مرا چون حلقهٔ زلفت بر آتش چند پیچانی
که از سودای تو عمرم سیه شد در پریشانی
مسوزانم چو عود اول به آخر گر نمیسازی
مکش چون نامه خط بر من به پایان گر نمیخوانی
شب هجرن تو آموخت سوز و گریه شمع از من
ولی چون من کجا باشد به دلسوزی و گریانی
همیخواهم که دوزم دیده را از سوزن مژگان
که تا از چشم من بیرون نیفتد راز پنهانی
سر اندر پایت اندازم اگر تو در سماع آئی
ز جان دامن برافشانم اگر دستی برافشانی
مرا با درد خود بگذار و بگذر ای طبیب من
که در تدبیر درمانم همیترسم که درمانی
چو آرد باد تو ناصر به آسانی دهد جان را
ولیکن سخت دشوار است جان دادن به آسانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و رنج ناشی از جدایی است. شاعر تشبیه میکند که چگونه عشق او را مانند حلقه زلف معشوق به دور آتش پیچیده و در آتش شوق میسوزد. او از درد و سوزش جدایی میگوید و از معشوق میخواهد که او را بسوزاند یا مشکلش را حل کند. شاعر احساس میکند که نمیتواند راز عشقش را بیان کند و از ناتوانی در درمان دردش میسوزد. در نهایت، او به سختیهای جاندادن و آسان بودن درد ناشی از جدایی اشاره میکند.
هوش مصنوعی: تو مانند حلقهای از موهایت برایم در آتش میپیچی، گویی که برایت مهم نیست. در حالی که عشق تو باعث شده عمرم در ناراحتی و پریشانی سپری شود.
هوش مصنوعی: مرا مانند عود بسوزان، اما اگر نمیخواهی به پایان برسانی، پس چرا مرا از اول در آتش میسوزانی؟ اگر نامهام را نمیخوانی، چرا خط و نشانی از خودم بر من میگذاری؟
هوش مصنوعی: در شب هجران تو، شمع از من یاد گرفت که چگونه بسوزد و بگرید، اما حالا منی که این درد را میکشم، کجا میتوانم به عمق دلسوزی و اشک بیفتم؟
هوش مصنوعی: میخواهم با مژگانم چشمانم را به خواب بزنم تا راز درونم از دید مردم پنهان بماند.
هوش مصنوعی: اگر تو به وجد و شادی بیایی، من سرم را در پای تو میگذارم و اگر دلت بخواهد، جانم را فدای تو میکنم و دامن خود را به تو تقدیم میکنم.
هوش مصنوعی: لطفاً مرا تنها بگذار و به کار خود ادامه بده، ای پزشک من، زیرا از نتیجه درمانم نگرانم و میترسم که نتوانی به خوبی مرا درمان کنی.
هوش مصنوعی: وقتی باد میوزد، ناصر به راحتی جان خود را میگیرد، اما جان دادن به راحتی کار آسانی نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ازو بی اندهی بگزین و شادی با تن آسانی
به تیمار جهان دل را چرا باید که بخسانی؟
ایا خوشتر ز جان و دل! همه رنج دل و جانی
به رنج تن شدم خرسند اگر دل را نرنجانی
شود بی جان تنم یکسر چو تو لختی بیازاری
تن از آزار جان پیچد تنم را زین قبل جانی؟
اگر چه جانی از انسی همیشه بر حذر باشد
[...]
نگارا ماه گردونی سوارا سرو بستانی
دل از دست خردمندان به ماه و سرو بستانی
اگر گردون بود مرکب به طلعت ماه گردونی
وگر بستان بود مجلس به قامت سرو بستانی
به آن زلفین شورانگیز مشک اندوده زنجیری
[...]
مسلمانان مسلمانان مسلمانی مسلمانی
ازین آیین بیدینان پشیمانی پشیمانی
مسلمانی کنون اسمیست بر عرفی و عاداتی
دریغا کو مسلمانی دریغا کو مسلمانی
فرو شد آفتاب دین برآمد روز بیدینان
[...]
زهی جاهت فریدونی ، زهی ملکت سلیمانی
به عون تو مسلم شد ز هر آفت مسلمانی
غلط گفتم ، خطا کردم، کجا آید به چشم اندر
تو را جاه فریدونی، تو را ملک سلیمانی؟
نجوید دهر جز از رسم تو آثار فرخنده
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.