تا زلف تو برداشتم و روی تو دیدم
در وصف نیامد که چه دیدم، چه کشیدم
جانم شب هجر تو چو ساغر به شب آمد
وز لعل تو یک روز به کامی نرسیدم
بادا شبِ تو خوش که من بی سر و بی پای
بر بوی تو چون باد به هر کوی دویدم
صد فاتحه خواندیم و دمیدیم به اخلاص
وز مهر تو صبحی به سعادت ندمیدم
در پرده مشو تا من غمدیده ببینم
آن وعده که از جنت فردوس شنیدم
یک روز چشیدم ز می وصل تو جامی
دستار کشان، رقص کنان، جامه دریدم
کونین بهم برزدم و مهر تو جُستم
از پوست برون آمدم و مغز گزیدم
گفتم که نویسم سخنی از دل ناصر
تر شد ورق از نوک قلم خون بچکیدم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از عشق و زیبایی محبوبش سخن میگوید. او با اشاره به زلف و چهره محبوب، احساسی عمیق و دردناک از دوری و هجران را توصیف میکند. شبها از شوق وصال او بیتاب و بیقرار است و هرگز به آرزوی خود نمیرسد. او به وابستگی و عشقش اشاره میکند که حتی در مرگ هم به یاد اوست و زحمات و تلاشهایش برای رسیدن به محبوب را بیان میکند. در آخر، شاعر احساساتش را به زبان میآورد و با آتش عشق، اشکها و خون دلش را بر روی ورق مینویسد.
هوش مصنوعی: وقتی که موهای تو را از چهرهات کنار زدم و چهرهات را دیدم، آنقدر زیبایی و جذابیت در تو بود که حتی نمیتوانم وصفش را بیان کنم و بگویم چه احساساتی را تجربه کردم و چه رنجهایی را تحمل کردم.
هوش مصنوعی: در زمان جدایی از تو، جانم مانند جامی که در شب پر از غم است، به سر میآید. و نتوانستم حتی یک روز از زیبایی تو کام بگیرم.
هوش مصنوعی: شبی را که تو در آن خوش هستی، من به خاطر عشق تو بدون هیچ راهی و غمی، مانند باد در هر جا به دنبال تو دویدهام.
هوش مصنوعی: ما برای تو دعا و فاتحه خواندیم و با تمام دل به تو عشق ورزیدیم، اما به خاطر مهر و محبت تو، صبحی خوشبختی نصیب ما نشد.
هوش مصنوعی: در پس این پرده نر رو، تا من غمدار ببینم آن وعدهای که از بهشت جاودان شنیدم.
هوش مصنوعی: روزی از خوشحالی به خاطر وصال تو، نوشیدم و در حالی که خوشحال و شاداب بودم، با شادی و هیجان به رقص درآمدم و لباس خود را به نشانه شادی پاره کردم.
هوش مصنوعی: در دنیا و آخرت به دنبال عشق تو بودم. از ظاهر خود بیرون رفتم و به عمق وجودم نگریستم و آنچه را که ارزشمند بود، پیدا کردم.
هوش مصنوعی: گفتم که چیزی از دل بنویسم، اما وقتی شروع کردم، صفحهی کاغذ از نوک قلم به خون آغشته شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن چیست که من از تو و عشق تو ندیدم
وان چیست که در هجر تو از تو نشنیدم
احسنت چنین کن همه خون دل من خور
کاخر بگزافت ز جهان بر نگزیدم
رفتی و بر دشمن من خوش بنشستی
[...]
گفتم که فروغی ز لب لعل تو دیدم
گفتا رقم دلشدگان بر تو کشیدم
گفتم خبرت هست که خون می شودم دل
گفتا ز می خون دلت نیز شنیدم
گفتم که دل از عشق تو بی صبر و قراراست
[...]
روزی بسر کوی خرابات رسیدم
در کوی خرابات یکی مغبچه دیدم
از چشم بشد ظلمت و سرچشمه ی خضرم
چون در خط سبز و لب لعلش نگریدم
نقش دو جهان محو شد از لوح ضمیرم
[...]
نام تو شنیدم رخ خوب تو ندیدم
چون روی نمودی به از آنی که شنیدم
ازمن مبر ای دوست که بی صحبت تو عمر
بادیست که ازوی به جز از گرد ندیدم
شمشیر مکن تیز بخون من مسکین
[...]
من چون به در کعبه مقصود رسیدم
از قافله وارستم و از راه رهیدم
با ید قلم نسخ بر آن بیت کشیدم
من پند رفیقان موافق نشنیدم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.