گنجور

 
ناصر بخارایی خواجوی کرمانی

در این بخش شعرهایی را فهرست کرده‌ایم که در آنها ناصر بخارایی مصرع یا بیتی از خواجوی کرمانی را عیناً نقل قول کرده است:


  1. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۲۵ :: خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۴

    ناصر بخارایی (بیت ۲): من به جز تقدیر تدبیری ندارم عشق را - این چنین رفته است گویی در ازل تقدیر ما

    خواجوی کرمانی (بیت ۲): گر شدیم از باده بدنام جهان تدبیر چیست - همچنین رفتست در عهد ازل تقدیر ما



در این بخش مجموعه شعرهایی از دو شاعر را که توأماً هموزن و همقافیه هستند در گروه‌های مجزا فهرست کرده‌ایم:


  1. ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۱ - در توحید حضرت باری تعالی عز اسمه:ای نام تو تاج سر هر نامه که خوانند - نام تو بخوانند ونشان تو ندانند


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۹:صوفی اگرش باده ی صافی نچشانند - صاحبنظران صوفی صافیش نخوانند


  2. ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۳ - در نعت نبی اکرم فرماید:ای ز تأیید ازل نقد امانت را امین - محرم اسرار قرآن، همدم روح‌الامین

    ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۵۴۰:روز و شب بودند زلف و روی تو با هم قرین - صبح روشن مدتی با شام تیره همنشین


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » مدایح و مناقب » شمارهٔ ۲۱ - فی نعت النبی علیه الصلوة و السلام:ای مگس ران وثاقت شهپر روح الامین - نقش توقیع جلالت رحمةٌ للعالمین

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۲۴۲:هر که شد با ساکنان عالم علوی قرین - گو بیا در عالم جان جان عالم را ببین


  3. ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۴ - در مدح امام هشتم حضرت علی بن موسی الرضا:صبح درآمد ز دلو یوسف زرین رسن - کرد چو یونس بر آب در دل ماهی وطن


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۵۱ - فی منقبة مولای متقیان اسدالله الغالب علی ابن ابیطالب علیه السلام:قرطه ی رز چاک زد لعبت سیمین بدن - اشک ملمع فشاند شمع مرصع لگن


  4. ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۷ - در مدح یکی از بزرگان سروده است:صبا آراست از گل بوستان را - صلای عیش در ده دوستان را


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۶:بگوئید ای رفیقان ساربان را - که امشب باز دارد کاروان را


  5. ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۹ - در مدح خواجه عبیدالله وزیر و صاحبدیوان:ز آفتاب رخ تست بر دل من تاب - ز تاب آتش رویت مرا چو زلف متاب

    ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۲:کتبت من دم عیش الیک الف کتاب - هنوز شوق تو یک فصل نیست از صد باب


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » قطعات » شمارهٔ ۹ - کتب علی کتابه بادگیر:زهی ز چرخ برین برده در بلندی آب - نشانده رفعت تو باد بادگیر سحاب


  6. ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۱۰ - در مدح خواجه حسن قاضی دمشق:گر باده نیست می‌خورم از خون دل شراب - ور نقل نیست ساخته‌ام از جگر کباب

    ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۳:بر آب کار به که بسازیم کار آب - کاین بحر سرنگون فلک نیست جز سراب

    ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۷:رفتیم از دیار تو با دیدهٔ پر آب - چون زلف تو مشوش و چون حال تو خراب


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۶:ای چشم نیمخواب تو از من ربوده خواب - وی زلف تابدار تو بر مه فکنده تاب

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۹:دیشب در آمد آن بت مه‌روی شب‌نقاب - بر مه کشید چنبر و در شب فکند تاب

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۶:ای دل نگفتمت ز زلفش عنان بتاب - کاهنگ چین خطا بود از بهر مشک ناب


  7. ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۱۱ - در مدح شیخ صفی‌الدین اردبیلی گوید:می‌رود قافلهٔ عمر رفیقان به شتاب - روز مولود رسولست خدا را در یاب


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۵:هرکه در عهد ازل مست شد از جام شراب - سر ببالین ابد باز نهد مست و خراب


  8. ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۱۳ - در مدح تاج‌الدین قاضی شیخ علی گوید:زهی بنا که جناب تو قبلهٔ فضلاست - چهار رکن تو همچو حرم مقام صفاست

    ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۱۴ - در مدح جلال‌الدین هوشنگ:گل از نشاط به صد برگ مجلسی آراست - که از ترنم بلبل در او هزار نواست

    ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۵۳:مرا که همچو نی از آه و ناله برگ و نواست - تنی چو نال نزار و قدی چو چنگ دوتاست

    ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۵۴:بیا که تا اثری از وجود من بر جاست - ترا چو نور بصر در میان جانم جاست


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » قطعات » شمارهٔ ۲۶ - فی الاستفتا:ایا سپهر معالی که پرتو طبعت - چراغ گوشه نشینان عالم بالاست


  9. ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۱۶ - در مدح قاضی شیخ علی گوید:مرا چو زلف بتان خاطر پریشانست - تن چو موی بر آتش ز غصه پیجانست

    ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۴:مکن ملامت دُردی کشان باده پرست - که جای عقل نباشد دماغ عاشق مست


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » ترکیبات » شمارهٔ ۱۲ - فی مرثیة السلطان السعید الشهید ارپه خان و مدح الامیر جلال الدولة و الدین مهدی:ز دست این فلک گوژ پشت سفله پرست - کدام سر که نرفتست عاقبت از دست

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۵:سحر بگوش صبوحی کشان باده پرست - خروش بلبله خوشتر زبانک بلبل مست

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۷۵:ز عشق غمزه و ابروی آن صنم پیوست - امام شهر بمحراب می رود سرمست


  10. ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۲۲ - در مدح جلال‌الدین هوشنگ شاه:خدای خواست که بدهد جهانیان را داد - ترا ز خلق جهان برگزید و شاهی داد

    ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۹:دلم که چون سر زلف تو می‌رود بر باد - به دام عشق درافتاد، هر چه بادا باد

    ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۰:من اوفتاده و انفاس روح پرور باد - چو باد بر تو گذر می‌کند حرامش باد

    ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۰:رخت گلست و قدت سرو و طره‌ات شمشاد - چو شانه در سر زلف توئیم از شم شاد


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » المطائبات و المقطعات » شمارهٔ ۲۵ - ایضاً:دمی بصحبت پیری رسیده بودم دوش - که بود منشی دیوان چرخ را استاد

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » قطعات » شمارهٔ ۱۸ - فی تاریخ وفات شمس الدین محمدشاه و کتب علی بنائه:مه سپهر هنر شمس دین محمدشاه - زلال مشرب دین و نهال گلشن داد

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۹:نسیم باد صبا جان من فدای تو باد - بیا گرم خبری زان نگار خواهی داد

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۲:ببوی زلف تو دادم دل شکسته بباد - بیا که جان عزیزم فدای بوی تو باد

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » مدایح و مناقب » شمارهٔ ۱۲ - فی الموعظه:مشو بملک سلیمان و مال قارون شاد - که ملک و مال بود در ره حقیقت باد

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۷۸:گهی که شرح فراقت کنم بدیده سواد - شود سیاهی چشمم روان بجای مداد

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱۲۴:بدان ورق که صبا در کف شکوفه نهاد - بدان عرق که سحر بر عذار لاله فتاد


  11. ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۳۵ - در مدح جلال‌الدین هوشنگ شاه:چو چشم مست تو بیمار گشته‌ام ز خمار - برای دفع حمارم سبوی می ز خم آر


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۲۴ - فی مدح الصاحب الاعظم تاج الحق و الدین العراقی فی الاستیهاب نقداً:اَیا غبار درت سرمه اولی‌الابصار - اسیر قید عبودیتت دل احرار

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۲۶ - فی مدح الصاحب السعید شمس الحق و الدین محمود صاین طاب ثراه:اگرچه بی‌خبر افتاده‌ام ز یار و دیار - دلم مقیم دیارست و جان ملازم یار

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۲۷ - فی الموعظه:نوشته اند مقیمان قبه ی زنگار - بلاژورد برین نه کتابه زرکار

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۷:ایا صبا گرت افتد بکوی دوست گذار - نیازمندی من عرضه ده بحضرت یار

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۶:چون هست قرب حقیقی چه غم ز بعد مزار - نظر بقربت یارست نی بقرب دیار

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » مدایح و مناقب » شمارهٔ ۱۴ - یمدح المولی الاعظم السعید الشهید شمس الحق و الدین محمود صاین قاضی مکتوبا علی کتابه قصره:تبارک الله ازین قصر آسمان مقدار - که روبد از سر بامش فلک بدیده غبار

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱۵۲:بجز نسیم که یابد نصیبی از گلزار - که یک گلست در این باغ و عندلیب هزار

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱۵۹:قلم گرفتم و می خواستم که بر طومار - تحیتی بنویسم بسوی یار و دیار


  12. ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۳۶ - در لغز و مدح سلطان اسکندر:چه ماهی است که او را بود بر آب گذر - به بحر همچو صدف گشته حامل گوهر

    ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۳۷ - در مدح خواجه علی وزیر:پیام گل سوی بلبل رساند باد سحر - سپید سر و به رقص آمد از سماع خبر

    ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۳۸ - در تهنیت عید و مدح شاه ابوالمعالی:صباح عید و نسیم بهار جان پرور - دو قاصدند که از روضه می‌دهند خبر


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » مدایح و مناقب » شمارهٔ ۱۶ - فی مدح شهریار الاعظم مبارز الحق و الدین محمد و تهنیة یوم تطهیر اولاده:بوقت صبح چو سیمرغ آتشین شهپر - ز زیر بال مرصّع نمود بیضه ی زر


  13. ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۳۹ - در مدح جلال‌الدین هوشنگ شاه:ای چو خورشیدت ندیده دیدهٔ انجم نظیر - پادشاهی، تاج بخشی، شهریاری تختگیر


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۲۲ - فی مدح الصاحب السعید بهاء الدولة و الدین الیزدی طاب ثراه و یصف القلم:قمری قاری نگر بگرفته در منقار قیر - بی تکلم در کلام و بی ترنم در صفیر

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » ترکیبات » شمارهٔ ۱۱ - فی مدح الامیر الاعظم مظفر الدنیا و الدین صادون بیک طاب ثراه:چون پدید آمد ز زیر هفت چرخ مستدیر - طلعت سلطان زرین تاج زنگاری سریر


  14. ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۴۰ - در مدح خواجه عوض شاه وزیر:ترک چشمت دو کمان دارد و ترکش پر تیر - غارت جان و جهان کرده و دل برده اسیر

    ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۱:عاشقان در دو جهان ذکر شما باد به خیر - یار در صومعه‌ها نیست، علیکم بالدیر


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » المطائبات و المقطعات » شمارهٔ ۱۰ - وله:کافی دولت و دین میر ابوبکر که نیست - در جهانت بمعالی و کمالات نظیر


  15. ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۴۸ - در مدح معزالدین ملک حسین پادشاه:نشست خسرو گردون به بارگاه حمل - به نام نامیه منشور داد بهر عمل

    ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۴:چو شاه عشق ظفر یافت بر ولایت دل - قماش خانه سبیل است و خون بنده بحل

    ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۸:به جان جملهٔ مردان که در صباح ازل - چو باد صبح روان شد ز جنبش اول

    ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۴۳۲:بیا که باغ به صد برگ می‌رسد از گل - چمن هزار نوا دارد از دم بلبل


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱۸۱:مرا که راه نماید کنون بخانه ی دل - که خاک راهم اگر دل دهم بخانه ی گل

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱۸۶:شب رحیل ز افغان خستگان مراحل - مجال خواب نیابند ساکنان محامل


  16. ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۴۹ - در مدح سلطان اسکندر:سحر ز خون شب بریخت می در جام - بر آور از افق ساغر آفتاب مدام

    ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۵۱ - در مدح قاضی جلال‌الدین:طلوع کوکب اقبال اسلام - خجسته باد چو مه بر لیالی و ایام

    ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۴۳۷:مرا ز درد تو خون دل است و دُردی جام - دوای سوختگان نیست جز بادهٔ خام


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۴۲ - و له ایضاً:سحر چو مشعله دار سپهر آینه فام - چراغ صبح برافروزد از دریچه ی بام

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۴۸ - فی مدح السلطان الاعظم الشیخ ابو اسحق ابراهیم طاب مثواه و یصف القلعه:ز گردش فلک تیز گرد آینه فام - چو راه یافت بدین قلعه اختلال تمام

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۷:خوشا به مجلس شوریدگان درد آشام - به یاد لعل لبش نوش کرده جام مدام

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۲:مگر که صبح من امشب اسیر گشت بشام - وگرنه رخ بنمودی ز چرخ آینه فام


  17. ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۵۰ - در مدح خواجه عبیدالله وزیر و صاحبدیوان:درد سر دارم از خمار مدام - نیست درمان به جز دوام مدام


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۷:آفتابست یا ستاره ی بام - که پدید آمد از کناره ی بام

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱ - به نام ایزد:تبت یا ذوالجلال و الاکرام - من جمیع الذنوب و الآثام


  18. ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۵۲ - در مدح محمد شاه:صبح روش رخ نمود از پردهٔ تاریک شام - آفتاب ملک بیرون آمد از ظل غمام


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۴۶ - فی مدح الامیر الاعظم الاعدل الاکرم جلال الحق و الدنیا و الدین مسعود شاه طاب الله ثراه:ای که رضوانت فرستد روضه ی دارالسلام - سبحه گردانان گردون کرده در صحنت مقام

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۴۷ - فی مدح الشیخ الاعظم السالک الربانی و الناسک الصمدانی برهان الملة و الدین الکوبنانی قدس نفسه:چون بر آمد جوش جیش شاه زنک از راه شام - منهزم شد قیصر رومی رخ مشرق خرام

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۱:عارض ترکان نگر در چین جعد مشک فام - تا جمال حور مقصورات بینی فی الخیام

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۲:هر دم آرد باد صبح از روضه ی رضوان پیام - کاخر ای دلمردگان جز باده من یحیی العِظام

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » مدایح و مناقب » شمارهٔ ۱ - بنام ایزد:ای نهاده خشت زر بر روزن سیمین بام - وی فکنده چین شب در گیسوی مشگین شام

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۲۲۶:حَنّ فی روض الهوی قلبی کما ناح الحِمام - قُم بتغرید الحَمایم و اسقِنی کاس المُدام


  19. ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۵۳ - در مدح سلطان عزالدین محمد شاه ثانی:از صدق می‌زنم به مهرت چو صبح دم - ای آفتاب روشنئی ده به صبحدم


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۸:وقتست کز ورای سراپرده ی عدم - سلطان گل بساحت بستان زند علم


  20. ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۵۴ - در مفاخرت و مباهات و تعریف از خود گوید:آفرین بر من که من از آفرینش برترم - طایر قدسم، فلک چون بیضه در زیر پرم


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۴۵ - فی مدح الصاحب الاعظم غیاث الدنیا و الدین محمد رشید:دوش چون شاه حبش بیرون خرامید از حرم - راستیرا همچو سرو از در درآمد دلبرم

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۴۹ - فی الحقیقة و اثبات النفس الناطقه:من ببال کبریا در اوج وحدت می پرم - بشنو آواز ملایک از طنین شهپرم


  21. ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۵۷ - در وصف پائیز و مدح امیر شرف‌الدین محمد و یادی از بخارا:صباغ ماه از خم نیلی آسمان - بس رنگ مختلف که بر آورد در خزان

    ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۵۰۸:چون همنشین ماه نگردم بر آسمان - آن به که همچو گرد نهم سر بر آستان


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۵۳ - فی مدح الامیر الاعظم جلال الدنیا و الدین ارپه بیک و یصف السیف:آن چیست عکس بیرق زرین آسمان - یا برق تیغ خسرو کیخسرو آستان

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۵۴ - فی مدح امیر الاعظم الشهریار المعظم والی السیف و القلم خسرو غازی المنصور مبارز الحق و الدین محمد زید عدله و یصف الحمام:ای پیکر منور محرور خوی چکان - ثعبان آتشین دم روئینه استخوان

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۵۵ - فی مدح الصاحب الاعظم فخر الدولة و الدین التبریزی و یذکر ابتهاجه بصحة الوزیر العادل غیاث الدین محمد:چون سرخ گل بر آمد ازین سبز بوستان - آفاق شد ز مرغ سحر خوان پر از فغان


  22. ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۵۸ - در مدح جلال‌الدین هوشنگ شاه:نماز شام که از دور چرخ روئین تن - برفت رستم خورشید در چه بیژن


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۲۴۴:بوقت صبح ندانم چه شد که مرغ چمن - هزار ناله ی شبگیر برکشید چو من


  23. ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۶۰ - در مدح خواجه جلال‌الدین که یکی از بزرگان و عالمان بوده است:تنم چو ذرهٔ خاک است و دل چون قطرهٔ‌ خون - به شکل نقطه که باشد میان حلقهٔ‌ نون


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۸:بعقل کی متصوّر شود فنون جنون - که عقل عین جنونست و الجنون فنون


  24. ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۶۱ - در مدح امیر اعظم امیر محمود خلدالله دولته:ز زلف تو به خطا گر صبا برد یک چین - شود چو زلف تو بر باد بوی نافهٔ چین

    ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۶۲ - در وصف بنای جلال‌الدین هوشنگ شاه:زهی بنای مبارک اساس متین - که چار رکن تو چون حصن چرخ باد حصین

    ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۶۴ - در مدح سلطان شیخ اویس:طراوتی ست زمین را ز فرّ فروردین - که هر زمان خجل است آسمان ز روی زمین


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۷:زهی خطی بخطا برده سوی خطّه ی چین - گرفته چین بدو هندوی زلف چین برچین

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۲۲۸:تحیتی چو هوای ریاض خلد برین - تحیتی چو رخ دلگشای حور العین


  25. ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۶۵ - در مدح جلال‌الدین هوشنگ شاه:حبذا رفتن و باز آمدن موکب شاه - که ظفر پیشروش بود وسعادت همراه


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۲:ای روانم بلب لعل تو آورده پناه - دلم از مهر تو آتش زده در خرمن ماه

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۰:روی این چرح سیه روی ستمکاره سیاه - که رخم کرد سیه در غم آن روی چو ماه


  26. ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۶۸ - در مدح خواجه شمس‌الدین قاضی:نماز شام که باران رحمت باری - بشست از دل شب گرد تیره و تاری

    ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۵۸۳:بیامدم ز سفر باز جانب یاری - به جستن دل خود گرد کوی دلداری

    ناصر بخارایی » قطعات » شمارهٔ ۱۱:خطاب کرد مرا وقت صبح، کای ناصر - چرا چو ثابته ساکن شدی ز سیّاری؟


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۶۱:ببوی شست سر زلف یارا گرداری - هوای چشمه ی خورشید در شب تاری


  27. ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۷۱ - در تفاخر و تعریف از خود:ملک سخن مراست که آمد به داوری - کو را نداد همت من داد شاعری


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۵:ای مهر ماه روی ترا زهره مشتری - بر مشتریت پرده ی دیبای ششتری


  28. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۲:چون کعبهٔ وصل تو مقامست صفا را - در قبلهٔ خود آی، تا بپرستیم خدا را

    ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۳:ای چشم تو بر هم زده حال دل ما را - زلف تو بر آشفته من بی سر و پا را


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۶:گر راه بود بر سر کوی تو صبا را - در بندگیت عرضه کند قصه ما را


  29. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۲۵:مایل عشق خرابات است عقل پیر ما - تا چه آرد بر سر ما پیر بی‌تدبیر ما


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۴:خرقه رهن خانه ی خمّار دارد پیر ما - ای همه رندان مرید پیر ساغر گیر ما


  30. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۱:دوش می‌دیدم دل گم گشتهٔ خود را به خواب - اکثرش خون بود جائی،‌ آتش و جائی کباب

    ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۵:چشم او مست است و در مستی شده مخمور خواب - دیده گر بر هم زند بنیاد جان گردد خراب

    ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۶:گر گشایی ابر برقع، از حیا گردد گُل آب - وز هوا داری فشاند بر گل رویت گلاب


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۴ - فی مدح السلطان الاعظم الخاقان الاعدل الاکرم سلطان سلاطین العالم علاء الدولة و الدین ابوسعید انار الله برهانه:زین سفینه دم زند من عندهُ علم الکتاب - کاب حیوان هست پیش بحر او از خجلت آب

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۷:ای لب لعلت ز آب زندگانی برده آب - ناز چشم می پرستت مست و چشمت مست خواب

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » مدایح و مناقب » شمارهٔ ۴ - فی مدح المخدوم الاعظم السعید الشهید صفی الدین عبدالمومن طاب ثراه:پیش از آن کاین خیمه ی پیروزه ی شد زرین طناب - بادبان آتشین زورق پدید آمد از آب

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » مدایح و مناقب » شمارهٔ ۵ - فی مدح الشهریار السعید المغفور جلال الحق و الدین مسعود شاه طاب ثراه:ای ز شرم روی چون ماه تو در خوی آفتاب - شمع چون پروانه از مهر رخت در سوز و تاب

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱۳:برقع از رخ برفکن ای لعبت مشکین نقاب - در دم صبح از شب تاریک بنمای آفتاب

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱۵:ای لب لعلت ز آب زندگانی برده آب - ما ز چشم می پرستت مست و چشمت مست خواب


  31. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۴:چشم تو سر بر نمی‌دارد ز خواب - مست در محراب می‌نوشد شراب


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۶ - قطعة أرسلها المرتضی العظم امیر احمد ابن المرتضی الاصفهانی الی صاحب الکتاب:افضل عالم کمال داد و دین - ای بر اقلیم هنر مالکرقاب

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۷ - فاجابه علیه الرحمة و الغفران بهذه القصیده:برگذشت از آسمان من کل باب - آستان سید عالیجناب

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۰:ای ز چشمت رفته خواب از چشم خواب - واب رویت برده آب از روی آب


  32. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۵۶:گر راه حرم چون سر زلف تو درازست - از کعبه دری بر دل عشاق تو بازست


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۴۸:ز آتشکده و کعبه غرض سوز و نیازست - وانجا که نیازست که حاجت بنمازست


  33. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۶۲:هیچ دانی که چرا همنفس من بادست - زانکه راز دل من پیش کسی نگشادست


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۷:پیش صاحب‌نظران ملک سلیمان بادست - بلکه آن است سلیمان که ز ملک آزادست

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۲:بسته ی بند تو از هر دو جهان آزادست - وانک دل بر تو نبستست دلش نگشادست


  34. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۷۱:مرا آستانت پناهی خوشست - که خاک درت تکیه‌گاهی خوشست


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۶:رخ دل فروز تو ماهی خوشست - خط عنبرینت سیاهی خوشست


  35. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۰:زلفت به شور و فتنه اگر قلب ما شکست - عمرش دراز باد که بشکست و بازبست


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۰:دیشب درآمد از درم آن ماه چهره مست - مانند دسته ی گل و گلدسته ئی بدست

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۷۱:ای بر عذار مهوشت آن زلف پر شکست - چون زنگئی گرفته بشب مشعلی بدست


  36. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۶:پیش آن سرو روان آب رخ من آب جوست - آب خورد سرو ما گویی مگر از آب روست


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۷:من به قول دشمنان هرگز نگیرم ترک دوست - کز نکورویان اگر بد در وجود آید نکوست


  37. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۵:باده در عشق بار غمخواریست - با صبا باد هر کجا یاریست


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۵۱:بر سر کوی عشق بازاریست - که رخی همچو زر بدیناریست


