گنجور

 
ناصر بخارایی

عاشقان در دو جهان ذکر شما باد به خیر

یار در صومعه‌ها نیست، علیکم بالدیر

سالکی نیست که راهی به خدا بنماید

من و رندی که کند تا به در میکده سیر

مرد اگر اهل بود از رخ ساقی و رباب

رنگ گل بنگرد و گوش کند نغمهٔ طیر

یار شو تا نظرت هیچ نبیند جز یار

نقش یار است که اغیار همی‌بیند غیر

چه عجب ناصر اگر ساکن میخانه شود

که بشر میل نماید به شر و گاه به خیر

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
رودکی

چاکرانت به گه رزم چو خیاطانند

گرچه خیاط نیند، ای ملک کشور گیر

به گز نیزه قد خصم تو می‌پیمایند

تا ببرند به شمشیر و بدوزند به تیر

فرخی سیستانی

بوستان سبز شد و مرغ در آمد به صفیر

ناله مرغ دلارام تر از نغمه زیر

ابر فروردین گویی به جهان آذین بست

که همه باغ پرند‌ست و همه راغ حریر

گه زره‌باف شود باد و گهی جوشن‌دوز

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از فرخی سیستانی
ناصرخسرو

ای خردمند و هنر پیشه و بیدار و بصیر

کیست از خلق به نزدیک تو هشیار، و خطیر

گر خطیر آن بودی که‌ش دل و بازوی قوی است

شیر بایستی بر خلق جهان جمله امیر

ور به مال اندر بودی هنر و فضل و خطر

[...]

ازرقی هروی

در زمانی بجهان آن دو بگردند دلیر

وز جهانی بزمان آن دو بر آرند دمار

منوچهری

چون نگه کرد بدان دخترکان مادر پیر

سیر بودند یکایک، چه صغیر و چه کبیر

کردشان مادر بستر همه از سبز حریر

نه خورش داد مر آن بچگکان را و نه شیر

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه