شمارهٔ ۳۱ - فی مدح الصاحب السعید جمال الدولة و الدین احمد
چه کاخست این که کیوانست جفت طاق ایوانش
قمر خشتی ز دیوارش فلک رکنی از ارکانش
زلال کوثر و تسنیم آب حوض دلجویش
نهال سدره و طوبی نبات صحن بستانش
فلک گردونه ئی زردوز پیش صفه ی بارش
زحل چوبک زن هندو فراز طاق ایوانش
اساس طینت آدم ز خاک روح بخشایش
نسیم نکهت جنت ز باد عنبرافشانش
ستون سقف مرفوع از تراششهای نجارش
بنای بیت معمور از عمارتهای طیانش
فروغ چشمه ی خورشید عکس شمسه ی سقفش
طراز کسوت افلاک عطف ذیل سکّانش
مسامیر ثوابت بابی از اوتاد ابوابش
تصاویر عناصر نقشی از نیرنگ الوانش
چراغ طارم کملی فروغ ماه منجوقش
همای گلشن قدسی ذباب جوف بطنانش
سر بامش بر اوج طارم علوی شرف دارد
که گردون سده ی ایوان و دربانست کیوانش
مه نو مو بود شام از خم محرابی طاقش
سپیده دم زند صبح از لب بام شبستانش
ازین سرچشمه گر وقتی سکندر شربتی خوردی
ز سر بیرون شدی حالی هوای آب حیوانش
بر آید ماه گردون تا بگیرد روزن بامش
در افتد شاه انجم تا ببوسد پای دربانش
چو صحنش باغ رضوانست از صرصر چه آسیبش
چو سطحش اوج کیوانست از گردون چه نقصانش
غباری کز سر بامش نسیم صبح برباید
کشد در چشم حورالعین بجی سرمه رضوانش
چه کاخست این که دارد باغ جنت بوی گلزارش
چه باغست اینکه دارد شاخ طوبی داغ ریحانش
عروس چرخ هر روز از شبستان زان ببام آید
که خواند صاحب اعظم بدین کاشانه مهمانش
فروغ دیده ی دولت چراغ دوده ی ملت
زلال چشمه ی حکمت محیط نقطه ی دانش
جمال دولت و دین آنکه از فرط ایادی شد
ز اوج ماه تا ماهی غریق بحر احسانش
برید عالم غیبست رای عالم آرایش
مدار مرکز فضلست صدر آسمان مانش
ورای طارم افلاک خلوتگاه خدّامش
قصور روضه ی فردوس نزهتگاه غلمانش
شراع شارع اوهام ذیل خیمه ی قدرش
براق بارق اجرام برق نعل یکرانش
نگین خاتم دست قدر حکم قضا قدرش
تکین مسند ملک هنر ذات ملک سانش
بهای گوهر درج کمال از گرد نعلینش
فروغ اختر برج جلال از رای رخشانش
کند تیغ از سر حدّت تراش از پهلوی کلکش
نهد تیر از ره انصاف سر بر خط فرمانش
ثناخوانی بود هفت اختر گردنده در کویش
نمکدانی بود نه کاسه ی پیروزه بر خوانش
اگر صیت جهانگیرش فرس بر آسمان راند
فضای عرصه ی گردون بود گامی ز میدانش
عروس کله ی طبعش چو بر ماه افکند چنبر
شود مجموعه ی دلها سر زلف پریشانش
رهی در خدمتش آبی بر آتش می زند ورنی
کجا از سر برون رفتی هوای خاک کرمانش
برون از ناله ی زیرش زبم حاصل نشد چیزی
مگر زین پس بچنگ آید نوایی از سپاهانش
همیشه تا گل صد برگ بر طرف چمن خندد
گل اقبال بادا در چمن پیوسته خندانش
ملازم دولت پیرش مساعدت بخت برنایش
مناظر اختر سعدش مربّی لطف یزدانش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن به توصیف کاخی شگفتانگیز میپردازد که جاذبههای طبیعی و عناصر هنری را در خود دارد. کاخ دارای باغی بهشتی با درختان زیبا و حوض آب زلال است. سقف کاخ با هنر نجاری ساخته شده و نوری که از خورشید بر آن میتابد، جلوهای خاص به آن میبخشد.
این وصف به طوری است که احساس عظمت و لطف الهی را به تصویر میکشد و هر عنصر کاخ به نوعی یادآور بهشت و جاذبههای آسمانی است. همچنین، شاعر به ستایش جمال و حکمت حاکمی میپردازد که این کاخ را ساخته و بر آن سلطنت میکند. در نهایت، این توصیف به نوعی تجلی شکوه و عظمت یک دولت بزرگ و برتری آن بر سایرین میباشد.
