نام وصل اندر زبانی افکنی
تا دلم را در گمانی افکنی
راست چون جان بر میان بندد دلم
خویشتن را بر کرانی افکنی
از جهان آن دوست داری کاتشی
هر زمان اندر جهانی افکنی
چشمت اندر تیر بارانش افکند
زلف چون در حلق جانی افکنی
چون قرین شادیی خواهم شدن
بر سپهر غم قرانی افکنی
گر کنم در عمر دندانی سپید
در نوالهام استخوانی افکنی
پادشاهی در نکویی چت زیان
گر نظر بر پاسبانی افکنی
طالعی داری که خورشیدی شود
سایه گر بر آسمانی افکنی
هجر را گویی که کار انوری
بوک با نام و نشانی افکنی
با سروکاری چنینت درخورست
اینکه در پایی چنانی افکنی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.