گنجور

 
انوری

دوش در ره نگارم آمد پیش

آن به خوبی ز ماه گردون بیش

گشته از روی و زلف خونخوارش

خاک گلرنگ و باد مشک پریش

چون مرا دید ساعتی از دور

آن بت نیکخواه نیک‌اندیش

به اشارت نهان ز دشمن گفت

کالسلام علیک ای درویش