زهی بنای مبارک اساس متین
که چار رکن تو چون حصن چرخ باد حصین
برای روزن بام جلال تو آورد
فلک ز فلکهٔ خورشید شمسهٔ زرین
فلک نهد چو زمین سر به پای دیوارت
که زیر دست هوای تو شد بهشت برین
به سدهٔ تو شهان بس که روی بنهادند
بساط خاک درت شد نگارخانهٔ چین
به شکل آینه شد خاک آستانهٔ تو
سران ز بس که در او سودهاند لوح جبین
مگر ز قطعهٔ فردوس بیت معموری
که از تو نظم جهان یافت زینت تضمین
ز بهر کهگل دیوار و سقف معمورت
عبیر و مشک به آب حیات کرد عجین
بر آستان تو رضوان کشد به فراشی
به جای طرهٔ جاروب زلف حورالعین
تو شاه بیت کمالی و بهر حسن جمال
ترا و شعر مرا نیست حاجت تحسین
حریم حضرت تو بوستان مینو را
ببرد آب و طراوت به لطف ماء معین
هوای معتدل گلشنت ز دلگرمی
دماندی نفس سرد از گل و نسرین
سماع نالهٔ محزون نکرده ایوانت
مگر که از غزل تر ترانههای حزین
صبا ز خاک درت بوی اگر برد، یابند
چهار فصل جهان اعتدال فروردین
ترا چه وصف از این به که صدر صفهٔ تو
شدهست مسند سلطان جلال ملت و دین
خدایگان جهان شاه شیر دل هوشنگ
که پیش حملهٔ او روبهی بود گرگین
ملک خصال فلک قدر مشتری طالع
زحل محل قدر قدرت قضا تمکین
شهاب نیزه بهرام تیغ قوس کمان
سپهر مسند اکلیل تاج مهر نگین
ستاره کوکبهٔ ماه عزم کیوان حزم
سحاب راتبهٔ کان یار بحر یمین
یگانهای که چو خورشید گر بر آرد تیغ
شود مسخر حکمش تمام روی زمین
آیا شهی که فلک تا هزاره دیده گشاد
به قرنها و قرانها ترا تدید قرین
چنان ز عدل تو میزان مملکت شد راست
که میل سوی کبوتر نمیکند شاهین
ز خوان جود تو قرصی و خوشهٔ عنبی است
نهاده بر طبق آسمان مه و پروین
به باد داد سخایت ذخایر کان را
که تا دگر نکند زر به زیر خاک دفین
رسید طنطنهٔ کوس تو به گوش سپهر
دماغ خالی او پر شد از صدای طنین
بر آستان تو گر نهد به مکر عدو
ز بهر خواب عدم راست میکند بالین
ز بهر کشتن خصم تو مشتری از چرخ
کشیده داشت کمان و گشاده داشت کمین
دو نیم گردد از بیم در مشیمهٔ خون
خیال تیغ تو گر بگذرد به وهم جنین
شود به شکل سمندر مقیم در آتش
ز بیم پنجهٔ شیر افکن تو شیر عرین
زبان تیغ تو چون در گلوی خصم آید
همه مآثر شکر تو میکند تلقین
چو شانه سر به سر دشمن تو پا بوس است
زمانه اره نهد بر سر شکسته رسین
شها پیاده چو رخ بر بساط تو سودم
شوم ز فر تو به سر اسب پیلتن فرزین
مرا پیادهٔ دیگر به رسم فرزین بند
ضرورت است که باشد برای بستن زین
چو عاجز است ز اعجاز در سخن ناصر
رساند شعر متین را به حد سحر مبین
شکر به کام وی آن گه رسد که برخواند
به سمع خسرو عادل حکایتی شیرین
چو بنده مدح سرائی و چون تو ممدوحی
مناسب است چو با روح قدس نور یقین
قبول تو ثمن در آب دار من است
سخن ز تربیت تو شده است در ثمین
به آستان تو یعنی به آسمان سوگند
به خاک پای تو یعنی به نور دیده یمین
اگر چه خاطر تنگم مقام دلگیر است
شدست مهر تو در صحن سینهٔ صدر نشین
همیشه تا که بود روح را به حکم ازل
سوی بقای ابد لطف کردگار معین
ترا بقای ابد باد و در حمایت تو
بقای آنکه بگوید بر این دعا آمین
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر در مدح یک پادشاه نوشته شده است و به توصیف ویژگیها و فضایل او میپردازد. شاعر با زبانی پررمز و نمادین آسمان و زمین را در وصف عظمت و جلال پادشاه و هنرمندی او به تصویر میکشد. او اشاره میکند که پادشاه به گونهای است که حتی فلک نیز به او افتخار میکند و به واسطهی عدالت او، کشور در آرامش و امنیت است. در ادامه به ویژگیهای پادشاه از جمله شجاعت، بخشندگی و حکمت اشاره میشود و شاعر از امید به لطف الهی و بقا و دوام او سخن میگوید. در نهایت، شاعر دعا میکند که پادشاه همواره در حمایت خداوند باشد.
