مرا که همچو نی از آه و ناله برگ و نواست
تنی چو نال نزار و قدی چو چنگ دوتاست
نوا ز لعل تو خواهم به بوسه، لیک نهفت
اگر چه بخت مخالف شد و نیامد راست
ز بهر دیدنت امروز فرد میآیم
مرا نه چشم بر امید وعدهٔ فرداست
اگر تو ره به دل تنگ میبری راهست
به جای دیدهٔ روشن اگر نشینی جاست
خرد ز فکر میان تو در خیال محال
دل از تصور زلف تو در کمند بلاست
به آب دیدهٔ من کی خط تو بنشیند
چنانکه از پی خون ریز عاشقان برخاست
اگر تو دوست بگیری به لطف ناصر را
بدان که چون سر زلف تو کار او برپاست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره احساسات عمیق عاشقانه و رنج و اندوه ناشی از دوری از معشوق است. شاعر خود را به نی تشبیه کرده و از ناله و آهها و همچنین کمبود خوشبختی سخن میگوید. او در آرزوی دیدار معشوقش است و علیرغم موانع، دلش به امید دیدن معشوق روشن است. شاعر از زیبایی و جذابیت معشوق (زلف و لب) سخن میگوید و میگوید که نگاه او به دلش گرما و روشنی میبخشد. او همچنین به عشقورزی و نوازش معشوق اشاره میکند و در نهایت، تأکید میکند که عشقش با چالشهای زیادی روبروست، اما همچنان در آرزوی وصال است.
هوش مصنوعی: من که مانند نی پر از آه و ناله هستم، بدنی دارم همچون نالهای غمگین و قامتیم شبیه به چنگ، که دو بخش دارد.
هوش مصنوعی: من میخواهم با بوسهای، صدای لبت را بشنوم؛ اما اگرچه بخت با من یار نبود و به آرزویم نرسیدم.
هوش مصنوعی: برای دیدن تو امروز میخواهم بیایم، نه اینکه چشمم به وعدهی فردا باشد.
هوش مصنوعی: اگر تو راهی به دل شاد پیدا کنی، بهتر است تا آنکه فقط به ظاهر و چشمان روشن توجه کنی. اگر در جایی آرامش و سکوتمندی بیابی، آنجا برای تو مناسب خواهد بود.
هوش مصنوعی: خرد و اندیشهات برای تو در دنیای خیال و رویا به نظر غیرممکن میآید و دل تو در حالتی دشوار و دردناک به خاطر تصور زلف تو درگیر و گرفتار است.
هوش مصنوعی: خط تو چگونه بر آب دیدۀ من نقش میبندد، همانطور که اشک عاشقان پس از ریختن خونشان برمیخیزد؟
هوش مصنوعی: اگر با نیکی و مهربانی به دوستان خود نزدیک شوی، بدان که این کار به خاطر جذابیت و زیبایی توست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ز راستی و بلندی که مر ترا بالاست
به وصفت اندر، معنی بلند گردد و راست
اگر بزرگی و جاه و جلال در درم است
ز کردگار بر آن مرد کم درم ستم است
نداد داد مرا چون نداد گربه مرا
تو را از اسپ و خر و گاو و گوسفند رمه است
یکی به تیم سپنجی همی نیابد جای
[...]
در قناعت و توفیق دین و مذهب راست
بروزگار تو ، ای فخر کاینات ، کراست؟
برون ز راه تو هر راه کاندر آفاقست
غریق بیم و امید و اسیر روی و ریاست
فزایش سخن و نکتۀ بدیع تو را
[...]
سرشگ ابر بکردار لؤلؤ لالاست
نسیم باد بکردار عنبر ساراست
سپاه برف رمید و سپاه لاله رسید
خروش زاغ نشست و خروش فاخته خاست
بهر کجا نگری پیش چشم تو گهر است
[...]
بنظم و نثر کسی را گر افتخار سزاست
مرا سزاست که امروز نظم و نثر مراست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.