هوش مصنوعی: این کاخ که در آسمان قرار دارد، ایوانش به زیبایی طاقی است که شبیه به قمر درخشان میباشد و دیوارهایش از ستارهها ساخته شده است.
هوش مصنوعی: آب زلال کوثر و تسنیم در حوضی دلنواز جاری است و در باغش، درختانی همچون سدره و طوبی وجود دارند.
هوش مصنوعی: آسمان همچون چرخشی است که در برابر میزباران سیاره زحل قرار دارد، و هندو با چوبی به ضربه زدن بر روی بام ایوانش مشغول است.
هوش مصنوعی: سرشت انسان از خاک و ریشه هایش است، و روح او از نسیم خوشبو و عطر بهشت به وجود آمده که با وزش باد پخش میشود.
هوش مصنوعی: ستون سقف با مهارت نجار ساخته شده و خانهای که در آن زندگی میشود، نتیجه تلاشهای معماران برجسته است.
هوش مصنوعی: نور چشمه خورشید، تصویر آفتاب سقف آسمان است که در پیراهن ستارگان قرار دارد.
هوش مصنوعی: میخهای استواری در این دروازه وجود دارند که به عنوان پایههای مختلف شناخته میشوند و تصاویری از عناصر در آن به نمایش درآمده است، همه اینها بخشی از نیرنگها و رنگهای متنوعی هستند که به تصویر کشیده شدهاند.
هوش مصنوعی: چراغ در طارم، روشناییای چون نور ماه دارد و زیبایی گلشن قدسی را میسازد. وقتی در دل خود از این زیباییها بهره میبرم، حس شادی و آرامش را تجربه میکنم.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که سر بام او (شخصی یا مکانی) از بلندای طارم علوی (منطقهای سرسبز و مرتفع) ارزشمندتر است، چرا که ستاره کیوان (زحل) تنها مانند دربان و نگهبان در کنار ایوان بزرگ آسمان قرار دارد. به عبارت دیگر، اشراف و مقام این مکان یا شخص به قدری بالا و محترم است که حتی جایگاه آسمانی نیز در مقایسه با آن کمتر به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: در اینجا به تصویر زیبایی از شب و صبح پرداخته شده است. شب به آرامی به پایان میرسد و سپیدهدم با نوری ملایم از سمت بام یک شبستان شروع به درخشیدن میکند. چهرهی ماه مانند دختری زیبا با موهایی بلند و نرم در نظر گرفته شده که نمایانگر زیبایی و لطافت چنین لحظهای است. این توصیف به خوبی احساس گذر از شب به صبح و زیباییهای آن را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: اگر زمانی سکندر از این سرچشمه نوشید، تمام اندیشهها و وابستگیهای دنیویاش را رها کرد و به یاد آب حیات افتاد.
هوش مصنوعی: ماه در آسمان میتابد و نورش به پشت بام میرسد. ستارهها به زمین میآیند تا پای دربان را ببوسند.
هوش مصنوعی: محل او مانند باغی بهشتی است، و از بادهای سرد چه آسیبی به او میرسد؟ چرا که سطحش به اندازهی آسمان بلندی دارد و از آسمان هیچ گونه کمبودی ندارد.
هوش مصنوعی: غبارهایی که نسیم صبح از بالای بامش برمیدارد، باعث میشود در چشم حور العینش مانند سرمه ی بهشتی ب shines.
هوش مصنوعی: این کاخ چقدر زیباست که بوی گلزار بهشت را دارد و این باغ چقدر دلنشین است که درخت طوبی و دمنوش ریحان در آن قرار دارد.
هوش مصنوعی: عروس آسمان هر روز از شبنشینی به بالای خانه میآید، چون صاحب بزرگ این خانه را مهمان میکند.
هوش مصنوعی: روشنی چشم دولت همانند چراغی است که برای ملت روشنایی میآورد و منبع زلالی از حکمت و دانش در اطراف ما وجود دارد.
هوش مصنوعی: زیبایی حکومت و مذهب او به حدی است که به خاطر لطف و عطایش از اوج آسمان به عمق دریا فرود آمده است.
هوش مصنوعی: جهان پنهان در دست خداست، پس دلیلی ندارد که تنها بر زیباییهای ظاهری تکیه کنی. مرکز علم و فضیلت مانند نقطهای در آسمان است که باید به آن توجه کرد.
هوش مصنوعی: بالای آسمانها، جایی دور از همه چیز، محل سکونت servants پروردگار و همچنین باغهای بهشت است که در آن جوانان خدمتکار قرار دارند.