هوش مصنوعی: بنا و ساختار تو بسیار خوشیمن و مستحکم است، که چهار پایهات مانند قلعهای در برابر بادهای تند آسمان است.
هوش مصنوعی: فلک برای بام با شکوه تو، نور زرین خورشید را به ارمغان آورده است.
هوش مصنوعی: اگر آسمان به زمین تکیه کند و به دیواری که تو ساختهای احترام بگذارد، بدان که زیر نظر تو، بهشت برین شکل میگیرد.
هوش مصنوعی: در دوران تو، فرمانروایان زیادی به تو احترام گذاشتند و با توجه به مقام و جایگاهت، زمین در حضور تو به یک نگارخانه زیبا تبدیل شده است.
هوش مصنوعی: خاک آستان تو مانند آینه شده، زیرا سرها به خاطر نذری که برای تو دادهاند، بارها بر آن سجده کردهاند.
هوش مصنوعی: آیا ممکن است از قطعهای از بهشت، خانهای آباد به وجود آید که به خاطر تو، زیبایی و نظم جهان را به خود بگیرد؟
هوش مصنوعی: به خاطر دلخواه تو، دیوار و سقف این خانه را با عطر و خوشبوئی آمیختهام، مانند آب حیات.
هوش مصنوعی: در درگاه تو، بهشتیان با خوشحالی و آرامش خدمت میکنند و به جای اینکه موهای زیباترین زیبایان را در دست بگیرند، از زیبایی تو مراقبت میکنند.
هوش مصنوعی: تو بهترین و کاملترین هستی و زیباییات به قدری است که نیازی به تحسین شعر من نداری.
هوش مصنوعی: حریم تو مانند بوستان بهشتی است که آب و سرسبزی آن به برکت چشمه زلالی است.
هوش مصنوعی: هواي مطبوع و دلپذير گلستانت به خاطر گرمی و محبت دل است، ولی نفس سردی که از گلها و نسرین به مشام میرسد، احساس دیگری را به وجود میآورد.
هوش مصنوعی: ایوان تو تنها با نالههای غم انگیز همراهی نکرده است، مگر اینکه از شعرهای غمانگیز و دلنواز الهام گرفته باشد.
هوش مصنوعی: اگر نسیم از خاک در تو بویی به همراه بیاورد، تمام چهار فصل سال به تعادل و زیبایی بهاری خواهند رسید.
هوش مصنوعی: تو را چه داستانی میتوان گفت وقتی که جایگاه تو، چون تخت شاهی، محل تجلی عظمت و شکوه ملت و دین گشته است؟
هوش مصنوعی: خدای بزرگ جهان، شاه دلیر و شجاعی مانند هوشنگ وجود دارد که در برابر قدرت و شجاعت او، حتی گرگ نیز مانند یک روباه به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: ملک دارای ویژگیهای آسمان است. برجستهترین سیاره، مشتری، و در کنار او زحل وجود دارد. اینجا مکانی است که قدرت و قضاوت در آن شکل میگیرد و اراده میتواند در آن به ظهور برسد.
هوش مصنوعی: شهاب مانند نیزهای است که به دست بهرام، خدای جنگ و پیروزی، پرتاب میشود. تیغ قوس و کمان آسمان مانند نشانی از قدرت و زیبایی است، و تاج مهر با نگینش نمادی از زیبایی و شکوه را به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: ستاره مانند درخشش ماه است که به سمت سیاره زحل میرود و ابرها را به نظم در میآورد، چنانکه که یار دریا به سمت راست خود حرکت میکند.
هوش مصنوعی: تنها کسی که مانند خورشید میدرخشد و قدرتش را به نمایش میگذارد، تمام زمین را تحت فرمان خود در میآورد.
هوش مصنوعی: آیا شاهی که آسمان تاکنون او را مشاهده کرده است، در قرنها و سالها به تو نزدیک شده است؟
هوش مصنوعی: عدل تو به قدری در مملکت برقرار شده است که حتی شاهین با همه ماهر بودنش به سمت کبوتر نمیتازد.