  38. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۱:ز کفر زلف تو اسلام در پریشانیست - ز چشم کافِر تو فتنه در مسلمانیست


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۸۷:بتی که طرّه او مجمع پریشانیست - لب شکر شکنش گوهر بدخشانیست


  39. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۰:من دگر دم نزنم گر چه دمم همدم نیست - خود مرا زهره که پیش تو بر آرم دم نیست


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۶۲:آن نگینی که منش می طلبم باجم نیست - وان مسیحی که منش دیده ام از مریم نیست


  40. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۶:بیش از این‌ام سر این خاطر شیدائی نیست - طاقت این دل شوریدهٔ سودائی نیست


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۴۹:هیچ دل نیست که میلش بدلارائی نیست - ضایع آن دیده که بر طلعت زیبائی نیست


  41. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۱:می‌دهد باد از تو بوئی، آفرین بر باد باد - من به بویت می‌دهم عمر گرامی را به باد


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۳:یاد باد آنکو مرا هرگز نگوید یاد باد - کی رود از یادم آن کِش من نمی‌آیم به یاد


  42. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۲:تمتع از وصال زلف مشکینت صبا دارد - که در کویت هوائی گشت و زلفت را هوا دارد


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۰:چه بادست اینکه می آید که بوی یار ما دارد - صبا در جیب گوئی نافه ی مشک ختا دارد


  43. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۳:عشق پیدا شد و این راز نهان نتوان کرد - چون عیان است دگر هیچ بیان نتوان کرد


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۳:بر سر کوی تو اندیشه ی جان نتوان کرد - پیش لعلت صفت زاده ی کان نتوان کرد


  44. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۲:گفتم که دمی بنشین تا فتنه نبرخیزد - گفتا نبود عاشق کز فتنه بپرهیزد


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۳:آن فتنه چو برخیزد صد فتنه برانگیزد - وان لحظه که بنشیند بس شور (بپا خیزد)


  45. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۶:گر سرم خاک شود در کف پایت باشد - ور تنم گرد بود، گرد هوایت باشد


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۸۸:گر سر صحبت این بی سرو پایت باشد - بر سرو چشم من دلشده جایت باشد


  46. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۳:در پایش افکنم سر، تا دردسر نباشد - با زلف او دهم دل، تا دل دگر نباشد

    ناصر بخارایی » قطعات » شمارهٔ ۶:شد دشمن جوانی موی سپید بر سر - آن به که جای دشمن بالای سر نباشد


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۶:مردان این قدم را باید که سر نباشد - مرغان این چمن را باید که پر نباشد

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۴:شام شکستگانرا هرگز سحر نباشد - وز روز تیره روزان تاریکتر نباشد


  47. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۳:نتواند که ز خط تو سوادی خواند - هرکه یک حرف سپیدی ز سیاهی داند


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۷:ماجرائی که دل سوخته می پوشاند - دیده یک یک همه چون آب فرو می خواند


  48. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۷:یار رفت از دیده و در دل بماند - دل به زیر بار چون محمل بماند


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۸۷:دل بدست یار و غم در دل بماند - خارم اندر پای و پا در گل بماند


  49. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۵:هرکس حکایتی ز جمالت شنیده‌اند - ور نه به دیده صورت رویت ندیده‌اند


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » المطائبات و المقطعات » شمارهٔ ۳ - فی المطایبه:روزی وفات یافت امیری در اصفهان - ز آنها که در عراق بشاهی رسیده اند

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۷:این دلبران که پرده برخ در کشیده اند - هر یک بغمزه پرده ی خلقی دریده اند


  50. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۴:رندم و عاشق و دیوانه به آواز بلند - عیب معبود مکن زاهد و بر ریش مخند


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۳:سوی دیرم نگذارند که غیرم دانند - ور سوی کعبه شوم راهب دیرم خوانند

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۶۴:می کشندم بخرابات و در آن می کوشند - که بیک جرعه ی می آب رخم بفروشند


  51. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۹:مه تو را ماند اگر ماه به گفتار آید - راست سروی تو اگر سرو به رفتار آید

    ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۱:اگر آن سرو گل‌اندام به رفتار آید - به هوایش دل آشفته گرفتار آید


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱۱۶:هر که با نرگس سرمست تو در کار آید - روز و شب معتکف خانه ی خمّار آید


  52. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۶:ماه است رخ یار، به ما خوش نبرآید - سرو است قد دوست، به بر می‌ندرآید


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۵:چون برقع شبرنگ ز عارض بگشاید - از تیره شبم صبح درخشان بنماید

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۱:عشقست که چون پرده ز رخ بازگشاید - در دیده ی صاحب نظران حسن نماید


  53. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۰:اگر به رنگ و بوی تو گل به گلستان آید - هزار بلبل سرمست در فغان آید


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۳:نسیم باد صبا چون ز بوستان آید - مرا ز نکهت او بوی دوستان آید


  54. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۱:گر تو داری به عاشقان اقرار - هر چه جز عاشقی‌ست هیچ انگار


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۱۹ - فی الموعظه:همه را گُل بدست و ما را خار - همه را بهره گنج و ما را مار

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۲۳ - فی مدح الصاحب الاعظم جمال الدین احمد:ای بصورت چو صد هزار نگار - خجل از صورت تو نقش نگار

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۷:ماه یا جنتست یا رخسار - شهد یا شکّرست یا گفتار

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۰:ای خوشا وصل یار و فصل یار - نغمه ی بلبل و گل و گلزار


  55. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۲:گر شود با من ز لطف آن مه‌رخ عیّار یار - نخل امید من آرد در جهان این بار بار


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۲۰ - فی مدح السلطان الاعظم ابوالمجاهد محمد شاه انارالله برهانه:دوش چون پیروز شد بر روم شاه زنگبار - موکب سلطان هندستانشد از شام آشکار

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » ترکیبات » شمارهٔ ۳ - فی منقبة اسد الله الغالب علی بن ابیطالب علیه السلام:مرحبا ای نکهت عنبر نسیم نوبهار - جان فدای نفخه ات باد ای شمیم مشگبار

