گنجور

 
انوری

باز چون در خورد همت می‌کنم

سر فدای تیغ نهمت می‌کنم

قیمت یک بوس او صد بدره زر

گر کنم با او خصومت می‌کنم

من دهان خوش می‌کنم لیکن کجاست

وه که یک جو زانچ قیمت می‌کنم

دوشم آن دلبر گرفت اندر کنار

یک زمان یعنی که رحمت می‌کنم

بر سر آن نکته‌ای دریافتم

گرچه دانستم که زحمت می‌کنم

چشم کردم شوخ و گفتم ای نگار

بر سر پا نیز خدمت می‌کنم