هوش مصنوعی: از سفرهٔ بخشش تو، لقمهای و خوشهای از انگور بر روی سطح آسمان ماه و ستاره پروین قرار دارد.
هوش مصنوعی: سخایت و بخشش تو مانند گنجی است که به باد سپرده شده، تا دیگران نتوانند آن را در زیر خاک دفن کنند و از آن بهرهمند شوند.
هوش مصنوعی: صدای زیبا و دلنواز تو به آسمان رسید و گوش آن به شدت پر شد از پژواک این صدا.
هوش مصنوعی: اگر دشمن به نیرنگ و فریب بر درگاه تو بیفتد تا خواب بیپرده و بیحالی را بیابد، حقیقتاً بر سر بالین تو قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: برای نابود کردن دشمن، مشتری (سیاره) از آسمان کمانی به زمین فرستاده و برای شکار آماده نشسته است.
هوش مصنوعی: اگر تیغ خیال تو از درون رحم بگذرد، دل دو نیم خواهد شد از ترس.
هوش مصنوعی: شما به قدری قوی و ترسناک هستید که حتی میتوانید مثل یک سمندر در آتش زندگی کنید و از قدرت و خطر شیر جنگل بترسید.
هوش مصنوعی: وقتی زبان تند و تیز تو به گلوی دشمن برسد، تمام ویژگیهای خوب و شیرین تو را یادآور میشود.
هوش مصنوعی: زمانی که دشمنان تو در زندگی هستند، میتوان فهمید که شرایط دشوار و سختی برای تو وجود دارد. اگر زمان بر سرت فشار بیاورد و تو را آزرده کند، این نشان دهنده قدرت و صلابت توست.
هوش مصنوعی: اگر با پای پیاده به پیش تو بیایم و چهرهات را ببینم، از زیباییات به اندازهای سرشار میشوم که انگار سوار بر اسب یک قهرمان شدهام.
هوش مصنوعی: من برای بستن زین به یک پیادهروی دیگر نیاز دارم که به مانند فرزین باشد.
هوش مصنوعی: وقتی کسی در بیان و سخن گفتن ناتوان باشد، ناصر اثر ارزشمندی را به جادوگری باورنکردنی میرساند.
هوش مصنوعی: شکر زمانی در دل او احساس میشود که داستانی خوشایند و شیرین از لبان خسرو عادل بشنود.
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه من مداح هستم و تو سزاوار ستایش، این همکاری میان ما مناسب است، مانند وجود نور یقین در روح قدس.
هوش مصنوعی: قبول تو باارزشترین چیزی است که من دارم و گفتههایم به خاطر تربیت تو به وجود آمده است.
هوش مصنوعی: به درگاه تو، مانند سوگند به آسمان، و به خاک پای تو، مانند روشنایی چشمانم.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه دلم گرفته و فضای ذهنم تنگ است، عشق تو در قلب من جا گرفته و در صدر احساساتم نشسته است.
هوش مصنوعی: روح انسانی همیشه تحت سرپرستی و لطف الهی قرار دارد و این حمایت از ابتدای خلقت تا پایان عمر ادامه دارد و به سمت جاودانگی هدایت میشود.
هوش مصنوعی: امیدوارم که تو همیشه پایدار بمانی و کسی که دعا کند برای این خواسته، نیز در حمایت تو دوام داشته باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ترنج بیدار اندر شده به خواب گران
گل غنوده برانگیخته سر از بالین
هرآن که خاتم مدح تو کرد در انگشت
سر از دریچه زرین برون کند چو نگین
بخار دریا بر اورمزد و فروردین
همی فرو گسلد رشته های درّ ثمین
ز آب پاک دهان پر ستاره دارد ابر
ز باد پاک شکم پر ستاره دارد طین
بمشکرنگ لباس اندرون شدست هوا
[...]
همی کند به گل سرخ بر بنفشه کمین
همی ستاند سنبل ولایت نسرین
بنفشه و گل ونسرین و سنبل اندر باغ
به صلح باید بودن چو دوستان، نه بکین
میان ایشان جنگی بزرگ خواهد خاست
[...]
بشکل غالیه دانیست لاله ، یاقوتین
نشان غالیه اندر میان غالیه دان
بتی بمهر چو لیلی بچهر چون شیرین
بوصل او دل من شاد و عیش من شیرین
مثل زنند بشیرین لبش و لیکن هست
حدیث کردن شیرین او به از شیرین
اگر بچین بنگارند نقش چهره او
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.