گنجور

 
ناصر بخارایی

کمال معنی انسان و صورت جانی

جهانیان به حقیقت تنند و تو جانی

در آن زمان که غبار تنم حجاب نبود

میان ما و شما بود صحبت جانی

دلم ز ابرویِ شوخ تو گوشه می‌گیرد

که پیش می‌برد آن پیشه را به پیشانی

گهرنمای به تیغ زبان و موی شکاف

گشای از دهنت مشکلی به آسانی

چو خامه بر سر من رانده‌ای به چون و چرا

چرا ز نامهٔ من حرف بر نمی‌خوانی

به روی و موی تو شد فرق کفر از اسلام

ز کفر زلف تو موئی‌ست تا مسلمانی

شکست زلف تو را دل ز زاری ناصر

که عمر خویش به سر برد در پریشانی

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
رودکی

مرا ز منصب تحقیق انبیاست نصیب

چه آب جویم از جوی خشک یونانی؟

برای پرورش جسم جان چه رنجه کنم؟

که: حیف باشد روح القدس به سگبانی

به حسن صوت چو بلبل مقید نظمم

[...]

قطران تبریزی

مرا ز منصب تحقیق انبیاست نصیب

چه آب جویم از جوی خشک یونانی

برای پرورش جسم و جان چه رنجه کنم

که حیف باشد روح القدس بسگبانی

بحسن صوت چو بلبل مقید نظمم

[...]

امیر معزی

مخوان فسانهٔ افراسیابِ تورانی

مگوی قصهٔ اسفندیارِ ایرانی

سخن ز خسرو و سلطانِ هفت کشور گوی

که خَتْم گشت بدو خسروی و سلطانی

معزِّ دینِ خدای و خدایگانِ جهان

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از امیر معزی
وطواط

در آمد از غم تو ، ای بخوبی ارزانی

بکار من چو سر زلف تو پریشانی

کنم بطبع فدای تو دیده و دل و جان

که تو عزیزتر از دیده و دل و جانی

بنفشه زلفی و گل خدی و چه می گویم؟

[...]

قوامی رازی

به هرزه بر سر دنیا مشو به نادانی

که چون توئی بچنین کار نیست ارزانی

چو عمر ضایع کردی بر آن پشیمان باش

اگرچه سود ندارد کنون پشیمانی

غم جهانی بر جان خویشتن چه نهی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه