میرود قافلهٔ عمر رفیقان به شتاب
روز مولود رسولست خدا را در یاب
حامی ملت و ماحی گناه امت
خاتم دولت و ختم رسل از تیغ و کتاب
مالک ملک قِدم، شحنهٔ دیوان ازل
حاکم حکم ابد، محتسب روز حساب
آن محمد که شود عاقبت از وی محمود
گر ز خاک در او سر نکشیم از همه باب
همه جا مدحت او گفته خدا در قرآن
نام او جامع مدح است، چه جای القاب
وقت آن است که یک بار دگر شمس ضحی
در شب قدر گشاید چو مه بدر نقاب
علم و منجق اسلام برافراختهاند
میکند شاهد آثار نبی رفع حجاب
آسمان شاید اگر شمع فروزد از مهر
زانکه با پرتو این نور ندارد مه تاب
قدر امروز به هر جای گرامی باشد
خاصه در بارگه حضرت قطب الاقطاب
شیخ الاسلام صفیالدین کز بحر صفا
صوفیان را بدهد صفوت او در خوشاب
مرشد مطلق کز پرتو لوح المحفوظ
نشر کرده است در آفاق علوم و آداب
سرو بستان ولایت که ز طیب خُلقش
میدهد آب و گل مرقد او بوی گلاب
بر در زاویهٔ اوست زوایای سپهر
خوار و سرگشته چو گردی که بود گرد حباب
در حظیره است ز قندیل حضورش شمعی
که از او نور به پروانه ستاند مهتاب
حافظان چون بگشایند در درج زمان
چرخ سیمابی در لرزه فتد چون سیماب
ذاکران همچو زر از آتش دل بگدازند
گردن و گوش جهان پر شود از گوهر ناب
صفهٔ دار حدیثش صفت هشت بهشت
شرفهٔ قبهٔ قبرش شرف هفت قباب
خاک از تربت او فخر کند بر گردون
تن او در دل خاک است، خوشا جان تراب
خلف حضرت او خواجهٔ هفت اقلیم
آنکه سرحد جهان راست حریمش محراب
خواجه صدرالدین سلطان طریقت که به شرع
کشف اسرار حقیقت کند از راه صواب
این محال است که گنجد به جهان همت او
همتش گنج روان است، جهان جان شراب
صحبتش گنج عمیق است و در او گنج گهر
میرسد از صدف صدق به گوش اصحاب
هر سؤالی که کند از نظر او سایل
کرم طبع جوابش دهد از لطف چو آب
هوشیاری که دورش قدح و مستی را
چشم نرگس نتواند که ببیند در خواب
ای کریمی که کف کافیت از خوان کرم
پیل با پشه همی بخشد، عنقا به ذباب
فایض از نور رسول است به سوی امت
طبع فیاض تو در گوهر بحرالانساب
هادی ملت اسلامی و از دار اسلام
میرسد ذات تو را سلمک الله خطاب
مهر را ز آتش مهر تو همیگیرد تب
ماه با تابش مهر تو نمیآرد تاب
چشمهٔ لطف که در ظاهر و باطن داری
میکند تشتهٔ وادی طلب را سیراب
چون سکندر نروی در طلب آب حیات
توئی آن خضر که در پیش تو آید به سر آب
تا برانداختهای پردهٔ دستان از دور
پیش آن چنگ مغنی نکند ناله رباب
بوم خصم تو خراب است چو منزلگه جغد
بال او باد سیهرویتر از پر غراب
خیمهٔ جاه ترا چرخ برین باد تتق
خرگه قدر ترا حبل متین باد طناب
باد ظل تو به جائی که نیاید در حد
باد عمرت عددی کان نه در آید به حساب
سرورا خاک سر کوی تو، یعنی ناصر
قرب ماهیست که دارد به جناب تو مآب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به تولد پیامبر اسلام، محمد (ص)، و مقام والای او اشاره دارد. شاعر به صفات و ویژگیهای نیکو و الهی ایشان پرداخته و ذکر میکند که او حامی ملت و منجی بشر است. همچنین به برکت و روشنایی وجود او اشاره کرده و عظمت روحانی شخصیتهای مذهبی، خصوصاً صوفیان را ذکر کرده است. در ادامه به مقام رفیع انسانی و درونی او پرداخته و نقش او در هدایت امت اسلامی را بیان میکند. در نهایت، شاعر از افتخارات و مقام معنوی او سخن میگوید و به تجلی نور او در عالم اشاره میکند. این شعر هم با زبانی شاعرانه و هم با زبانی مدحآمیز، مقام عالی پیامبر و آموزههای او را مورد ستایش قرار میدهد.
هوش مصنوعی: قافلهٔ زندگی رفقا با سرعت در حال حرکت است؛ امروز روز تولد پیامبر خداست، این روز را درک کن و قدرش را بدان.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف شخصیتی میپردازد که حامی مردم و حافظ خطاهای آنهاست. این فرد به عنوان آخرین دولت و آخرین پیامبر شناخته میشود و نقش او به عنوان حمایتگر و هدایتگر مردم، هم بر اساس قلم و کتاب و هم از طریق قدرت و حکمت خود بیان شده است.
هوش مصنوعی: مالک حقیقی و اولیه این عالم، همان شحنه و نماینده دیوان ازل است که در روز حساب، قاضی و داور نهایی خواهد بود.
هوش مصنوعی: محمدی که در نهایت به مقام محمود میرسد، اگر بر از خاک بر خیزد و از او غافل شویم، از همه چیز بیخبر خواهیم ماند.
هوش مصنوعی: در هر جا که سخن از ستایش میشود، خداوند در قرآن از او یاد کرده و نامش خود به تنهایی تمام زیباییها و افتخارها را در بر دارد؛ پس چه نیازی به لقبهای دیگر است؟
هوش مصنوعی: زمان آن فرارسیده است که شمس صبح دوباره در شب قدر روشنایی و نور پخش کند، همانطور که ماه کامل از پس ابرها نمایان میشود.
هوش مصنوعی: علم و دانش اسلامی به اوج خود رسیده و نشانههای نبی را به وضوح نمایان میکند و حجابها را از چهرۀ حقیقت برمیدارد.
هوش مصنوعی: شاید اگر آسمان هم نوری مانند شمع داشته باشد، باز هم نتواند به اندازهی مهتاب روشنایی بدهد.
هوش مصنوعی: امروزه در هر مکانی ارزش و اهمیت خاصی دارد، به ویژه در حضور مقام بزرگ و والای حضرت قطبالاقطاب.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام صفیالدین از دریای پاکی و صفا به صوفیها بخشش میکند، و این بخشش در خوشی و لطافت انجام میشود.
هوش مصنوعی: مدرسی که با نور دانشهای لاجرم از لوح محفوظ، علوم و آداب را در جهان گسترش داده است.
هوش مصنوعی: درختان زیبا و سرسبز این سرزمین به خاطر ویژگیهای خوب او، روح و جان زمین را تغذیه کرده و خاک آرامگاهش عطر گلاب را پخش میکند.
هوش مصنوعی: در درگاه او، زوایای آسمان مانند گردی سرگردان و بیهدف به نظر میآید، همچون حبابی که در آب شناور است.
هوش مصنوعی: در جایی که حضور او قرار دارد، چراغی مانند شمع روشن است که نوری را به پروانه میبخشد و مانند ماه شب، روشنایی دارد.
هوش مصنوعی: وقتی حافظان در را به روی زمان باز کنند، چرخ فلک به لرزه درمیآید مانند جیوهای که غلت میزند.
هوش مصنوعی: زایران و یادآوران با دلهای پرشور و آتشین، به قدرت و ارزش وجود خود میافزایند و هر آنچه از خود بروز دهند، برای دنیا و انسانها بسیار ارزشمند و گرانبها خواهد بود.
هوش مصنوعی: صفهٔ دار به معنای آستانهٔ بهشت است و از آن به عنوان مکانی زیبا و دلچسب یاد میشود. ویژگیهای این مکان به قدری زیاد و شگرف است که میتوان آن را به بهشت تشبیه کرد. همچنین، قبهٔ قبر او نیز به وجود ویژگیهای خاص و منحصر به فرد اشاره دارد که آن را از سایر قبابها متمایز میسازد. به طور کلی، این بیت به زیبایی و مقام والای یک شخصیت معنوی اشاره دارد.
هوش مصنوعی: خاکی که از خاک او برخاسته به آسمان فخر میفروشد. بدن او در دل خاک است، و خوشا به حال روح مطهرش.
هوش مصنوعی: جانشین او بزرگمردی است که حاکم بر هفت سرزمین است و حدود جهان را مرز عبادت و نیایش او قرار داده است.
هوش مصنوعی: سلطان طریقت، خواجه صدرالدین، کسی است که به درستی و با پیروی از قوانین شرعی، رازهای عمیق حقیقت را روشن میکند.
