ای که در دیده خیال تو کند پردهدری
تا کی از دیدهٔ صاحبنظران پرده دری
باز آیم ز همه گر ز درم باز آئی
بگذرم از سر خود گر ز سرم بر گذری
گفتهای دل مده از دست و نظر با خود دار
نظرم پیش تو خود نیست، تو پیش نظری
خبر بی خبران بر همه آفاق رسید
تو هنوز از خبر بی خبران بیخبری
جان سپر ساختهام پیش خدنگ چشمت
در جهان نام برآوردهام از جان سپری
پاک گشتیم چو آئینه ز خود هر وقت
که به خود شیفته گردی به سوی خود نگری
ای صبا در سر زلفش مرو و جان مطلب
که همه وقت از آن دام بلا جان نبری
من چو بلبل به فغان آمدم از شوق ولی
برگ فریاد ندارد گل صد برگ تری
دوش در خون شده خار مژهٔ ناصر دید
از حسد لرزه بر افتاد به برگ طبری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این ابیات از شاعر به توصیف عشق و دلدادگی پرداخته و حاکی از اشتغال خاطر و آرزوهاست. شاعر از معشوق میخواهد که بیپرده در عشقش درآید و اذعان دارد که اگر او بازگردد، او نیز به سمت او خواهد آمد. در همین حال، شاعر به خود میگوید که از دل خود نباید دور شود و به نظارتی بین خود و معشوق اشاره میکند.
شاعر بیان میکند که با وجود خبرهایی که در هر جا منتشر شده، معشوق هنوز از «خبر بیخبران» بیخبر است. او جان خود را فدای زیبایی معشوق کرده و از زیبایی و عشق به آن میگوید. همچنین، شاعر از خود به عنوان بلبل فریادزنی یاد میکند که از شوق عشق پراشکست و به حقیقت تلخی از حسادت و غم عشق اقرار میکند. در نهایت، تصویری از دلدادگی و درد عشق به تصویر کشیده میشود.
هوش مصنوعی: شما که در ذهن دیگران تصویری خاص از خود را به نمایش میگذاری، تا کی میخواهی از نگاه کارشناسان و صاحبنظران پنهان بمانی؟
هوش مصنوعی: اگر از دور برگردی و به سراغم بیایی، حتی اگر به خاطر تو جانم را هم بدهدم، برایت گذشت میکنم.
هوش مصنوعی: تو گفتهای که دل را از دست نده و نظر را با خودت نگهدار. در حالی که من هیچ نگاهی به تو ندارم، اما تو دائماً در نظر من هستی.
هوش مصنوعی: خبر از بیخبران به همه جا رسیده است، در حالی که تو هنوز از آن بیخبری.
هوش مصنوعی: من برای چشمانت جانم را به عنوان سپر قرار دادهام و در این دنیا نامی شناخته شده برای خود ساختهام.
هوش مصنوعی: هر زمان که خود را از خودخواهی و خودپسندی خالی کنیم، مانند آینه پاک و روشن میشویم. بنابراین، وقتی به خودمان مینگریم، بهتر است که به ویژگیهای مثبت و واقعیمان توجه کنیم و به خودشیفتگی دچار نشویم.
هوش مصنوعی: ای نسیم، از گیسوی او دور نشو و جانت را طلب نکن، چرا که هر لحظه در این دام سرنوشت خطرناک میتوانی جانت را از دست بدهی.
هوش مصنوعی: من مانند بلبل از شوق به ناله و فغان درآمدم، اما گل صدبرگ نمیتواند فریاد بزند و به شور و شوق من پاسخ دهد.
هوش مصنوعی: شب گذشته، هنگامی که چشم ناصر به خون خاری افتاد، از حسد لرزشی به او دست داد که مانند برگهای درختان طبرستان بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دل من خواهی و اندوه دل من نبری
اینْت بیرحمی و بیمهری و بیدادگری
تو بر آنی که دل من ببری دل ندهی
من بدین پرده نیم، گر تو بدین پرده دری
غم تو چند خورم و انده تو چند برم
[...]
چون به هم کردی بسیار بنفشهٔ طبری
باز برگرد به بستان در چون کبک دری
تا کجا بیش بود نرگس خوشبوی طری
که به چشم تو چنان آید، چون درنگری
آلت کشتن داری صنما غمزه و کارد
زین دو ناکشته ز دستت نرهد جانوری
تو مرا جانی و چون با تو بوم جانوری
زنده گردم که ز دیدار تو یابم نظری
می بترسم که مرا روزی بکشی تو از آنک
[...]
گشت تابنده ز گردون معالی قَمَری
گشت تابنده ز دریای معانی گهری
سال تو فرخ و فرخنده شد از شادی آنک
ملکالعرش عطا داد ملک را پسری
ملک باغ است و در آن باغ ملک سنجر هست
[...]
شیفته کرد مرا هندوکی همچو پری
آنچنان کز دل عقل شدم جمله بری
خوشدلی شوخی چون شاخک نرگس در باغ
از در آنکه شب و روز درو در نگری
گرمی و تری در طبع هلاک شکرست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.