|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات
|
|
راهنمای نوار ابزار
|
|
پیشخان کاربر
|
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر
|
|
اعلانهای کاربر
|
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه)
|
|
خروج از حساب کاربری گنجور
|
|
لغزش به پایین صفحه
|
|
لغزش به بالای صفحه
|
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر
|
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش
|
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط
|
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور
|
|
کپی متن شعر جاری در گنجور
|
|
همرسانی متن شعر جاری در گنجور
|
|
نشان کردن شعر جاری
|
|
ویرایش شعر جاری
|
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری
|
|
شعر یا بخش قبلی
|
|
شعر یا بخش بعدی
|
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر اشاره به حیرت و سردرگمی عرفا و علمای دین در مسیر شناخت خدا دارد. آنها با وجود دانش و عقل، وقتی در برابر حقیقت الهی قرار میگیرند، درمانده میشوند. همچنین، هرچند جان و دل انسان ارزشمند هستند، در مقابل خداوند به عنوان غلامان و خدمتگزاران او عمل میکنند. دوستان نیز با وجود دردهایی که از فراق او دارند، در نهایت درمان درد خود را در نزد او مییابند و حتی فریادهایشان به فریاد خودشان برمیگردد. این شعر بر مقام والای خداوند و مقام بندگان در برابر او تأکید دارد.
هوش مصنوعی: افرادی در مسیر تو گیج و سردرگم هستند و نه راهی را به جلو میشناسند و نه به عقب.
هوش مصنوعی: هرچند که عقل و درک انسان بسیار سریع و هوشمند هستند، اما هنگامی که به کار مورد نظر برسند، میتوانند درمان بخش مشکلها شوند.
هوش مصنوعی: اگرچه جان و دل مقام و ارزش خاصی دارند، اما در برابر تو همچون غلام و دربان هستند.
هوش مصنوعی: اگرچه دوستان از درد تو آگاهند و ممکن است درمانی برای آن پیدا کنند، ولی درد خودشان را نمیتوانند فراموش کنند.
هوش مصنوعی: اگرچه دیگران از تو فریاد کمک بخواهند، تو نیز باید برای نجات خود فریاد بزنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بندگان تو زار و گریانند
زار هر ساعتی تو را خوانند
چفته بالا و خسته رخسارند
کوفته مغز و سوخته جانند
تا شبیخون زده ست بر تو اجل
[...]
تا چو سویش براقِ دل رانند
در رکابش همه برافشانند
در جهان سه نظامیئیم ای شاه
که جهانی ز ما به افغانند
من به ورساد پیش تخت شهم
و آن دو در مرو پیش سلطانند
به حقیقت که در سخن امروز
[...]
تا به ارمن رسیدهام بر من
اهل ارمن روان میافشانند
خاصه همسایگان نسطوری
که مرا عیسی دوم خوانند
عیسی و چرخ چارم انگارند
[...]
زان سعادت که در سرت دانند
مقبل هفت کشورت خوانند
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.