آفرین بر من که من از آفرینش برترم
طایر قدسم، فلک چون بیضه در زیر پرم
ثابت و سیار در منقار من چون ارزنند
باز سلطانم، نپنداری که ارزن میخورم
دانهٔ گندم کز او آدم برون شد از بهشت
دانهٔ گوهر شود، حقا که در وی ننگرم
چون مگس خوان لئیمان را نخواهم شد طُفیل
چون صراحی پیش هر کاسه فرو ناید سرم
کس نمیداند چه مرغم، آشیان من کجا است
گه به پستی مینشینم، گه به بالا میپرم
وهم سیاح است و پی گم میکند در راه من
عقل صراف است و حیران میشود در جوهرم
صافیام چون آینه، باریک بینم چون خرد
رخ به هر صورت نمایم، ره به هر معنی برم
راز پنهانم نمیداند به جز دانای راز
صورت حالم نمیبیند مگر صورتگرم
شهسوار ملک فقرم وز زبان شمشیر من
پادشاه وقت خویشم وز معانی لشکرم
زر که از خاک است، بادا خاک خواری بر سرش
من به روی زرد خود مستغنی از وجه زرم
نفس و طبع و چرخ و انجم پردهٔ روی مناند
سرخ رو گردم چو گل گر پردهها را بردرم
آفتاب آسمان رقاص گردد ذرهوار
در هوی من اگر بیند درون انورم
از دم من در مشام جان رسد بوی عبیر
کاتش مهر ازل پر شد درون مجمرم
همچو غواصان اگر غوطی زنم در بحر غیب
تاج سرها گردد آن گوهر که بیرون آورم
صاحب دیوان اعظم چون منم در ملک شاه
حاصل کونین را محصول گردد دفترم
تا به خدمت بستهام صد جا میان چون نیشکر
طوطی جان را غذا شد لفظ همچون شکرم
بس که پروردم گهرهای سخن در بحر شعر
پرگهر شد گوش دهر از طبع معنی پرورم
قوّت عقل و قبول عشق بر حالم گواست
غم ندارم گر چه منکر میشود هر منکرم
مدعی کز پرتو خورشید من شد کور موش
گر جهان روشن شود از من ندارد باورم
از برای اکحل معنی زبانم نشتریست
وین گرانجانان گریزان همچو خر از نشترم
گفت ناصر این قصیده از زبان کبریا
ور نه در راه تواضع از غباری کمترم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از یک خودشناسی عمیق و غرور شاعرانه صحبت میکند. شاعر خود را برتر از آفرینش میبیند و به قدرت و عمق وجود خویش اشاره میکند. او تشبیهات زیادی به کار میبرد تا نشان دهد که چقدر در وجود و ذهنش عظمت و راز نهفته است.
شاعر بیان میکند که او مانند پرندهای آزاد است که در آسمان پرواز میکند و نمیتواند محدود به یک مکان خاص باشد. او همچنین به ارزش کلام و شعر اشاره میکند و ادعا میکند که کلماتش گنجینهای از معانی و نیکی است.
در نهایت، شعر طعنهای به کسانی دارد که او را نمیشناسند و نشان میدهد که ارزش و عمق وجودش از درک دیگران فراتر است. این اثر به نوعی یک پیام معنوی و فلسفی درباره شناخت خود و جایگاه انسان در جهان است.
هوش مصنوعی: ستایش بر من، چرا که من از خلق و آفریدهها بالاتر هستم. پرنده روح من، مانند تخممرغی است که آسمان زیر بالهای من قرار دارد.
هوش مصنوعی: در منقار من چیزهایی ثابت و متحرک وجود دارد که به اندازه دانههای ارزن هستند. اما حتی اگر باز هم مقام و جایگاه من در نظر بگیری، نباید فکر کنی که من به چنین چیزهایی بسنده میکنم.
هوش مصنوعی: دانهٔ گندم که از آن، انسان از بهشت خارج شد، به واقع میتواند تبدیل به دانهٔ گوهری شود. اما من به آن توجه نمیکنم.
هوش مصنوعی: من هرگز مانند مگس در کنار انسانهای ناچیز و پست نخواهم بود. همچون یک ظرف پر از شراب که همیشه در مقابل هر ظرفی سر خود را پایین نمیآورد، من نیز افت نمیکنم.
هوش مصنوعی: هیچکس نمیداند که من چه موجودی هستم و محل زندگیام کجاست. گاهی اوقات در پایین مینشینم و گاهی به ارتفاعات پرواز میکنم.
