چون کعبهٔ وصل تو مقامست صفا را
در قبلهٔ خود آی، تا بپرستیم خدا را
چون غنچه کسی یافت هوای سر کویت
کاندر دل تنگش نبود راه هوا را
تو تازه بهاری و به سودای تو چون گل
ما زر به در آورده ز دل تازه بها را
با مشک خطا نسبت زلف تو خطا رفت
خط در کشم از خط تو این خط خطا را
بی مطرب و ساقی نشود مجلس ما گرم
از بلبل و گل یافت چمن برگ و نوا را
مستظهرم از بلبل خوش نغمه که در فقر
بی صوت و مغنی نتوان یافت غنا را
ناصر به نظر آب روان دارد و هرگز
نگرفت کناری چو قد سرو تو ما را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف عشق و جاذبه معشوق میپردازد. شاعر با ذکر اهمیت کعبه به عنوان نماد وصل و عبادت، از معشوق خود به عنوان بهاری تازه و گل سرسبد زندگیاش یاد میکند. او از ترس و تنگی دل به خاطر دوری از محبوب صحبت میکند و میگوید که تنها با وجود معشوق است که زندگی و مراسمها رونق پیدا میکند. همچنین به لطافت و زیباییهای معشوق اشاره میکند که مانند صدای بلبل و بوی گل در دلش جا دارد. در نهایت، شاعر از احساس خود به شیرینی عشق و تأثیر عمیق آن بر زندگیاش سخن میگوید.
هوش مصنوعی: حضور تو مانند کعبه است که محل وصال و آرامش است. به سوی تو بیایید تا بتوانیم خدا را پرستش کنیم.
هوش مصنوعی: وقتی کسی از محبّت تو خبر مییابد و به یاد تو میافتد، دلش تنگ میشود؛ اما در درون دلش راهی برای بیان این احساس پیدا نمیکند.
هوش مصنوعی: تو همچون بهاری و در خیال تو، دل ما به زیبایی گل، گنجهای ارزشمند را از عمق خود بیرون آورده است.
هوش مصنوعی: با مشک سیاه، غفلتاً از زیباییهای زلف تو اشتباه کردم. حالا میخواهم از خطوط زیبای تو، خطکشی کنم تا این اشتباه را جبران کنم.
هوش مصنوعی: مجلس ما بدون نوازنده و شراب هرگز گرم نمیشود، چرا که زیبایی و سرزندگی تنها با آواز بلبل و گلهای چمن به وجود میآید.
هوش مصنوعی: من از بلبل خوش نغمه الهام میگیرم، چون در شرایط نیاز و فقر، بدون صدا و آواز، نمیتوان به غنا و خوشحالی دست یافت.
هوش مصنوعی: ناصر مانند آب روان به نظر میرسد و هیچگاه هیچکس را کنار نگذارد، همچون قامت سرو تو که ما را به خود جلب کرده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر راه بود بر سر کوی تو صبا را
در بندگیت عرضه کند قصه ما را
ما را بسرا پرده ی قربت که دهد راه
بر صدر سلاطین نتوان یافت گدا را
چون لاله عذاران چمن جلوه نمایند
[...]
ای عید رخت کعبه دل اهل صفا را
هر لحظه صفایی دگر از روی تو ما را
تو کعبه حسنی و سر زلف تو حرم روح قدس را
در موقف کون تو مفام اهل صفا را
لبیک زنان بر عرفات سر کویت
[...]
ای چشم تو بر هم زده حال دل ما را
زلف تو بر آشفته من بی سر و پا را
آن چشم سیه دل که کمان دارد از ابرو
ترکیست که پیوسته زند راه خطا را
زنجیر نهد طرهٔ تو آب روان را
[...]
رحمی بکن آخر به من خسته خدا را
از حد مبر آخر به دلم جور و جفا را
زین بیش نماندهست مرا طاقت هجران
آخر نظری کن به من از لطف، خدا را
یک شب ز سر لطف، تو بر وعده وفا کن
[...]
سیمین ذقنا سنگدلا لاله عذارا
خوش کن به نگاهی دل غم پرور ما را
این قالب فرسوده گر از کوی تو دور است
القلب علی بابک لیلا و نهارا
آزرده مبادا که شود آن تن نازک
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.