آنرا که غمت ز در درآید
مقصود دو عالمش برآید
در پای تو هرکه کشته گردد
از کل زمانه بر سر آید
با رنج تو راحت دو عالم
در چشم همی محقر آید
خود گر سخن از وصال گویی
کان کیست که در برابر آید
کس نیست که بر بساط عشقت
از صف نعال برتر آید
ماییم و سری و اندکی زر
تا عشق ترا چه درخور آید
پس با همه دل بگفته کای مرد
هرچه آید بر سر و زر آید
گر در همه عمر گویم ای وصل
هجرانت ز بام و در درآید
زان تا ز تو برنیایدم کام
کار دو جهان به هم برآید
تسلیم کن انوری که این نقش
هربار به شکل دیگر آید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بیان اهمیت عشق و وابستگی عاطفی میپردازد. او میگوید که اگر کسی به غم عشق تو بیفتد، به هدف دو جهان میرسد. هر کسی که در پای تو قربانی شود، در تمام زمان برجسته خواهد بود. با وجود رنجها، راحتی دو عالم در عشق تو به نظر بیاهمیت میآید. شاعر در اشاره به وصال میپرسد که چه کسی در برابر عشق تو میتواند قرار گیرد و تأکید میکند که هیچکس از عشق تو بالاتر نیست. در پایان، شاعر از تسلیم شدن در برابر این عشق سخن میگوید، زیرا عشق همواره به شکلهای مختلفی ظهور میکند.
هوش مصنوعی: اگر کسی غم تو از زندگیاش برود و دلش شاد شود، به هدفی بزرگ در این دنیا و آن دنیا دست مییابد.
هوش مصنوعی: هر کسی که برای تو بمیرد، در تمام زمانه به یاد او خواهند آمد.
هوش مصنوعی: رنج و سختیهایی که تو متحمل میشوی، باعث میشود که آسایش و راحتی دو جهانی که در نظر دیگران مهم به نظر میرسد، برای من بسیار ناچیز و حقیر به نظر بیاید.
هوش مصنوعی: اگر از دیدار و وصال صحبت کنی، چه کسی جرأت میکند در مقابل تو قرار بگیرد؟
هوش مصنوعی: هیچکس نیست که بر فضای عشق تو از آنچه بر پای نعل نصب شده برتر باشد.
هوش مصنوعی: ما فقط کمی زر داریم و قلبی سرشار از عشق، حالا این عشق برای تو چه ارزشی دارد؟
هوش مصنوعی: بنابراین با تمام وجود بیان میکنم که ای مرد، هر چه که بر تو بگذرد، چه خوب و چه بد، به فراوانی خواهد بود.
هوش مصنوعی: اگر تمام عمرم را بگذرانم و بگویم که ای وصال تو، حتی اگر جداییات از بام و در وارد شود.
هوش مصنوعی: از آن زمان که به تو نرسم و خواستهام را برآورده نکنم، همه چیز در دو جهان دچار آشفتگی میشود.
هوش مصنوعی: آن کسی را که اهل تسلیم است، به یاد داشته باش که این تصویر هر بار به گونهای متفاوت نمایان میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
وآن دم که نفس به آخر آید
هم خطبهٔ نام تو سراید
از دست و زبان که بر آید
کز عهدهٔ شکرش به در آید؟
دل رفت که با غمت براید
تا زین دو کدام بر سر آید
خورشید وصال ما برآید
بر تو شب هجر ما سرآید
هم باغ امید تازه گردد
هم شاخ مراد در بر آید
آن کو به جز از جفا نکردی
[...]
الا غم آن که چون سرآید
این روز وصال و شب درآید
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.