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » قطعات » شمارهٔ ۲۴ - فی الشکوی عن تعویق الاحسان:دی دمی با غمگساری باز می گفتم غمی - از بلای تنگدستی و جفای روزگار

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » مدایح و مناقب » شمارهٔ ۱۵ - فی الموعظه:چون مقام عبرتست این منزل ناپایدار - پیر عقلت چند گوید کای جوان الاعتبار


  56. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۶:زان لب و دندان چون لعل و گهر - اشک چون سیمم رود بر روی زر


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۲۲:قلب قلب قلب با قلب جگر - نام خورشیدی بود زرّین کمر


  57. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۹:آسان شود به صبر همه کار غم مخور - تو یار باش اگر نبود یار غم مخور


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۸:گر یار یار باشدت ای یار غم مخور - گنجت چو دست می دهد از مار غم مخور


  58. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۴:پیش ما خاک آستان نیاز - بهترست از چهار بالش ناز


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۱:پیش عاقل نیاز چیست نماز - پیش عاشق نماز چیست نیاز


  59. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۵:شراب‌خواره‌ام و رند و مست و شاهد باز - به جرم خویش مقرم، مِی آر و شاهد باز


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱۶۶:کجا بود من مدهوش را حضور نماز - که کنج کعبه ز دیر مغان ندانم باز


  60. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۸:مرحبا ای نگار روح‌افروز - شکرلله که دیدمت امروز


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۲:این غزل یک دو نوبت از سر سوز - بلبلی باز گفت در نوروز


  61. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۷:چو خیال گشتی ای تن، خبری ده از میانش - چو غبار گشتی ای سر، بنشین بر آستانش


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۷:اگر او سخن نگوید سخنست در دهانش - و گر او کمر نبندد نظرست در میانش


  62. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۴۰۰:به دندان‌مزد افشاندیم جان بر لعل خندانش - دریغا این نواله نیست اندر خورد دندانش


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۳۱ - فی مدح الصاحب السعید جمال الدولة و الدین احمد:چه کاخست این که کیوانست جفت طاق ایوانش - قمر خشتی ز دیوارش فلک رکنی از ارکانش


  63. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۴۰۴:چو برکشید به وقت سحر خروس خروش - می چون خون کبوتر ز حلق بلبله نوش


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۱:چو جام لعل تو نوشم کجا بماند هوش - چو مست چشم تو گردم مرا که دارد گوش


  64. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۹:ای چشم سیاه تو بلای دل عاشق - ای زلف پریشان تو مجموع خلایق


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱۷۸:شمیم باغ بهشتست یا نسیم عراق - که گشت زنده ز انفاس او دل مشتاق


  65. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۱:نمود صبح ازل آفتاب روز وصال - هوای عشق مرا در ربود ذره مثال

    ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۲:شنیده‌ایم که عشاق مستقیم احوال - به درد هجر بمردند بر امید وصال


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۴:چو هیچگونه ندارم بحضرت تو مجال - شوم مقیم درت بالغدّو و الآصال

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۶:زهی ز باده ی لعلت در آتش آب زلال - یکی ز حلقه بگوشان حاجب تو هلال

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » قطعات » شمارهٔ ۵ - و له ایضاً:زهی ز شرم عطای تو آب گشته بحار - ز دست حلم تو بر خاک ره نشسته جبال


  66. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۳:هنوز در دل مائی و پیش دیده مقابل - که منقطع نشود دوستی به قطع منازل


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۹:دلم ربودی و رفتی ولی نمی روی از دل - بیا که جان عزیزت فدای شکل و شمایل

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱۸۴:مقاربت نشود مرتفع ببعد منازل - که بعد در ره معنی نه مانعست و نه حائل


  67. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۶:دل من می‌کشد و چون نروم از پی دل - سوی دلبر که دل‌ آرام نگیرد با گِل

    ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۴۳۰:بگذر ای عاقل و بگذار مرا لایعقل - بر سر کوی بتان پای به گل دست به دل


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱۸۲:باغبان گو برو مپیما کز گل - بدم سرد سحر باز نیاید بلبل


  68. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۹:مهی در برج ما کرده است منزل - که چون مهرست ماهش در مقابل

    ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۴۳۱:دگر ره بر خدا کردم توکل - مرا از خار این ره بشکفد گل


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۱:زهی زلفت شکسته نرخ سنبل - گلستان رخت خندیده بر گل


  69. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۴۳۶:رفتم گر از نشستن ما می‌شوی ملول - زین در کجا روم که بیابم درِ قبول


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱۸۳:یا مُسرع الشمال اذا تَحصل الوصول - بلغ تحیتی و سلامی کما اقول


  70. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۴۳۸:در سر من هست هوای مدام - سوختم از پختن سودای خام


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۴:نوبتی صبح برآمد ببام - نوبت عشّاق بگوی ای غلام


  71. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۴۴۳:من اگر از سرِ مستی به جنون پیوستم - به سر دوست که دیوانه نی‌ام، سرمستم


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۰:چو چشم مست تو می پرستم - چو دُرج لعل تو نیست هستم

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱۹۳:من از آن لحظه که در چشم تو دیدم مستم - کارم از دست برون رفت که گیرد دستم


  72. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۴۵۲:تا زلف تو برداشتم و روی تو دیدم - در وصف نیامد که چه دیدم، چه کشیدم


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۳:روزی بسر کوی خرابات رسیدم - در کوی خرابات یکی مغبچه دیدم


  73. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۴۷۵:تنم گردی است سرگردان به گرد دامن جانم - بیار آبی روان ساقی، مگر گردی بر افشانم


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۱:من آن مرغ همایونم که باز چتر سلطانم - من آن نوباوه ی قدسم که نزل باغ رضوانم


  74. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۴۸۵:به پرسشی دل من شاد کن که غمگینم - ببخشم از لب خود بوسه‌ای که مسکینم


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » المطائبات و المقطعات » شمارهٔ ۱۵ - وله:شبی ز درد شکم بیخبر بیفتادم - چنانک جامه ی جان چاک می زدم ز الم

