع برتری حیرتانگیزی به دست آورده است؛ زیرا حتی خار و برگ گل هم در چنین شرایطی نمیتوانند به رشد خود ادامه دهند.
هوش مصنوعی: هر کس که در باغ زیبایی چهرهات قرار دارد، باید از دلهای عاشقانی که در زلف تو گرفتار شدهاند، راه بگیرد.
هوش مصنوعی: در هر باغی، هر از گاهی، از ناز و عشوهات جهانی از عشق و شادی به وجود میآید.
هوش مصنوعی: وقتی که چشمانت به خاطر ترس از لبانت ساکت شدند، همه کسانی که میخواستند به تو نزدیک شوند، زبانشان را به دهان گرفتند.
هوش مصنوعی: به کار این بیچارگان دخالت نکن، چون هر چه هم که بخواهی، آنها فقط یه گروه کوچک و ضعیف هستند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ز چنگ دیو بد گوهر برستند
بتان مکه را در هم شکستند
چو این ترکان ز ترکستان بجستند
ترا سالار و میر خویش جستند
دل از یاران و خویشان بر گسستند
تن اندر بند فرمان تو بستند
کنون ایشان بهر جائی که هستند
[...]
مشو فتنه برین بتها که هستند
که این بتها نه خود را میپرستند
بسی دجّالِ مهدی روی هستند
که چون دجّال از پندار مستند
بگفت این نامه را تا: نقش بستند
نخستین زهر در شکر شکستند
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.