هوش مصنوعی: این غیر ممکن است که همت او در جهان جای بگیرد. همت او چون گنجی زنده و ارزشمند است که فراتر از تمامی جهانهاست.
هوش مصنوعی: گفتگوهای او مانند گنجینهای عمیق است و از آن گنجهای باارزشی به گوش دوستانش میرسد که از قلبی صادق به دست آمدهاند.
هوش مصنوعی: هر سوالی که کسی بپرسد، با خوشرویی و لطافت جوابش را میدهد، مانند آبی که از مهربانی سرازیر میشود.
هوش مصنوعی: کسی که در حالت هوشیاری قرار دارد، نمیتواند زیبایی و جاذبههای مستی را در خواب ببیند، مانند این که چشم نرگس نمیتواند در خواب به دور و بر خود نگاه کند.
هوش مصنوعی: ای بخشنده نیکوکار که دست بخششت از سفرهی کرم تو حتی به یک پشه هم میرسد، چگونه میتوانیم به موجودی چون عنقا (پرندهای افسانهای) در برابر مگس (ذباب) نگاه کنیم؟
هوش مصنوعی: نور پیامبر به سمت امت جاری است و طبیعت بخشش تو مانند گوهری در اعماق دریاست.
هوش مصنوعی: ای هدایتگر ملت اسلامی، از سرزمین اسلام به تو سلام میفرستم.
هوش مصنوعی: عشق و محبت تو مانند آتش است که گرما و حرارتش احساس میشود. اما نور و پرتو عشق تو آنقدر قوی است که حتی ماه هم نمیتواند تحمل کند و از تابش آن کم میآورد.
هوش مصنوعی: چشمهٔ رحمت و مهربانی که در وجودت هست، تشنههای جستجوی حقیقت را سیراب میکند.
هوش مصنوعی: اگر چون سکندر در جستجوی آب حیات نروی، خود تو همان خضر هستی که در برابر تو، در کنار آب ظاهر میشود.
هوش مصنوعی: تا زمانی که پردهٔ دستان را کنار نزدهای و غم و اندوه خود را بیان نکردهای، آن چنگزن به نغمهخوانی و غمگینی نخواهد پرداخت.
هوش مصنوعی: زیستگاه و محلّ آرامش دشمن تو به شدت ویران است، مانند جایی که جغد زندگی میکند. و این وضعیت به اندازهای بد است که حتی باد، سیاهتر از پر کلاغ است.
هوش مصنوعی: چادر مقام و منزلت تو در آسمان مستحکم باد، و بر بلندای آن، حقیقت ویژگیهای تو به مانند بند محکم و استوار بماند.
هوش مصنوعی: بادی که از جانب تو میوزد، به جایی نمیرسد و عمرت به قدری کوتاه است که نمیتوان آن را در حساب آورد.
هوش مصنوعی: محل قدمزدن و پرستش تو، زمین سرشار از عشق و محبت است. به عبارتی دیگر، عشق و ارادت من به تو چنان است که گویی ماه در آغوش تو جای دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
روزه از خیمه ما دوش همی شد بشتاب
عید فرخنده فراز آمد با جام شراب
قوم را گفتم چونید شمایان به نبید
همه گفتند صوابست صوابست صواب
چه توان کرد اگر روزه زما روی بتافت
[...]
ای غریب آب غریبی ز تو بربود شباب
وز غم غربت از سرْت بپرّید غراب
گرد غربت نشود شسته ز دیدار غریب
گرچه هر روز سر و روی بشوید به گلاب
هر درختی که ز جایش به دگر جای برند
[...]
باغ معشوقه بد و عاشق او بوده سحاب
خفته معشوقه و عاشق شده مهجور و مصاب
عاشق از غربت باز آمده با چشم پرآب
دوستگان را با سرشک مژه برکرد از خواب
نبود صعبتر از هجر بتان هیچ عذاب
که شب و روز جدا دارد از من خور و خواب
اندرین گیتی کس یاد نکردی ز گنه
گر بدان گیتی چون هجر بدی هیچ عذاب
تا غم فرقت آن ماه بمن باز نخورد
[...]
روز برف است بیایید و بیارید شراب
تا بنوشیم به شکرانه ی این فتح الباب
میر مجلس بنشین گو و به ساقی فرمای
تا سبک رطل گران پیش من آرد به شتاب
در چنین روز و جوارِ درِ نوروزِ شریف
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.