هوش مصنوعی: تخیلات مانند یک مسافر هستند که در مسیر زندگی گم میشوند، در حالی که عقل همانند یک صراف است که در ارزشهای واقعی من دچار سردرگمی میشود.
هوش مصنوعی: من همچون آینهام که شفاف و روشن است، به دقت و ظرافت به اطراف نگاه میکنم. در هر شکل و صورتی که بر من بگذرد، خود را به نمایش میگذارم و میتوانم به هر معنایی دست یابم.
هوش مصنوعی: تنها کسی که از رازهای درونم آگاه است، دانای حقیقی است و هیچ کس دیگر نمیتواند حالت من را درک کند مگر آن کسی که مرا شکل داده است.
هوش مصنوعی: من در میدان فقر، چون یک سوار سلحشور هستم و با زبان شمشیرم، به عنوان پادشاهی در زمان خود، فرمانروایی میکنم. معانی و اندیشههایم نیز همچون لشکری به دنبال من هستند.
هوش مصنوعی: طلا که از زمین به دست میآید، نباید به آن افتخار شود. من به خاطر رنگ زرد خود که نشان از ثروت است، به هیچ چیز جز خودم نیاز ندارم.
هوش مصنوعی: وجود من با نفس و طبیعت و آسمان و ستارهها در ارتباط است. اگر پردهها را کنار بزنم و خودم را نشان دهم، مانند گلی سرخ زنده و زیبا میشوم.
هوش مصنوعی: اگر آفتاب آسمان مرا ببیند که درونم روشن و نورانی است، مثل رقصندهای کوچک در آسمان به شوق میآید و به حرکت درمیآید.
هوش مصنوعی: بوی خوش عطر از وجود من به جان میرسد، همانطور که آتش عشق از ابتدا در دل من شعلهور شده و درون وجودم را پر کرده است.
هوش مصنوعی: اگر همچون غواصان به عمق دریاهای پنهان نفوذ کنم و از آنجا گوهرهایی را به دست آورم، آن جواهرات ارزشمند، مانند تاجسر خواهند شد.
هوش مصنوعی: من در این جهان بزرگترین شاعری هستم که در دربار شاه مقام و منزلتی شایسته دارم و آثارم همواره به ثمر مینشیند.
هوش مصنوعی: من به خاطر خدمت به تو در بسیاری از جاها حاضر شدهام و همچون نیشکر، جانم شیرین و مغذی شده است. کلمات من هم مانند عسل شیرین و دلپذیر است.
هوش مصنوعی: به خاطر تربیت و پرورش جواهرهای لفظی و معنایی در دنیای شعر، اکنون گوش زمان و دنیا پر از صدای این معانی شده است.
هوش مصنوعی: قدرت عقل و پذیرش عشق بر حال من گواهی میدهد. نگران نیستم، حتی اگر هر کسی منکر این باشد.
هوش مصنوعی: شخصی که به خاطر نور من نابینا شده، مانند موش است. حتی اگر دنیا به خاطر من روشن شود، او باور نمیکند.
هوش مصنوعی: زبان من به خاطر معنای عمیقش مانند چاقویی تیز و نافذ است و این افراد با ارزش و نازکنفس، از آن مثل الاغی که از چاقو میگذرد، فراری هستند.
هوش مصنوعی: ناصر میگوید که این شعر را از زبان خداوند گفته است و خود را در برابر او بسیار کوچکتر میبیند و میداند که در پرتو تواضع، از غباری هم کمتر است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معدن شادیست این معدن جود و کرم
قبلهٔ ما روی یار قبلهٔ هر کس حرم
مهتر شاهان گیتی را همیشه کهترم
گر بخدمت نامدم معذور دارد مهترم
من بدیوان و سرای پادشاه دیگرم
گرچه نگذارد که یک روز از در او بگذرم
هر دو درگه را یکی بینم همی چون بنگرم
[...]
ظاهر شده است اینجا معدن جود و کرم
قبلۀ ما روی دوست قبلۀ هر کس حرم
گرچه دربستم در مدح و غزل یکبارگی
ظن مبر کز نظم الفاظ و معانی قاصرم
بلکه در هر نوع کز اقران من داند کسی
خواه جزوی گیر آن را خواه کلی قادرم
منطق و موسیقی و هیات بدانم اندکی
[...]
هر زمان زین سبز گلشن رخت بیرون میبرم
عالمی از عالم وحدت به کف میآورم
تخت و خاتم نی و کوس رب هبلی میزنم
طور آتش نی و در اوج انا الله میپرم
هرچه نقش نفس میبینم به دریا میدهم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.