من اگر از سرِ مستی به جنون پیوستم
به سر دوست که دیوانه نیام، سرمستم
من ازین هستی بیخود به گمان میافتم
نیست معلوم که من نیست شدم یا هستم
من جدا مانده بُدم، قطره صفت، از دریا
باز من سیل شدم، جزو به کل پیوستم
تن من از پی کاری به جهان آمده است
تا نگوئی تو که از دوست جدا بنشستم
بلبل باغ بهشتم، تن من سرو من است
تا بدانی که درین دام مگر پابستم
ای مقلد تو مرا چند ملامت گویی
من همه دوست شدم کلی و از خود رستم
دلم از پردهٔ ناموس قفس ساخته بود
مرغ زیرک شدم این دام ز هم بشکستم
تو ازین حالت من رنجه مشو، غصه مخور
که به یکدم قدح باده بگیرد دستم
مرده بُد ناصر و جان داده و پوسیده کفن
بوی تو یافتم، از گور روان برجستم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به حالتی از عشق و دیوانگی شاعر اشاره دارد. او بیان میکند که حتی اگر به جنون پیوسته باشد، این حالت را به خاطر دوستش تجربه کرده است. احساس میکند که در دنیا موجودی غریبه است و نمیداند که آیا وجود دارد یا خیر. او در عین حال خود را از دریا جدا میداند، اما در نهایت به کل پیوسته است.
شاعر به صورت نمادین به ارتباط عمیقش با دوست اشاره میکند و میگوید که وجودش برای انجام کاری در این جهان است. او خود را به بلبل باغ بهشت تشبیه میکند، که در دام عشق گرفتار شده است. به نظر میرسد که دیگران به او ملامت میکنند، اما او خود را فراموش کرده و فقط در عشق دوست زندگی میکند.
شاعر همچنین از جدا شدن از ناموس و قفس نام میبرد و به حالت آزادی خود اشاره میکند. او به کسانی که نگران او هستند، میگوید که نباید غمگین شوند، زیرا او در پی تجربیات روحانیاش، حتی در مرگ نیز به یاد دوستش زنده است.
هوش مصنوعی: من اگر در حالت مستی و دیوانگی قرار گرفتم، این حالتم به خاطر دوست عزیزم است که دیوانگی من ناشی از محبت اوست و بنابراین مستی من به عشق او باز میگردد.
هوش مصنوعی: من از این وجود بیخبر هستم و به گزاف میگویم که نیستم. مشخص نیست که آیا من واقعا وجود دارم یا نه.
هوش مصنوعی: من از دریا جدا مانده بودم، اما حالا مانند یک سیل به آن پیوستهام و به کل وجودش اضافه شدهام.
هوش مصنوعی: بدن من برای انجام کاری در این دنیا به دنیا آمده است، تا تو اینطور نگویی که من از دوست خود جدا نشستهام.
هوش مصنوعی: بلبل باغ بهشت هستم و وجود من همچون سروی است که نشان میدهد در این دام افتادهام و گرفتار شدهام.
هوش مصنوعی: ای مقلد، تو چرا مدام مرا سرزنش میکنی؟ من تماماً به عشق تبدیل شدم و از خودم فانی گشتهام.
هوش مصنوعی: دل من به خاطر محدودیتها و قید و بندهایی که به آن دچار شده بود، همچون قفس ساخته شده بود. اما با تلاش و هوشیاری خود، توانستم این موانع را بشکنم و آزاد شوم.
هوش مصنوعی: نگران حال من نباش و غصه نخور، چون به زودی میتوانم جام شراب را در دست بگیرم.
هوش مصنوعی: ناصر در حالتی مرده و پوسیده است و بویی از تو به مشامش میرسد، به طوری که حس میکند از گور برخاسته و زنده شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای پسر تا بمیان پای تو در نگریستم
جز بیک چشم گروگان بر تو نگریستم
زار بگریستنی بود مرا از ره . . . ر
زان گریستن بتو بر درد تو من بگریستم
ببست دانی تو بمعنی و بصورت یکروز
[...]
من خود ای ساقی از این شوق که دارم مستم
تو به یک جرعه دیگر ببری از دستم
هر چه کوته نظرانند بر ایشان پیمای
که حریفان ز مل و من ز تأمل مستم
به حق مهر و وفایی که میان من و توست
[...]
چو چشم مست تو می پرستم
چو دُرج لعل تو نیست هستم
بیار ساقی شراب باقی
که همچو چشم تو نیمه مستم
نه خرقه پوشم که باده نوشم
[...]
دیده بگشادم و دل در سر زلفت بستم
در تو بستم دل و از هر که جهان وارستم
پای در سنگ فراقت زده ام مسکین من
آه اگر لطف تو ای دوست نگیرد دستم
چشم مست تو گهی مست و گهی مخمورست
[...]
دوش بیماری چشم تو بِبُرد از دستم
لیکن از لطفِ لبت صورتِ جان میبستم
عشق من با خَطِ مشکین تو امروزی نیست
دیرگاه است کز این جامِ هِلالی مستم
از ثباتِ خودم این نکته خوش آمد که به جور
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.