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱۹۸:بلبلان که رساند نسیم باغ ارم - بتشنگان که دهد آب چشمه ی زمزم

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱۹۹:چو بر کشی علم قربت از حریم حرم - ز ما ببادیه یادآر از طریق کرم


  75. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۵۰۲:دوش ما را خبر وصل تو می‌داد نسیم - جان بدادیم و بکردیم ادای تعظیم

    ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۵۰۳:نسخهٔ سنبل تو پیش گل آورد نسیم - گل به شکرانهٔ او خردهٔ زر داد به سیم


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۲:شمع بنشت زباد سحری خیز ندیم - که ز فردوس نشان می دهد انفاس نسیم


  76. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۵۰۴:هر دم چو باد می‌برد از کوی تو نسیم - خوش می‌کند مشام من از صحبت قدیم


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۲۰۰:اکنون که از بهشت نشان می دهد نسیم - بنشان غبار ما بنم ساغر ای ندیم


  77. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۵۱۴:گر تو نکرده‌ای جدا، دل ز تعلقات تن - بر سر کوی او مبر، زحمت جان خویشتن


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۷:بلبل خوش سرای شد مطرب مجلس چمن - مطربه ی سرای شد بلبل باغ انجمن


  78. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۵۱۵:حالیا خواهم فشاند از دامن جان گرد تن - یوسفم را چند پنهان دارم اندر پیرهن


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۱:نی نگر با اهل دل هر دم بمعنی در سخن - بشنو از وی ماجرای خویش بیخویشتن

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۴:خطّ زنگاری نگر از سبزه برگرد سمن - کاسه ی یاقوت بین از لاله در صحن چمن

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۹:ای ز سنبل بسته شادروان مشکین بر سمن - راستی را چون قدت سروی ندیدم در چمن

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۴۹:قلب عکس و عکس قلب قلب را ترکیب کن - تا بدانی نام آن سرو سمن سیمای من

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۶۳:قلب نعل و پای مقلوب مصحّف را بزن - بر سر شه تا بدانی نام سیم اندام من

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۲۳۲:دوش چون از لعل میگون تو می گفتم سخن - همچو جام از باده ی لعلم لباب شد دهن


  79. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۲:شب آخر زمان تیره است ساقی بادهٔ روشن - به صبح از مشرق ساغر بر آور افتاب‌دن


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۵۰ - فی مدح الصاحب الاعظم دستور المعظم شمس الحق و الدین محمود صاین قاضی نور الله مرقده:الا ای جعد چین بر چین مشکین کمند افکن - گرفته آفتابت جیب و ماه و مشتری دامن


  80. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۷:تابی ز رخت در دل ماهست ولیکن - با مهر نگردد مه روی تو مقارن


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۴۸:با فضله ی زنبور چو یک نیمه ی هاون - ترکیب کنی نام بزرگیست معین


  81. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۵۶۰:حلقه حلقه زلف تو بسته است بر کارم گره - یا بپوشیدی ز سهم تیر آه ما زره


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » مدایح و مناقب » شمارهٔ ۲۴ - فی مدح السلطان الاعظم الخان الاعدل الاکرم معزالدنیا و الدین جانی بیگ خان خلّد الله سلطانه:ای ز خاک درگهت خضر آب حیوان یافته - عمر خضر و ملک اسکندر ز یزدان یافته


  82. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۵۷۰:نیست سرگشته‌تر از من به جهان باد صبائی - که سلامی ببرد از من سرگشته به جائی


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۸:گر تو شیرین شکر لب به شکر خنده درآیی - به شکر خندهٔ شیرین، دل خلقی بربایی


  83. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۵۷۲:جانا اگر به تنها، داری سر جدائی - با ما چو صبح یکدم، از مهر خوش بر آئی


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۳:گفتا تو از کجایی کآشفته می‌نمایی - گفتم منم غریبی از شهر آشنایی


  84. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۵۷۴:عالم چو سراب است، طلب کن تو سر آبی - می نوش که خوشتر ز سراب است شرابی


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۲۸۲:ای روضه ی رضوان ز سر کوی تو بابی - وی چشمه ی کوثر ز لب لعل تو آبی


  85. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۵۸۹:ای که در دیده خیال تو کند پرده‌دری - تا کی از دیدهٔ صاحبنظران پرده دری


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۳:ای که بر دیدهٔ صاحب‌نظران می گذری - پرده بردار که تا خلق ببینند پری


  86. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۵۹۳:ضعیفان قوی چون مور دل دارند جان بازی - تو ترک نیک بد خوئی و تازی تیر می‌تازی

    ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۵۹۴:به روز وصل از رویت، چو برقع می‌براندازی - من از خود می‌شوم غایب، تو با خود عشق می‌بازی


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۲۷۳:میا در قلب ای دل که بازی نیست جانبازی - مکن بر جان خویش آخر ز راه کین کمین سازی

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۲۷۴:سحر چون باد عیسی دم کند با روح دمسازی - هزار آوا شود مرغ سحر خوان از خوش آوازی


  87. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۶۰۹:اگر جمال تو نبود فروغ جنت اعلی - درخت نار بر‌آید به زیر سایهٔ طوبی


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۹:مگر بدیده مجنون نظر کنی ورنی - چگونه در نظر آید جمال طلعت لیلی


  88. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۶۱۴:ای خرده‌ای ز رشک عقیق تو جام می - جان من است لعل تو، جانم فدای وی


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۲۷۵:ای از حیای لعل لبت آب گشته می - خورشید پیش آتش روی تو کرده خوی


  89. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۶۱۶:تو سروی ای صنم یا بوستانی - تو جانی ای پری یا جان جانی


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۴:گهم رانی و گه دشنام خوانی - تو دانی گر بخوانی ور برانی

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۸:أرّوض الخُلدام مغنی الغوانی - أضوء الخَدِ أم برقٌ یمانی

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » قطعات » شمارهٔ ۱۰ - کتب علی کتابه مغتسل:الا ای عین آب زندگانی - منوّر از تو چشم کامرانی

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » قطعات » شمارهٔ ۱۱ - فی طلب العیادة:جهان جود شمس دین و دولت - زهی طبع تو در دانش جهانی

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » قطعات » شمارهٔ ۱۲ - کتب مولانا الاعظم شمس الدین النخجوانی الی صاحب الکتاب:کمال دین سپهر فضل خواجو - جهان علم و دریای معانی

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » قطعات » شمارهٔ ۱۳ - فاجابة بهذه القطعه:فروغ اختر دین محمد - سپهر فضل شمس نخجوانی


  90. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۶۱۷:کمال معنی انسان و صورت جانی - جهانیان به حقیقت تنند و تو جانی


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » قطعات » شمارهٔ ۱۶ - فی الاستیهاب:مدیر نقطه ی عالم مدار مرکز ملک - جهان پناه سلیمان فر آصف ثانی

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » قطعات » شمارهٔ ۱۷ - بمدح المولی الاعظم رکن الدین البکرانی:چو شاه شرق ز یغمای روم باز آمد - پیاده گشت از این سبز خنک چوگانی


  91. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۶۱۸:مرا چون حلقهٔ زلفت بر آتش چند پیچانی - که از سودای تو عمرم سیه شد در پریشانی

    ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۶۲۰:مرا دشوار می‌آید که با رویت به آسانی - مقابل گردد آئینه به روی سخت و پیشانی


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۶۲ - فی مدح المولی الاعظم خلاصة العترة النبویه زبدة آل المصطفویه حمید الملة و الدین ادام الله برکة انفاسه الشریفه:الا ای لعبت قدسی بیار آن راح ریحانی - که با روح القدس ما را سماعی هست روحانی

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۱:دلا بر عالم جان زن علم زین دیر جسمانی - که جانرا انس ممکن نیست با این جن انسانی


  92. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۶۱۹:تا کی چو سگم از نظر خویش برانی - وقت است که چون باز مرا باز بخوانی

    ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۶۲۲:ای یاد تو غایب ز زبان و دل ما نی - هرگز تو کنی یاد من سوخته یا نی؟


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۴:دی سیر برآمد دلم از روز جوانی - جانم به لب آمد ز غم و درد نهانی


  93. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۶۲۱:روی دربست به ما ابرویت از پیشانی - ماه را نیست چنان روی و چنین پیشانی


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۷:کامت اینست که هر لحظه ز پیشم رانی - وردت اینست که بیگانه ی خویشم خوانی


  94. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۶۲۹:از حیای عارض تو گل برآمد سرخ روی - عارضش حسنی که دارد سر به سر رنگ است و بوی


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۲۷۰:ایکه گوئی کز چه رو سرگشته می گردی چو گوی - گوی را منکر نشاید گشت با چوگان بگوی


  95. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۶۳۳:روزی که برد بادم چون خاک به هر سوئی - هر ذرهٔ خاکم را باشد ز وفا بوئی


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۶:برخیز که بنشیند فریاد ز هر سویی - زان پیش که برخیزد صد فتنه ز هر کویی


  96. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۶۳۴:راضی نمی‌شوم ز وصالت به گفت و گوی - برخاستم چو باد درین ره به جستجوی


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۰:ای لاله زار آتش روی تو آب روی - بر باد داده آب رخ من چو خاک کوی


  97. ناصر بخارایی » قطعات » شمارهٔ ۱ - : در مدح جلال‌الدین هوشنگ شاه:به بارگاه سلیمان که عرضه می‌دارد - که نیست مسکن معلوم مور مسکین را


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۷:چو در گره فکنی آن کمند پرچین را - چو تاب طرّه به هم برزنی همه چین را


  98. ناصر بخارایی » قطعات » شمارهٔ ۵:پیر دبیر خواجهٔ آفاق خواجگی - ای خواجگی ز رفعت نام تو نامدار


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۲۱ - فی مدح الملک الاعظم معز الدنیا و الدین ملک حسین طاب ثراه:آن بحر دم کشت و ازو دهر پر بخار - با کوه آتشست و ازو چرخ پر شرار

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۲۵ - فی مدح الصاحب الاعظم منشی الممالک الایلخانیه صدر الدین یحیی القزوینی:چو نشد ز بام طارم این نیلگون حصار - منجوق چتر خسرو سیاره آشکار

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۲۸ - فی مدح صاحب الاعظم تاج الدولة و الدین العراقی و تهنیة بالزفاف:چون نو عروس حجله ی سیمین زرنگار - در رخ کشید طره ی مشکین مشگبار

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۱:سبحان من یسبّحه الرَّمل فی القفار - سبحان من تقدّسه الحوت فی البحار

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۵:ای نغمه ی خوشت دم داود را شعار - وی عندلیب را نفست کرده شرمسار

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۹:مائیم و عشق و کنج خرابات و روی یار - ساقی ز جام لعل لبت باده ئی بیار


  99. ناصر بخارایی » رباعیات » شمارهٔ ۲:اشکم چو عقیق است ز درج گهرت - پشتم چو کمان گشت ز تیر نظرت


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۳۰:ای سرمه چشم اختران خاک درت - قرص زر آفتاب طرف کمرت


  100. ناصر بخارایی » رباعیات » شمارهٔ ۴:هر چند به چالاکی آن دلبر نیست - ما را طمع وصال او در خور نیست


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۵:هر چند فلک ز رتبتت برتر نیست - بیرون ز جنابت فلکی دیگر نیست


  101. ناصر بخارایی » رباعیات » شمارهٔ ۱۵:با سنبلش آویختم از روی نیاز - گفتم من سودا زده را چاره بساز


    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۷۷:گفتم روزم گفت بدین روز مناز - گفتم که شبم گفت مکن قصّه دراز

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۷۵:مطرب بزن و غمزدگان را بنواز - باشد که دل سوخته آید بر ساز

    خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۷۶:ایمرغ دلم کرده بکویت پرواز - چشمم ز پی کبوتر وصل تو باز