گنجور

 
ناصر بخارایی

چون کعبهٔ وصل تو مقامست صفا را

در قبلهٔ خود آی، تا بپرستیم خدا را

چون غنچه کسی یافت هوای سر کویت

کاندر دل تنگش نبود راه هوا را

تو تازه بهاری و به سودای تو چون گل

ما زر به در آورده ز دل تازه بها را

با مشک خطا نسبت زلف تو خطا رفت

خط در کشم از خط تو این خط خطا را

بی مطرب و ساقی نشود مجلس ما گرم

از بلبل و گل یافت چمن برگ و نوا را

مستظهرم از بلبل خوش نغمه که در فقر

بی صوت و مغنی نتوان یافت غنا را

ناصر به نظر آب روان دارد و هرگز

نگرفت کناری چو قد سرو تو ما را

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
خواجوی کرمانی

گر راه بود بر سر کوی تو صبا را

در بندگیت عرضه کند قصه ما را

ما را بسرا پرده ی قربت که دهد راه

بر صدر سلاطین نتوان یافت گدا را

چون لاله عذاران چمن جلوه نمایند

[...]

سلمان ساوجی

ای عید رخت کعبه دل اهل صفا را

هر لحظه صفایی دگر از روی تو ما را

تو کعبه حسنی و سر زلف تو حرم روح قدس را

در موقف کون تو مفام اهل صفا را

لبیک زنان بر عرفات سر کویت

[...]

ناصر بخارایی

ای چشم تو بر هم زده حال دل ما را

زلف تو بر آشفته من بی سر و پا را

آن چشم سیه دل که کمان دارد از ابرو

ترکی‌ست که پیوسته زند راه خطا را

زنجیر نهد طرهٔ‌ تو آب روان را

[...]

جهان ملک خاتون

رحمی بکن آخر به من خسته خدا را

از حد مبر آخر به دلم جور و جفا را

زین بیش نمانده‌ست مرا طاقت هجران

آخر نظری کن به من از لطف، خدا را

یک شب ز سر لطف، تو بر وعده وفا کن

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از جهان ملک خاتون
جامی

سیمین ذقنا سنگدلا لاله عذارا

خوش کن به نگاهی دل غم پرور ما را

این قالب فرسوده گر از کوی تو دور است

القلب علی بابک لیلا و نهارا

آزرده مبادا که شود آن تن نازک

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه