عاشقان در دو جهان ذکر شما باد به خیر
یار در صومعهها نیست، علیکم بالدیر
سالکی نیست که راهی به خدا بنماید
من و رندی که کند تا به در میکده سیر
مرد اگر اهل بود از رخ ساقی و رباب
رنگ گل بنگرد و گوش کند نغمهٔ طیر
یار شو تا نظرت هیچ نبیند جز یار
نقش یار است که اغیار همیبیند غیر
چه عجب ناصر اگر ساکن میخانه شود
که بشر میل نماید به شر و گاه به خیر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به ابراز عشق و محبت به خدا و زیباییهای دنیای مادی اشاره دارد. شاعر به این نکته تأکید میکند که تنها عشق به معشوق حقیقی میتواند انسان را به سمت حقیقت و خدا هدایت کند. او به یارانی که در صومعهها و مکانهای روحانی وجود ندارند اشاره میکند و بیان میکند که سالکان و عارفان واقعی در جستجوی راهی به خدا با استفاده از لذتها و زیباییهای مادی هستند. در نهایت، شاعر میگوید که اگر انسان همواره به یار توجه کند، دیگر نمیتواند چیزی غیر از یار را ببیند و در این مسیر حتی ممکن است بر دلایل مثبت و منفی در زندگی تأمل کند.
هوش مصنوعی: عاشقان در هر دو جهان، به یاد و ذکر شما خوب است. یاری در مکانهای عبادت و تکیهها وجود ندارد، بنابراین بر شماست که به آن مکانها بپردازید.
هوش مصنوعی: هیچ سالکی وجود ندارد که راهی به سوی خدا به من نشان دهد، من و یک مرد خوشگذران که به میکده میرود، در جستجوی لذت و سرمستی هستیم.
هوش مصنوعی: اگر مردی اهل دل باشد، باید از چهرهٔ ساقی و صدای رباب لذت ببرد و به تماشای زیباییها مانند رنگ گل بپردازد و همچنین نغمهٔ پرنده را بشنود.
هوش مصنوعی: با دوست باش تا هیچکس غیر از او را نتوانی دید. نقش دوست تنها در نظر دیگران نمایان میشود و حتی کسانی که دورند، نمیتوانند کسی جز دوست را ببینند.
هوش مصنوعی: چه جای شگفتی است اگر ناصری تصمیم بگیرد به میخانه برود، چون انسانها گاهی به انحراف و گاهی به راه درست میگروند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چاکرانت به گه رزم چو خیاطانند
گرچه خیاط نیند، ای ملک کشور گیر
به گز نیزه قد خصم تو میپیمایند
تا ببرند به شمشیر و بدوزند به تیر
بوستان سبز شد و مرغ در آمد به صفیر
ناله مرغ دلارام تر از نغمه زیر
ابر فروردین گویی به جهان آذین بست
که همه باغ پرندست و همه راغ حریر
گه زرهباف شود باد و گهی جوشندوز
[...]
ای خردمند و هنر پیشه و بیدار و بصیر
کیست از خلق به نزدیک تو هشیار، و خطیر
گر خطیر آن بودی کهش دل و بازوی قوی است
شیر بایستی بر خلق جهان جمله امیر
ور به مال اندر بودی هنر و فضل و خطر
[...]
در زمانی بجهان آن دو بگردند دلیر
وز جهانی بزمان آن دو بر آرند دمار
چون نگه کرد بدان دخترکان مادر پیر
سیر بودند یکایک، چه صغیر و چه کبیر
کردشان مادر بستر همه از سبز حریر
نه خورش داد مر آن بچگکان را و نه شیر
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.