هوش مصنوعی: سرعت و درخشش ذهن و اندیشه در زیر سایهی عظمت و قدرت او به مانند نور و الکتریسیتهای است که به شدت و شگفتی از اسب او میتابد.
هوش مصنوعی: نگین خاتم نشاندهنده اهمیت و جایگاه ویژهای است که دست خداوند بر آن مینهد. این نشاندهنده قدر و منزلتی است که به قضا و سرنوشت داده میشود، و در حقیقت استعدادی است که در ذات پادشاهی وجود دارد.
هوش مصنوعی: بهای جواهر ناب به اندازهی نور ستارهای است که از گرد کفش او میتابد و شکوه و زیبایی چهرهاش به اندازهی روشنایی آسمانی است.
هوش مصنوعی: تیغ که بر اثر شدت خود، موها را میزند، از کنار چهره زیبا میکاهد و تیر که از راه انصاف پرتاب میشود، بر نشانهاش فرود میآید.
هوش مصنوعی: در یک مکان خاص، هفت ستاره در حال چرخش به ستایش چیزی مشغول بودند، جایی که به جای ظرفی از جنس فیروزه، نمکدانی وجود داشت که نشاندهنده سادگی و عدم توجه به ظواهر تجملاتی بود.
هوش مصنوعی: اگر آوازه و نام بلند او در آسمان طوری پراکنده بود که زمین را ترک کند و به فضا برود، این نشانه آن بود که قدمی از میدان او برداشته شده است.
هوش مصنوعی: زیبایی و جذابیت او مانند دستانی است که بر روی چهره ماه میافتد و همه را مجذوب میکند؛ در عین حال، زلفهای آشفتهاش نیز دلها را به خود میکشاند.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به طور غیرمستقیم به تلاش و کوشش در تغییر وضعیتها اشاره میکند. او میگوید که در خدمت کسی، با آبی که بر آتش میزند، سعی در آرامش و حل مشکلات دارد، اما به یاد میآورد که نمیتواند به راحتی از فضای تلخ و غمانگیز دور شود، بهویژه اگر به خاک کرمان بازگردیم، جایی که عواطف و یادها همه در هم تنیدهاند. این نشاندهندهی وابستگی عاطفی و فرهنگی به یک مکان خاص و حال و هوای آن است.
هوش مصنوعی: چیزی جز فریاد و نالهای از دل دردمند برنمیآید و از این به بعد تنها صدایی از دلاورانش میرسد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که گل صد برگ در کنار چمن شکوفا و شاداب باشد، خوشبختی نیز در چمن ادامه خواهد داشت و پیوسته در حال خندیدن خواهد بود.
هوش مصنوعی: در اینجا به فردی اشاره شده که در کنار یکی از شخصیتهای مهم و باارزش قرار دارد. او از حمایت و شانس بهرهمند است و ستارههای خوشبختی در آسمان او می درخشند. همچنین عشق و لطف خداوند او را هدایت و حمایت میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چه بود این چرخ گردان را که دیگر گشت سامانش؟
به بستان جامهٔ زربفت بدریدند خوبانش
منقش جامههاشان را کهشان پوشید فروردین
فرو شست از نگار و نقش ماه مهر و آبانش
همانا با خزان گل را به بستان عهد و پیمان بود
[...]
نبرده بوالحسن کافاق آباد است ز احسانش
علی کز همت عالی بزیبد تخت کیوانش
چو اندر بزم بنشیند همی ماه سما دانش
چو اندر صف بخواهد کین همی پیل دمان خوانش
نیاید روز کوشیدن برابر چرخ و کیوانش
[...]
سخا زریست کز همت زند رای تو بر سنگش
سخن نظمی است کز معنی دهد رای تو سامانش
ازین اندک هنر خاطر همی امید بگسستم
چو در مدح تو پیوستم هنر دیدم فراوانش
مرا دانی که آن باید که هر کو نیک شعر آید
[...]
همی جویم نگاری را که دارم چون دل و جانش
همی خواهم که یک ساعت توانم دیدن آسانش
اگر پیمان کند با من منم در خط پیمانش
وگر فرمان دهد بر من منم در بند فرمانش
نهاد اندر سرم ابری که پیدا نیست بارانش
[...]
دلم برد آن دلارامی که در چاه زنخدانش
هزاران یوسف مصرست پیدا در گریبانش
پریرویی که چون دیوست بر رخسار زلفینش
زره مویی که چون تیرست بر عشاق مژگانش
به یک دم میکند زنده چو عیسی مرده را زان لب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.