خطاب کرد مرا وقت صبح، کای ناصر
چرا چو ثابته ساکن شدی ز سیّاری؟
پس از خجالت بسیار سر بر آوردم
بگفتم از سبب مفلسی و بیماری
بگفت چارهٔ این کار سخت آسان است
همیشه چارهٔ بیچارگان کند باری
برو به سُدّهٔ صاحب نصاب عقل و هنر
که هرکه سر نهد آنجا کند کلُه داری
معین حق، شرفالدین که خاک سُدهٔ او
شرف دهد به مقیمان قصر زنگاری
مربی علما، عالم معالم دین
که نیست دانش او مختصر ز بسیاری
زحل که حارس حصن حصین گردون است
ز رأی روشنش آموخت حزم و بیداری
غبار موکب او سرمهٔ سپاهان است
که داد روشنی چشم تیره و تاری
حساب عمر شما در زمانه چندان باد
که فاضل آید از او هر عدد که بشماری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شخصی در صبح با ناصر صحبت میکند و از او میپرسد که چرا مانند ستارهای ثابت شده و حرکت نمیکند. ناصر از خجالت سر بالا میکند و دلیل خود را مفلسی و بیماری عنوان میکند. فرد به او میگوید که راه حل این مشکل ساده است و به او پیشنهاد میدهد که به سده برود، جایی که افراد با هوش و هنرمند زندگی میکنند. او همچنین از معین حق شرفالدین یاد میکند که علم و شرافت را به ساکنان آنجا میبخشد. این فرد به صفات مثبت مربی علما و شخصیتهای برجسته میپردازد و بیان میکند که از نبوغ و حکمت او باید یاد گرفت. در انتها، به او یادآوری میکند که عمر انسانها در این دنیا بسیار محدود است و ارزش آن به دانش و فایدهای که از آن کسب میشود بستگی دارد.
هوش مصنوعی: در صبح، صدایم کرد و گفت: ای ناصر، چرا مثل ستاره ثابتی، بیحرکت و ساکن شدهای و از حال و حرکت دور افتادهای؟
هوش مصنوعی: بعد از اینکه خیلی شرمنده شدم، بالاخره حرف زدم و گفتم که به خاطر فقر و بیماریام اینطور شدهام.
هوش مصنوعی: او میگوید که راه حل این مشکل دشوار در واقع بسیار ساده است، چرا که همیشه راه حلی برای کسانی که در سختی و بیچارگی هستند وجود دارد.
هوش مصنوعی: برو به جایی که افراد با عقل و هنر بالا حضور دارند، چرا که هر کس به آنجا برود، به مقام بلند و شایستهای دست پیدا میکند.
هوش مصنوعی: شخصی به نام معین حق، معروف به شرفالدین، چنان با عظمت و ارجمند است که خاک او میتواند به ساکنان قصر زنگاری، که نماد مقام و منزلت است، افتخار و شرف بخشد.
هوش مصنوعی: معلم دانشمندان، دانشمند مسائل دین است که علم او به نسبت زیاد، مختصر نیست.
هوش مصنوعی: زحل، که نگهبان محکم و استوار آسمان است، به وسیلهٔ اندیشهٔ روشنی که دارد، به ما احتیاط و هوشیاری را یاد داده است.
هوش مصنوعی: غبار راه او به اندازهٔ سرمهای است که به چشم سپاهیان میزنند و این غبار، سبب روشنی چشمهایی است که دچار تیرگی و کدری هستند.
هوش مصنوعی: عمر شما در این دنیا به قدری است که هر عددی که برایش حساب کنید، متوجه خواهید شد که ارزشمندتر از آن است که بخواهید فقط به شمردن بگذرانید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مرا به ناله و زاری همیبیازاری
جفای تو بکشم زانکه بس سزاواری
تو را به جان و تن خویشتن خریدارم
مرا به قول بداندیش میبیازاری
به جان شیرین مهر تو را خریدارم
[...]
نبود چون تو مَلِک در جهان جهانداری
نیافرید خدای جهان تو را یاری
خجسته آمد دیدار تو به عالم بر
خدایگان چو تو باید خجسته دیداری
تو راست مُلک و سزاوار آن تویی به یقین
[...]
ز عشقت ای عمل غمزهٔ تو خون خواری
بسی کشید تن مستمند من خواری
مراست عیش دژم تا شدی ز دست آسان
چگونه عیشی؟ با صد هزار دشواری
بدان دو چشم دژم عیش من دژم خواهی
[...]
در آی جانا با من به کار اگر یاری
وگرنه رو به سلامت که بر سر کاری
نه همرهی تو مرا راه خویش گیر و برو
تو را سلامت بادا مرا نگوساری
مرا به خانهٔ خمار بر بدو بسپار
[...]
اگر مدیحت گویم نیابم از تو عطا
وگر نگویمت از من همی بیازاری
اگرت گویم بخل واگر نگویم خشم
چه عادتست که تو میرخواره زن داری
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.